سوختن برای ساختن!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(265)
سوختن برای ساختن!
معلم را روشنگری می دانند
که چونان « شمع »می سوزد و « جمع » را می سازد،
اما من بر این باورم که اگر سوز و ساز معلم را « بنگریم »
و برگ و برش را « بنگاریم »،در می یابیم
که این تشبیه نه « منصفانه » است و نه « عادلانه » ؛
زیرا شمع را « می سازند تا بسوزد »،
ولی معلم « می سوزد تا بسازد ».
معلم « شمعی گدازنده » است برای« جمعی برازنده »
که « خون سپید سپیده » را با « اشک دیده » « درمی آمیزد»
و در رگ های شب « می ریزد ».
معلم روشنگری است که « شب های سرد » و « لحظه های درد » را
با « اشک سبز بهار » و « خون سرخ گلنار» رنگ آمیزی می کند.
معلم شب ستیزی است که « زلال سپید سحر » را
با « خون سرخ جگر » « می آمیزد»
به روی شن زار سیاه شب « می ریزد» !
معلم با عمری با تباهی و سیاهی « می ستیزد »
و « سینه ریز نور » را بر « سینه شب دیجور» « می آویزد».
معلم پیامبری است که رسالت دارد تا از ایثار ،« سرمایه اندوزد »
و سایه بر سر هر « همسایه اندازد » .
معلم از پیامبران « پیشه می آموزد » و انسان را « اندیشه بیاموزد ».
« حُرمتش را پاس داریم »
و « حُریتش را سپاس گزاریم »!
#شفیعی_مطهر
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar