پرستوهای پر افروخته ۴
پرستوهای پر افروخته ۴
(یادی از معلمان شهید رجایی و باهنر)
خاطره دوم:
برادر رجایی ذاتا انسانی خویشتن دار و خود نگه دار بود و از هر موقعیتی که امکان داشت نفس ، او را به رفاه طلبی و تجمل پرستی بکشاند و در میدان باز زندگی بدون کنترل رها کند ، طفره می رفت . در تمام لحظات زندگی حتی خصوصی به هوای نفس و خواهش های نفسانی زودگذر ، میدان عمل نمی داد ، تا به جایی برسد که دیگر نتواند اختیارش را داشته باشد!
یک بار بلوز بافته ای به حضورش آوردند و گفتند:
خانمی آن را بافته و با امید و آرزوی فراوان به نخست وزیر محبوب و حزب الهی خود هدیه و سفارش کرده است که حتما ایشان از آن برای شخص خود استفاده کند . رجایی ابتدا حسب معمول از پذیرفتن آن خودداری کرد ، ولی وقتی که به یادآوری های پیام آورنده توجه کرد ، چاره ای ندید جز آن که آن را بپذیرد و قلب ساده و بی آلایشانسان رنج کشیده ای را به دست آورد و به ارزش های ساده، ولی پر محتوایش احترام بگذارد . لذا آن را پوشید و مسمای پوشیدن را تحقق بخشید . آنگاه نگاهی به اطرافیان کرد و خود را برانداز نمود . لحظه ای بعد با تبسمی حاکی از کفایت و کنترل خواسته ها بلوز پوشیده را از تن در آورد و گفت :
من پوشیدم و خواهش نفسم را اجابت کردم و نذر آن خانم را نیز برآورده ساختم . اما از این بیشتر نیازی نیست و افزون از آن جز اسراف نمی تواند باشد ، زیرا من فعلا چیزی دارم که مرا بپوشاند ! بهتر آن است که آن را برای محرومان و جنگ زدگان ارسال کنید که آنان اولویت داشته و استحقاق بیشتری در این مورد دارند!!
...ادامه دارد