دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد440
پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد440
من کسانی را دیدم رسته از هر قید و انقیاد، و نشسته بر بال هایباد. اینان می کوشیدند تا توانمندی های بشر را بنمایانند و واژه «نمی توانم » را به جای خود نشانند.
(توقیف محموله 645 قطعه پوست گرگ از یونان به چین در فرودگاه پکن)
من شخصیت دگرگون شده انسان را دیدم،آن گاه که روحیه توحش بر او چیره می شود، از هر وحشی درنده تر می شود،از گرگخونخوارتر و از روباه مکارتر می گردد.
من شهری را دیدم که مردمانش آن قدر به یکدیگر بی اعتمادند که شباهنگام چون گرگ ها با یک چشم باز می خوابند.
من روزگاری را دیدم که دستار سپید و عبای تردید چونان حجابی سیمای واقعیت های ملموس و حقیقت های محسوس را برای برخی کوته اندیشان چنان می پوشاند که انگار نه چشمی برای دیدن دارند و نه گوشی برای شنیدن!!
من بینشمندی را دیدم که در درازنایی شب،سیمای اهوراییکوکب را می دید. شب با همه هیبتش و ظلم با همه ظلمتش نمی توانست بارقه امید و سائقه خورشید را از او بگیرد.
من بینشمندی را دیدم که در درازنایی شب،سیمای اهوراییکوکب را می دید. شب با همه هیبتش و ظلم با همه ظلمتش نمی توانست بارقه امید و سائقه خورشید را از او بگیرد.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۳/۰۲/۱۱