انتقادپذیری در نگاه قرآن
بشوییم پر و بال دل را در صفای چشمه ساران «عرفان» و پرواز کنیم بال در بال ملایک تا عرش حضور «جانان».
بشکنیم میله های قفس خودخواهی و« تنهایی» را و تفسیر کنیم رویای« رهایی» را .
بگشاییم
پنجره دل را به سوی باغ های« فضایل »و برکنیم هرزه گیاهان« رذایل» را؛ باغ
ها و بوستان های «عطرآگین قرآن» و گل ها و «ریاحین فرقان».
ببوییم عطر گل های سرخ« محمدی» را از رایحه ریاحین« احمدی» .
فرو کوبیم تبر نقره گون نور« قرآن» را بر پیکره ستبر تاریکی خودکامگی و« طغیان».
بپیچیم نیلوفر ترد« شعور» را بر گرداگرد مناره« نور».
بشکافیم صدف سخن وحی« منیر» را و دریابیم گوهر معنی و «تفسیر» را .
بنوشیم زمزم نور را و بنیوشیم زمزمه نشور را .
انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"!
انسان سالم در بستر« انتقاد» ، زبانی« نقاد» می شود و در خاکستر« انقیاد»، زبونی« منقاد» !
دل و نیت انسان فطری و سالم،« تابناک» است و دنیا را «پاک» می خواهد .
دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از «نور و سرور» و لبریز از« شعر و
شعور» . چون آن را به «رویت» نیابد، در« رویا »می یابد ...و چون نتواند با
صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه« ریا را» می پوید .
او می خواهد تصویر جامعه را در «قاب صداقت» به تماشا بنشیند، نه در« نقاب قداست !!»
ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه« گاه پرسش»، که «جایگاه پرستش» است !! و
چون ریشه انتقاد و «سوال بیفسرد» ، گل «کمال می پژمرد» . چه ، برای گل
کمال ، انتقاد و سوال« ریشه» است و ابهام،« تیشه!! »
او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق« سهیم» باشد، نه «تسلیم !»
طوفان «ابهام »،برانگیزنده غبار «ایهام» است . و چون این دو بر وادی وجود بوزند، نهال« اندیشه» را از «ریشه »برکنند.
*********
در قرآن
کریم موضوع نقادی انسان و انتقاد پذیری همگان به زیبایی تبیین شده است ؛
از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره می شود:
وَإِذْ
قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً
قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء
وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا
لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)
و
(به یاد آر) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمین
جانشینى قرار خواهم داد (نماینده خدا در آنجا یا جانشین ساکنان پیشین منقرض
شده آنجا). گفتند: آیا در آن کسى را (جانشین) قرار مى دهى که فساد مى
انگیزد و خون ها مى ریزد؟! در حالى که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح
مى گوییم و (از هر عیب و نقصى) تقدیس مى کنیم. خدا گفت: بى تردید من
چیزى مى دانم که شما نمى دانید.(ترجمه مشکینی)
آیت الله آقای جوادی آملی در تفسیر " تسنیم " خود درباره تفسیر این آیه می نویسند:
این
قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاک
دلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید
از مناقشات و انتقادات ابایی داشته باشد، بلکه میدان گفت و گو و مجال
اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال کند ؛ چنان که ذات
اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبیه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه
ای که آنان با آگاهی از عظمت و حکمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن که
تحت تاثیر هیبتش قرار گیرند، پرسش خویش را مطرح کردند و خداوند نیز با
عنایت و لطف خاص و با کمال حلم و مدارا و ارائه دلیل مشهود و معقول آنان را
قانع کرد و جالب است که خداوند باب اشکال و گفت و گو را برای ابلیس لعین
نیز باز گذاشت ؛ آنجا که وی به خدای سبحان گفت :
خلقتنی من نار و خلقته من طین...
پس آنان که خود را برتر از اشکال و اعتراض می بینند، به خود آیند و از این
ماجرا عبرت گیرند و بدانند که با این خودپسندی و خودبرتربینی ، ناخودآگاه،
خویش را فوق عزیز جبار قلمداد کرده اند .
اینان از امیر بیان حضرت علی(ع) بشنوند که می فرمود:
« آن
گونه که با زمامداران سخن می گویید ، با من سخن مگویید و چنان که در
پیشگاه حاکمان جبار خود را جمع می کنید، در حضور من نباشید و به طورتصنعی (
و منافقانه ) با من رفتار نکنید و هرگز گمان مبرید درباره حقی که به من
پیشنهادکرده اید، کندی ورزم ( یا ناراحت شوم) و مپندارید من در پی بزرگ
ساختن خویشتنم ؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت بر او برایش
دشوار باشد، عمل به آن برای وی دشوارتر است. براین اساس ، از گفتن سخن حق
یا مشورت عدالت آمیز، خودداری مکنید؛ زیرا من (شخصا به عنوان یک انسان) خود
را مافوق آن که در برخی موضوع ها، اشتباه کنم، نمی دانم و از آن در
کارهایم ایمن نیستم، مگر این که خداوند مرا حفظ کند.» ( تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)
رفتار
پیشوایان معصوم(ع) نیز به گونه ای بوده که هر شهروند به خود اجازه می داده
تا بی پرده و بی پروا و حتی رو در رو از ایشان انتقاد کند. امامان
معصوم در برابر انتقاد، نه روی درهم می کشیدند و نه بر او خشم می گرفتند؛
بلکه کاملا منطقی و مستدل به او پاسخ می دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش
برانگیز خود نوضیحات کافی، مستدل و اقناعی عرضه می کردند.
مبدا و منشا انتقادناپذیری ، خودخواهی و خودکامگی است.
امام خمینی (ره) می فرماید:
«خود خواهی منشأ همه مفاسد است.»
شکستن «بت» سخت است و شکستن« بت واره» های زنده بسیار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهمیت این بت شکنی تأکید می کند:
«تمام
فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خود خواهی پیدا می شود…. همه اش برمی
گردد به حبّ نفس و این بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شکستنش هم از همه
مشکل تر است… اگر رهایش کنید، شما را به هلاکت می کشاند … درجه به درجه پیش
می برد تا آنجا که دین انسان را از دست انسان می گیرد.»
بت شکستن سهل باشد نیک سهل
سهل دیدن نفس را جهل است جهل
این
شرک «خفی» و میل« مخفی» در صورت عدم درمان همچنان رشد می کند، تا انسان
ناخودآگاه آن را در جایگاه معبود می نشاند. خداوند متعال، رسول خود را
هشدار می دهد که:
«اَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَویهُ؟»(فرقان، ۴۳)
ای رسول! آیا دیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داد؟
پیامبر اکرم (ص) این نفس سرکش و توسن آتش را دشمن ترین دشمنان می دانند:
«اغدیعَدوِّکَ نَفْسُکَ اَلّتی بَینَ جَنْبَیْکَ »
دشمن ترین دشمن تو همان «خود»ی است که در میان دو پهلوی توست.
چه
بسیار «سالکان رشاد» و« مدّعیان ارشاد» که رهپویه های «جهاد و اجتهاد» را
گذرانده اند و در این وادی درمانده اند. «آنان که غنی ترند، محتاج تراند.»
آری، آنان که در عرصه آرزو و بر کام این عدو لگام زده اند و در میدان تزکیه
هم گام نهاده اند، در دریای «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قایقشان درهم
شکسته است.
آری پهلوانان عرصة علم و نام آوران حیطة حلم چون مقام علمی و مراتب فضل و
کمال خود را بالاتر و بهتر از دیگران پنداشته اند، از فراز فضایل اعمال به
فرود رذایل آمال فرو افتاده اند:
امام علی (ع) برای آگاهی و بیداری این مرشدان مغرور و زاهدان کور چنین هشدار می دهند:
«ما اری شَیْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ.»
برای دل های مردان چیزی زیانبارتر از صدای کفش هایی که از پشت سرشان بیاید، ندیدم.
او چو بیند خلق را سرمست خویش
در تکبّر می رود از دست خویش
هرکه را مردم سجودی می کنند
زهر اندر جان او می آکنند
چشم بردار از قبول و ردّ خلق
هر دو در راه خدا شد سدّ خلق
امام صادق (ع)، مشاهیر خود خواه و جویندگان جاه را به سختی هشدار می دهند:
«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الایمانِ عَنْ عُنُقِهِ.»
هرکس
تعصّب بورزد، یا برای او تعصّب بورزند (مرید متعصّب داشته باشد) محقّقاً
رشته ایمان از گردنش برداشته می شود. (از قلمرو ایمان بیرون می رود)
برترین
درمان و بهترین پشتیبان برای این گونه خودکامگان انتقادگریز و
نقادستیز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذیرش منتقدان صریح و صادق است.
امید که بتوانیم با روحیه ای انتقادپذیر، غنچه های حکمت و معرفت را بر
شاخساران وجود شکوفا و با عطر رفتار و گفتار و رایحه کردار خود، کوچه باغ
های جامعه را عطرآگین سازیم.
در کسب رضای حق موفق باشید
(#شفیعی_مطهر)