#طنزسیاهنمایی. 791
دستگاه مدیریّتی کشور پر از «عمید نیشابور» است!
گفت: ویلهلم دوم،امپراتور آلمان بیش از 400 لباس نظامی در کمد لباس خود داشت. او اغلب در یک عصر 5 یا 6 بار لباس را عوض میکرد. او کلاهی از طلای خالص داشت که در ملاقات با سران کشورهای دیگر بر سر میگذاشت.
گفتم: تو این زندگی اشرافی یک مسئول آلمانی یعنی یک کشور غربی را مقایسه کن با سادهزیستی برخی از مسئولان ج.ا.ا. مثلاً شهید رجایی در ایّام نخستوزیری،با این که میتوانست به هتلهای معروف شیراز برود و به قول امروزیها، سهمش را از سفرۀ انقلاب بردارد، این کار را نکرد، بلکه به پتوی سربازی و زمین خالی در مرکز سپاه شیراز بسنده کرد، چون به انقلاب مردم مستضعف ایران ایمان داشت.
گفت: البتّه این اشرافیگری از ویژگیهای حکومتهای استبدادی قرون وُسطی بود. اکنون حکومتهای دموکراتیک توانستهاند مطامع حاکمان برگزیدۀ مردم را مهار کنند.بنابراین این گونه زیست ساده و مردمی در آن جوامع نهادینه شده و چندان ربطی به مَنِش مسئولان ندارد.
مثلاً سادهپوشی، استراتژی خانم مِرکل صدراعظم پیشین آلمان است و این ظاهر نه چندان خوب او میتواند سیاست خوبی برای ارتباط با رأیدهندگان آلمانی باشد که نشان دهد او زمان و فکرش را درگیر خرید و درخشیدن در لباس های متنوّع نمیکند. مِرکل گاهی به خاطر ثبات در ظاهرش مورد تشویق نیز قرار گرفته است.
کمد لباسهای مرکل میتواند نشانگر ویژگیهای حزب راست میانۀ اتّحادیّۀ دموکرات مسیحی آلمان و اندکی تمایلات محافظهکارانه باشد، امّا نهایتاً لباسهای بیزرقوبرق مرکل میتواند نشاندهندۀ عدم توجّه و علاقۀ او به مُد باشد.
مرکل ایمان دارد که نیازی نیست تا به واسطۀ لباسهایش، خودش را اثبات کند. همان طور که آلبرت اینشتین، هموطن او گفته بود: «اگر اکثر ما از لباسهای شلخته و لوازم خانۀ بنجل خجالت میکشیم پس بگذارید بیشتر از فکرهای شلخته و فلسفههای بنجل، خجالتزده شویم. شرایط ناراحت کنندهای است اگر کاغذی که گوشت را در آن میپیچند، از خود گوشت مرغوبتر باشد.»
گفتم: آیا اکنون مگر ما مدیران سادهزیست نداریم؟
گفت: اکنون طبقۀ تاجر مدیران اشرافی دارای ثروتهای صدها میلیاردی هستند، در منازل دهها میلیاردی در ولنجک، الهیّه، زعفرانیّه، فرمانیّه، نیاوران و … سکونت دارند، همزمان با تصدّی وزارت و ریاست سازمان و… مالک چندین شرکت خانوادگی به همراه فرزندان و همسران خود هستند و آنها را اداره میکنند و در بخشهای گوناگون واردات، ساختوساز، انحصارات و... از جایگاه خوبی برخوردارند.
گفتم: چرا ما از سادهزیستی شهید رجاییها به چنین اشرافیّت طاغوتی رسیدهایم؟
گفت: به خاطر این که ما سیستمسازی نکردیم ،بنابراین نتوانستیم ارزشهای مردمی را نهادینه کنیم!
در جامعهای که هنوز، به تعبیر آبراهام مزلو، روانشناس آمریکایی، نیازهای اولیّۀ شهروندانش یعنی نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک آنان، مانند خوراک، پوشاک، مسکن، آب و هوای سالم، خواب، استراحت و غریزۀ جنسی، برآورده نشدهاند، سخن از اخلاقیزیستن، آب در هاون کوبیدن است....
بنابراین، شاید بتوان گفت که همۀ کسانی که صادقانه، و نه از سر ریا و تزویر و مکر و خدعه، دغدغه اخلاقیزیستن انسانها را دارند، باید از اینجا آغاز کنند که جامعهای برخوردار از حدِّ نصاب بهرهوریهای اوّلیّه پدید آورند....(مصطفی ملکیان)
دیوانهای به نیشابور میرفت ،دشتی پر از گاو دید. پرسید : اینها از کیست ؟
گفتند : از عمید نیشابور است!
گذشت ...
صحرایی پر از اسب دید. پرسید : این اسبها از کیست ؟
گفتند : از عمید نیشابور است!
چون به شهر درآمد،غلامان بسیار دید. پرسید : این غلامان از کیست ؟
گفتند : بندگان عمید نیشابورند!
درون شهر سرایی دید آراسته که مردم به آنجا میآمدند و میرفتند.پرسید : این سرای کیست ؟
گفتند : این سرای عمید نیشابور است!
دیوانه دستاری کهنه بر سر داشت. از سر برگرفت به آسمان پرتاب کرد و خطاب به خداوند گفت:
این را هم به عمید نیشابور بده!! (الهینامه،#عطار_نیشابوری )
حالا دستگاه مدیریّتی کشور ما پر از «عمید نیشابور» است!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر