« لحظه های حال » یا « قطره های زلال »!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(260)
« لحظه های حال » یا « قطره های زلال »!
من چه بسیار« افراد آرزومند » و « آدم های آزمند » را دیدم
که « سلامت و بهروزی » را فدای « ثروت اندوزی » می کردند،
سپس همه « دارایی و ثروت » را
برای « بازیافتن سلامت » به پای دارو و درمان می ریختند.
نیز کسانی را دیدم که به قدری نگران آینده بودند
که « حال را فراموش » می کردند و « محال را در آغوش » می فشردند!
در نتیجه نه حال را درک می کردند و نه آینده را.
« آزمندی » و « آرزومندی »
چونان « غُل و بند » ، « گل لبخند » را
از ساقه لب ها « ربوده » و در غمخانه دل ها « غنوده » است!
« آرزوی محال » به « اضمحلال » می انجامد!
« آرزوی واهی »، « تابوی تباهی» به دنبال دارد!
« گاهواره زمین در گذر » است و « جویباره زمان، در گذار ».
اَرابه زمان نه « سَرِ ایستایی » دارد و نه « سِیرِ قَهقَرایی »!
جوانان را « پیر » می کند و پیران را « زمینگیر »!
هر بهاری به « پاییز » می رسد و هر رُستنی به « رستاخیز »!
هنوز از« نشاط درود نپرداخته »، « بساط بدرود انداخته » است!
همه پدیده ها از جمله انسان ها
« پگاهی » می آیند و « شامگاهی » می روند!
زندگی ،« چشمه ساری جوشان » و « رودی خروشان » است.
هر « لحظه حال » را چون « قطره زلال » باید نوشید.
از هر « گامی » باید « کامی » گرفت و با هر « لگامی » ، « گامی »!
از « باغ حیات باید گُل چید » و از « اَیاغ لحظات باید مُل نوشید »!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
اَرابه : گردونه،گاری
غنوده : خوابیده،خفته،آرمیده
اضمحلال : نیست شدن،تباه شدن،از میان رفتن،نابودشدن
تابو : باورهای واهی،پندارهای مقدس ولی بدون مبنا
قَهقَرا : بازگشت به عقب،پس پس رفتن
لگام : دهانه اسب
اَیاغ : ساغر ،جام، پیاله شراب
مُل : شراب،مِی
برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar