وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

به نام آفرینشگر لوح و قلم 

 

قابل توجه مخاطبان وب نگاشته های شفیعی مطهر 

در صورت عدم به روز شدن این وب نامه عزیزان می توانند مطالعه مطالب را از این پس در لینک های زیر ملاحظه فرمایند: 

1- سخن مطهر : http://modara.blog.ir/ 

2- وب نامه شفیعی مطهر : http://modara.blogfa.com/ 

3-

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.868

استخوان کاسبان تحریم لای زخم ملّت!

گفت: چرا این مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه نمی‌رسد؟

گفتم: زیاده‌خواهی‌های آمریکا نمی‌گذارد ملّت ایران به حقوق حقّۀ خود برسد.

گفت: آیا علّت بن‌بست مذاکرات فقط همین است؟ آیا تندروها و پایدارچی‌ها و کاسبان تحریم که نان و آبشان در تحریم ملّت ایران است،نقشی در بن‌بست مذاکرات ندارد؟ تو یادت نیست مذاکره با آمریکا چه مخالفان سرسختی داشت و دارد؟

گفتم: تندروها چه منافعی در تحریم‌ها دارند؟

گفت: منافع گرانی دلار و سایر گرانی‌ها به جیب چه کسانی می‌رود؟

گویند قصّابی بود که هنگام کار با ساتور ، دستش را برید و خون زیادی از زخمش می‌چکید. همسایه‌ها جمع شدند و او را نزد حکیم‌باشی که دکتر شهرشان بود، بردند.

حکیم بعد از ضدِّ عفونی زخم، خواست آن را ببندد که متوجّه شد لای زخم قصّاب ، استخوان کوچکی مانده است، خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد، و با همان حالت زخم دست قصّاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.

از آن روز به بعد ، قصّاب هر روز مقداری گوشت با خود می‌برد و با مبلغی به حکیم‌باشی می‌داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می‌کرد ، اما زخم قصّاب خوب نشد که نشد.

مدّتی به همین منوال گذشت، تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری،از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می‌کرد .

آن روز هم طبق معمول همیشه ، قصّاب نزد حکیم رفت و حکیم‌باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضدِّ عفونی می‌خواست پانسمان کند که متوجّه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصّاب گفت :
به زودی زخمت بهبود پیدا می‌کند .

دو روز بعد قصّاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت :
تو بهتر از پدرت مداوا می‌کنی ،زخم من امروز خیلی بهتر است .

پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدِّعفونی کرد و بست و به قصّاب گفت:
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.

چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت، وقتی همسرش سفره را پهن کرد،
متوجّه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است.
با تعجُّب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟
همسرش گفت : تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده.
حکیم با تعجُّب از پسر سوال کرد : مگر قصّاب نزد تو نیامد؟
پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر ، آمد، و من زخمش را بستم و استخوانی را که لای آن مانده بود، بیرون کشیدم، مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام .

حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : "نکرده کار ، نبر به کار ". پس به همین دلیل غذای امشب ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را از لای زخم بیرون نکرده بودم ، تا قصّاب هر روز نزد من آمده و مقداری گوشت برایمان بیاورد.

حالا حکایت جماعتی است در کشور ما که می‌خواهند استخوان همواره لای زخم ملّت باقی باشد، تا آن‌ها به کسب و کار و تجارت خود مشغول باشند و ملّت مظلوم هم مدام زجر و عذاب بکشند.
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.867

نرخ بیکاری در ایران و جهان

گفت: براساس اطّلاعات وبسایت بین‌المللی «ماکرو ترندز»، میانگین نرخ بیکاری در جهان ۴.۹۶ درصد است.

گفتم: نرخ بیکاری در ایران چقدر است؟

گفت: براساس اطّلاعات وبسایت «تجارت اقتصاد»، نرخ بیکاری در ایران ۷.۵ درصد است.

گفتم: ما با این نرخ بیکاری در کجای جهان قرار داریم؟
گفت: ایران با این نرخ، در رتبه ۵۸ بیشترین نرخ بیکاری از میان ۱۸۲ کشور جهان قرار دارد.
گفتم: بنابراین بیش از دو سوم کشورهای جهان نرخ بیکاری کمتری نسبت به ایران دارند؟

گفت: بله،متاسّفانه!

گفتم: مسئولان در پی ایجاد فرصت شغلی برای جوانان نیستند؟

گفت: فرصت شغلی هست! بعضی جوانان نابلدند!

گفتم: مثلاً؟

گفت: شبی شیطان به خواب کشیشی آمد و به او گفت:

دشمنیِ من با بشریّت، از دشمنی تو با جان خویش بیشتر نیست، ای کشیش !
تو به میکائیل آفرین می‌گویی ، در حالی که او برایت هیچ فایده‌ای نداشته است ؛ و مرا دشنام می دهی، حال آن که من مایهٔ راحتی و آسایش‌ات بوده و هستم !

مگر نه این که وجود من ، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایۀ کسب و کار توست !!؟ اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد ، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد ؟ تو که پدر روحانی هستی ، چطور نمی‌دانی که تنها وجود شیطان می‌تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان،به جیب‌های واعظان و سخنوران سرازیر می‌کند !؟
تو که عالمی دانا هستی ، چطور نمی‌دانی که با نابودشدن علّت ، معلول نیز از بین می‌رود؟
چطور راضی می‌شوی که من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه‌ات را آجر کنی ؟! حالا فهمیدی که هیچ کارآفرینی بیش از من نقش کارآفرینی ندارد؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۴ ، ۱۱:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2275)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

«انسان اَلَستی» در «جهان هستی»

هیچ «هدف حقیقی» و «شرف تحقیقی» ندارد،

مهم‌تر از «مبنای وجودی خویش» و «معنای خوشنودی فراندیش».

هر انسانی آن «مقصد را بیابد» و بسوی آن «مقصود بشتابد»،

«بنای بینش را یافته» و «معنای آفرینش را دریافته» است.

انسانی که «چرایی زندگی را بیابد»،هر «چگونگی بندگی را برمی‌تابد».

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.866

معمّای دربی!!

گفت: زمانی یک نفر از تریبون مجلس شورای اسلامی مدّعی شد که در ۲۰ کشور دنیا تدریس کرده است!

گفتم: آیا آن روز هیچ نماینده‌ای از او نپرسید کدام کشورها!؟

گفت: نه تنها کسی نپرسید کدام کشورها،که حتّی هیچ نماینده‌ای نپرسید با چه زبان‌هایی چه درس‌هایی را به چه کسانی تدریس کردی و از سوی چه نهاد و دستگاهی اعزام شدی و...

گفتم:شاید ایشان علّامۀ دهرند و بیش از 20 زبان هم بلدند و بر همۀ دروس هم مسلّط‌اند و...

خب! معمولاً تو به بهانۀ هر موضوعی جوکی می‌سازی! جوک این موضوع را نگفتی!

گفت: بله!! اتّفاقاً ایشان هر کمبودی هم داشته باشند،در تولید جوک خودکفا هستند!!جوک این دفعه را خود آقای وزیر فرمودند.آقای صحرایی وزیر وقت آموزش و پرورش در‌ واکنش به سوال خبرنگار دربارۀ دِربی، می‌گویند:

هنوز تصمیمی برای آن نگرفته‌ایم!!!

گفتم: تو این خبر را دنبال نکرده‌ای؟

گفت: احتمالاً ایشان موضوع «دربی» را در شورای معاونان مطرح و نظرخواهی کرده است.

یکی از معاونان گفته: درب یعنی دَرِ بزرگ. دربی یعنی یک درب بزرگ!

معاون دومی فرموده: نخیر! دربی اصلاً غلط است! درپی درست است! درپی یعنی پینه و پاره !!

معاون سومی اظهارنظر فرموده‌اند که درپی یعنی در پس،در عقب،در دنبال!!

وقتی معاون چهارمی مشغول اظهارنظر می شود،آبدارچی چای می‌آورد. وقتی موضوع بحث را می‌شنود ،می‌گوید:

ببخشیید آقای وزیر! دربی Derby مسابقۀ اسب دوانی است که همه ساله در انگلستان در شهر اپسم برگزار می‌شود و به نام موسس آن دربی نامیده شده‌است.امروزه ما در ایران آن را به شهرآورد ترجمه کرده‌ایم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی‌مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.865

... خیک شیره ما را ول نمی‌کند!!

گفت: با توجُه به تغییر حکومت در سوریه،ما باید طلب‌های خود از سوریه را از حکومت فعلی مطالبه کنیم.

گفتم: ایران چقدر از سوریه بستانکار است؟

گفت: بهرام پارسایی نمایندۀ پیشین مجلس می‌گوید:
تا زمانی که مجلس بودم، بدهی #سوریه #بشار_اسد به #ایران ۳۰میلیارد دلار بود که بر خلاف اصل هشتادم #قانون_اساسی به تصویب مجلس نرسیده بود!
به دلار ۷۰ هزار تومان برابر است با
۲٫۱۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ بیش از دو کادریلیون (quadrillion) یعنی دو هزار تریلیون تومان!
تکلیف این مبلغ کلان چیست؟

حشمت الله فلاحت‌پیشه در گفت‌وگویی باور دارد که، بعد از تغییر دولت، مسئولیت وصول این طلب از سوری‌ها ساقط نمی‌شود. اکنون که دولت در سوریه تغییر پیدا کرده، جمهوری اسلامی ایران باید برای همه این طلب خود مستندسازی کند و طبق حقوق بین‌الملل هم ساختار جدید سیاسی - اداری سوریه موظّف است که این بدهی خود را به مردم ایران بدهد. دولت و مجلس وقت سوریه امضا کرد که چنین بدهی به ایران دارد. لذا هر دولتی با هر نگاه سیاسی که در سوریه روی کار بیاید باید این بدهی را به ما بدهد؛ مصوبّۀ دولت و مصوبّۀ مجلس خود سوریه پشت این بدهی است.

گفتم: بله،حق با توست.دولت ما باید برای احقاق حقوق ملّت ایران این مبلغ را از دولت فعلی سوریه مطالبه کند.

گفت: بله،من هم در این فکر بودم که شنیدم محمّدالجولانی در جواب خبرنگار انگلیسی که پرسیده :

ج ا ا ایران ادّعا دارد رقمی بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است که باید دولت جدید آن را به ایران پرداخت کند ، نظر شما چیست ؟

او گفته : بله هزینه کرده است ولی برای اهداف خودش هزینه کرده است ، با این پول کشور ما را نابود کرده است ، به اندازه دویست سال کشور ما را به عقب برده است ، تمام شهرهای ما را ویران کرده است ، تمام فرهنگ و تمدُّن مردم ما را تخریب کرده است . با ایجاد جنگ و ناامنی و حمایت از کشتار بشّار باعث کشته‎شدن دو ملیون نفر در ده سال گذشته در کشور ما شده است ، آیا با این پول‌ها بیمارستان درست کرده است ؟ جاده درست کرده است ؟ پل و راه آهن کارخانه و دانشگاه درست کرده است ؟ نه، زندان و قتل‌گاه و امام‌زاده و بسیج برای اهداف شوم خود درست کرده است ، بله ایران با این ۳۰ میلیارد دلاربه اندازه سیصد میلیارد دلار کشور ما را تخریب کرده است . لطفاً سی میلیارد از این مبلغ کم کند و مابقی را سریعاً برگرداند که ما امروز برای ساخت کشورمان لازم داریم!

گفتم:حالب است! بدهکار به جای پرداخت بدهی خود یک چیزی هم بستانکار شده است!

گفت: بله،ما خیک شیره را ول کردیم، خیک شیره ما را ول نمی‌کند!!

گویند چند نفر در زورقی نشسته از رودی می‌گذشتند. خرسی در آب افتاده بود. خیال کردند خیک شیره است. یک نفر از آن‌ها «دل به دریا زده» خود را در آب انداخت و شناکنان به خرس نزدیک شد. همین که دست دراز کرد تا خرس را بگیرد، خرس او را سخت بگرفت و در او بیاویخت. بیچاره هرچه بیشتر در خلاص خود کوشید کمتر نتیجه گرفت.

رفقایش از طول انتظار خسته شده فریاد کشیدند: خیک شیره را ول کن و بیا.

در جواب آن‌ها گفت: من می‌خواهم خیک شیره را ول کنم، ولی خیک شیره مرا ول نمی‌کند!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۴ ، ۰۹:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر (فرگرد 2274)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

ما برای خویش در «آفرینش جسم» و «گزینش اسم» نقشی نداشته‌ایم.

ولی اکنون می‌توانیم به این دو «مبنایی ژرف» و «معنایی شگرف» ببخشیم.

جسم،«مبنایی آغازین» دارد،ولی «مانایی دیربازین» ندارد؛

امّا اسم می‌تواند هم «مبنایی زمانی» داشته باشد و هم «مانایی جاودانی».

اگر ناگزیریم «جسم را به خاک بسپاریم»،می‌توانیم «اسم را به افلاک برسانیم»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۴ ، ۱۹:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر (فرگرد 2273)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

بزرگ‌ترین «بلیّۀ بلایی» در این «بلدیّۀ بلوایی»،

«نومیدی از بالیدن» و «پلیدی نالیدن» است.

در این «شوره‌زار نومیدی» و «ذهن‌آزار تقلیدی»،

باید از «کوفۀ پلید»،«شکوفۀ امید» بچینیم

و «برگ‌های پژمُرده» و «گلبرگ‌های افسرده» را

«طراوت» و «لطافت» بخشیم.

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

بلیّه: گرفتاری،سختی

بلاء:آزمایش،آزمون،امتحان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 864

آنجا که دستگاه گوارش سرنوشت یک ملّت را می‌سازد!!

گفت: آیا تو می‌دانی گاه خدمتکارها واقعاً نقش مهمّی در تاریخ ما داشته‌اند؟!

‍گفتم:باز هم شوخی می‌کنی؟!

گفت: نه! کاملاً جدّی می‌گویم! وقتی نیروهای متشکّل مردمی بر رفتار و گفتار حاکمان خودکامه نظارت ندارند، آنان گاه از روی بخار معده تصمیم می‌گیرند و فرمان‌های لازم‌الاجرا صادر می‌کنند!
مثلاً می‌گویند نیکلای چائوشسکو دچار سوءهاضمه بوده است. بنابراین، به قول درباریان، «تصمیمات صبح» او به قولی ملایم‌تر از تصمیمات عصر یا شبش بودند.

میان مردم چنین شایع بوده که هر وقت لازم بود چائوشسکو پیش از یک تصمیم مهم قدری «آرام» شود، به آشپزش دستور می‌دادند کمی مُلیّن در غذای ارباب بریزد.

در این صورت گاه سرنوشت یک ملّت به وضع دستگاه گوارش یک حاکم خودکامه بستگی دارد.

گفتم:این گونه حاکمان خودکامه به چه درد ملّت می‌خورند؟ مسائل و مشکلات مردم را چگونه حل می‌کنند؟

گفت: با سخنان احساسی و عوامفریبانه!

گفتم: مثلاً چطوری؟

گفت:دهقانی از مأمور مالیات به حاکم شکایت برد.
حاکم شروع کرد به نفرین‌کردن مأمور فاسد مالیات .
دهقان به خشم آمد و نومید راه بازگشت را پیش گرفت.
حاکم پرسید: کجا می‌‌روی؟
پاسخ داد:می‌روم نزد عمّه‌ام، زیرا او بهتر از تو نفرین می‌‌کند!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۴ ، ۱۹:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2272)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

تنها راهی که «آب‌های اطراف» و «خیزاب‌های مُضاف»،

می‌توانند «کشتی را به‌کامِ خویش»فروبرند،

این است که آن را با «نَشتی به‌دامِ تشویش» اندازند!

آب وقتی می‌تواند کشتی را از «اوج شرق» بر «موج غرق» کشاند،

که بتواند با «فنونِ نشتی» به «درونِ کشتی» نفوذ کند.

بنابراین بیاییم آن‌چنان بر «ظرافتِ بیش» و «ظرفیّتِ خویش» بیفزاییم،

که هیچ «غرورِ کاذب» نتواند بر «شعورِ جاذب»ما نفوذ کند.

باید «عالمانه بیندیشیم»،تا «عوامانه نپریشیم»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

ظرافت: زیرکی،نکته‌سنجی

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

استخر هردمبیلی با چه آبی پُر می‌شود!!

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ 207

شفیعی مطهر

روزی اعلی‎حضرت هردمبیل،به‌قصد تفریح به اتّفاق اطرافیان خود به بالای کوهی مُشرف بر شهر هرت رفت. از آن جا مناظر شهر بخوبی دیده می‌شد. بدین جهت شاه دستور داد در قُلّۀ کوه برای او قصری بسازند تا هر وقت به اینجا تشریف‌فرما شد از تماشای مناظر شهر نهایت لذّت را ببرد.

همین که بنای قصر نزدیک به اتمام بود،بار دیگر شاه برای سرکشی در آنجا حضور به هم رسانید،دراین موقع به فکرش رسید اگر در جلوی این قصر استخر آبی باشد، به زیبایی این قصر خواهد افزود. بنابراین برای ساختن استخر در آنجا دستور لازم را صادر فرمود.پس از چندی که بنای هر دو به اتمام رسید.تازه شاه فهمید که استخر نیاز به اب دارد. یکی از نزدیکان شاه گفت:

قبله عالم چه بهتر است جهت پرکردن استخر ،از سقّاهای شهر استفاده کنیم.

به فرمان ملوکانه مقرّر شد که همۀ سقّاهای شهر هرت از اب‌انبارهای شهر،مشک‌هایشان را پر کنند و به بالای کوه ببرند و اب آن‌ها را در استخر خالی کنند.شاه یک نفر را مامور کرد تا با صدای شیپور روند اجراشدن کار را به سقّاها آموزش دهد تا آنان با صدای شیپور یک‌باره همۀ بندهای مشک‌ها باز و آب را در استخر بریزند.

در میان سقّاهای شهر،پیرمردی بود که برای گذران امرار و معاش خانواده،روزانه چند مشک را به اطراف می‌برد و می‌فروخت و توانایی بیشتر کارکردن،به ویژه حمل یک مشک آب سنگین از ته آب‌انبار تا قُلّۀ کوه را نداشت.ولی متاسّفانه به دستور ملوکانه، پیرمرد سقّا نیز در لیست قرار گرفت.سقّای پیر نومید و درمانده شد و به فکر چاره و راه حلّی افتاد و پیش خود گفت چه بهتر است از این فرصت استفاده و مشک خود را پر از باد کنم و در کنار سایر سقّاها ،هیچ‌کس به خالی‌بودن مشک من شک نمی‌کند.

از این جهت روز موعود فرا رسید و به دستور شاه ،مامور شیپور به‌دست به سمت کاخ بالای کود رهسپار شد و سقّاها نیز براساس فرمان شاه، مشک هایشان را آماده پرکردن استخر کردند. سقّاها مشک‌ها را در لبۀ استخر قرار دادند و منتظر شیپور شدند.همین که صدای شیپور نواخته شد و سقّاها سر مشک‌ها را باز کردند، به جای صدای شُرشُرِ آب صدای فِس‌فِس باد در فضای کوهسار پیچید!

معلوم شد که همۀ سقّاها مثل این پیرمرد همۀ مشک‌ها به‌جای آب با باد پر شده بود!!!

بدین ترتیب سُلطۀ آبکی یک دیکتاتور دیگر در مشک‌ها،باد هوا شد!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر