دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد495
پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد495
من سرنوشت و مجازات شهروندانی را که خود را زرنگ تر از آن می دیدند که وارد سیاست شوند،این دیدم که توسط احمق هاد اداره شوند.
(با الهام از سخن افلاطون)
من کسی را ثروتمند دیدم که چیزی داشته باشد که با پول نتوان آن را خرید.
(با الهام از سخن کارت بروکس)
من اندوه تنهایی و شکوه رهایی را در سیمای بلندترین درخت بوستان دیدم.
او هر چه بلندتر و بزرگ تر می شد،خود را تنهاتر ،و از بندها رهاتر می یافت.
بنابراین من نمی دانم خدا به خاطر بزرگیش تنهاست، یا به خاطر تنهایی اش بزرگ است؟!
من نه هر چشم بسته ای را خواب و نه هر چشم بازی را بینا دیدم.
من در این شهر بیان حقیقت را آزاد ندیدم ،پس آزادی حقیقت ندارد .
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۳/۰۶/۲۷