#طنزسیاهنمایی 505
خیک شیره!
گفت:چرا تو این قدر به من گیرمیدهی و حرف های راست و درست مرا،#سیاهنمایی مینامی؟
گفتم: آخر تو این سخن حکیمانۀ سعدی را رعایت نمیکنی که می گوید:
جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.
گفت:آخر همین سعدی این سخن را هم می گوید:
متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
گفتم:تو باید بدانی مسئولان دلسوز و زحمتکش ما از انتقاد خوششان نمیآید.
گفت:تواناترین انسان،انتقادپذیرترین انسان است.
گفتم: تو برای این که توی دردسر نیفتی آدم ها را از ظاهرشان قضاوت نکن!
گفت: از باطنشان قضاوت کنم؟
من فکری کردم و دیدم باز مشکل ایجاد می شود،گفتم:
از روی باطنشان هم قضاوت نکن!
گفت: پس چه کنم؟
من چون در پاسخ درماندم،گفتم:
کلّاً تو کاری که به تو ربطی ندارد، دخالت نکن! تو چه کار به کار مسئولان داری؟
گفت: من نمی خواهم در کار مسئولان دخالت کنم،آنان در همه کار ما دخالت و تعیین
تکلیف می کنند! آنان باید بگویند ما چه بخوریم،چه بپوشیم، چه بگوییم،چه بنویسیم،و...
ما آنان را رها کرده ایم.آنان ما را ول نمی کنند!
گویند چند نفر در روزقی نشسته از رودی می گذشتند. خرسی در آب افتاده بود. خیال کردند
خیک شیره است. یک نفر از آن ها «دل به دریا زده» خود را در آب انداخت و شناکنان به خرس
نزدیک شد. همین که دست دراز کرد تا خرس را بگیرد، خرس او را سخت بگرفت و در او
بیاویخت. بیچاره هرچه بیشتر در خلاص خود کوشید، کمتر نتیجه گرفت.
رفقایش از طول انتظار خسته شده فریاد کشیدند: خیک شیره را ول کن و بیا.
در جواب آن ها گفت: من می خواهم خیک را ول بکنم ولی خیک شیره مرا ول نمی کند!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر
https://t.me/nedayemotahar