شراره های شور و شاخه های شعور!
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ
دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(141)
شراره های شور و شاخه های شعور!
من پرنده ای را دیدم از جنس« نور» و افشاگر شب های« دَیجور».
او از خلوتگاه« خورشید» می آمد و به دیار پرابهام« امید» می رفت .
کوله بارش پر از واژه های «آگاهی» بود و انبانش انباشته از پیام های« پگاهی».
به هر شب زده ای «شراره ای از شور» می بخشید و به هر گمشده ای «شاخه ای از شعور » .
اما در دیار شب زدگان،آسمان «جولانگاه خُفاشان مزدور» بود و
زمین در اشغال« سپاه کَلاشان مغرور».
بنابراین پر و بالش را شکستند و دهانش را بستند!
اما....!!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
دَیجور : تاریک، سیاه
خُفاش : شب پره
کَلاش : عنکبوت
۹۴/۱۰/۰۲