عوامی گری و قشری نگری
عوامی گری و قشری نگری
#شفیعی_مطهر
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در طول تاریخ و در عرض جغرافیا چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان ، سخت ترین و مهلک ترین ضربه هایی که بر پیکره حق و حقیقت وارد شده و کاروان تمدن و فرهنگ بشری را به قهقرا کشانده ، همانا «عوامی گری و قشری نگری» است.
از عصیان و سرکشی در برابر فراخوان حیات بخش پیامبران توسط افراد عوام و تنگ نظر گرفته تا خروج جاهلانه خوارج علیه دعوت رهایی بخش امام علی (ع) و یورش متعصبّانه و کورکورانه کوفیان قشری نگر علیه امام حسین(ع) همه و همه ناشی از عدم ژرف نگری و برداشت های سطحی و ظاهری آنان است . این حرکت های جاهلانه بیشترین ضربه ها بر پیکره حیات و پیشرفت و ترقی ملت ها زده و می زند. متاسّفانه عوامل خودکامه بومی و دشمنان بیگانه از این چالش فاجعه آمیز و از این سودای خردستیز افراد ساده اندیش بیشترین سود را برده و می برند.
بنابراین گسترش آگاهی و ژرف بخشیدن به افکار مردم و نیز سوق دادن جامعه به
سوی عقلانیت و خردورزی از مهم ترین رسالت ها و ماموریت های روشنفکران و
آگاهان ملت است.
نمونه ای از این سیمای اسف انگیز و عقل گریز در تابلوی تاریخی زیر به خوبی به تصویر کشیده شده است:
« از روز ۲۵ تیر ۱۳۰۳ در تهران شایع شد که در سقّاخانه واقع در چهارراه شیخ هادی معجزه ای روی داده است. بازاریان و کسبه به مناسبت معجزه دو شب بازار و خیابان ها را چراغانی کردند و تحریکات بسیار شد. مردم عوام و خرافی گروه گروه به سوی سقّاخانه روانه شده، نذر می دادند و شمع روشن می کردند.
«ماژور ایمبری» ویس کنسول سفارت آمریکا که از سوی مجله جغرافیایی ملی آمریکا هم مأموریت داشت از نقاط جالب توجّه ایران برای آن مجلّه عکس برداری کند، برای عکس برداری از سقّاخانه با بی احتیاطی و بدون در نظر گرفتن هیجان احساسات مذهبی مردم همراه «لوین سیمور» آمریکایی بعدازظهر روز جمعه ۲۷ تیرماه ۱۳۰۳ (۱۸ ژوئیه ۱۹۲۴) برای عکس برداری با درشکه به سوی سقاخانه رفت.
در جلوی سقاخانه و در میان ازدحام توده عوام و خرافی پیاده شد و با کمک «سیمور» دوربین عکاسی خود را روی سه پایه نصب کرد ؛ ولی مردم مانع از عکس برداری شدند و از هر سوی عبای خود را جلو دوربین او می گرفتند تا کار به خشونت رسید، دو نفر پلیس که در آن محل بودند، مداخله کرده و «ایمبری» و «سیمور» را سوار درشکه خودشان نموده برگرداندند ، بی آن که موفق به گرفتن عکس بشوند.
پس از حرکت درشکه گروهی از آن افراد جاهل به تصوّر این که او عکس از سقاخانه گرفته است، بر آن شدند که او را تعقیب کرده دوربینش را بگیرند.
در همین لحظه صدایی ازمیان جمعیت برخاست که گفت:
«فرنگی در سقاخانه زهر ریخت!»
درحالی که فرنگی به سقّاخانه نزدیک نشده بود. این صدای شوم به تحریک چه کسانی و از گلوی چه کسی بیرون آمد، هنوز دانسته نشده است ؛ ولی این صدا چون یک آژیر خطر بود، افراد جاهل ومتعصّب از هرسو به تعقیب درشکه پرداختند و به ایمبری و سیمور، حمله ور شدند، دوربین او راگرفته و هردو را به شدّت زخمی نمودند. پلیس آن دو را با درشکه به بیمارستان شهربانی برد ، ولی جمعیت عوام هیجان زده تحریک شده به ساختمان بیمارستان هجوم بردند و با ضربه های مشت و چاقو به آن دو آمریکایی حمله ور گردیدند. براثر این هجوم و ضربه های آجر و مشت و چاقو ، «ایمبری» کشته شد ؛ ولی «سیمور» جان نیمه سالم به در برد و به بیمارستان آمریکایی زیرنظر ومراقبت شدید پلیس منتقل گردید.
عده ای معتقد بودند که شایعه معجزه سقّاخانه از سوی مخالفان سردار سپه برای درهم ریختن نقشه زمامداری او ترتیب داده شد، ولی او نیز از این توطئه برای درهم شکستن قدرت مخالفان بهره برداری کرد.
روز بیست و نهم تیرماه تشییع جنازه ایمبری با شرکت نخست وزیر و هیأت دولت انجام شد و جنازه او در کلیسای انجیلی به امانت گذارده شد. این شایعه بر زبان ها بود که به مناسبت گفت وگوی بستن قرارداد نفت شمال با آمریکا و نیز گفت وگوی گرفتن سی میلیون دلار وام از آن دولت برای جلوگیری از این دو کار و به تحریک عوامل سفارت انگلیس و مذهبیّون و ایرانیان وابسته به آن سفارت معجزه سقّاخانه صحنه سازی شده و به قتل ایمبری منجر شده است. ولی اعلامیه سردار سپه رئیس الوزرا و فرمانده کل قوا ارتباط این حادثه را با سیاست خارجی رد کرده و نیز دکتر میلیسپو نوشته است:
اگر ایمبری شخص واقع بین و خردمندی بود ، هیچ گاه به چنین بلیّه ای دچار نمی شد. چون اشرار به دنبال او نبودند، بلکه او پا به محلّی نهاد که شرایط به خصوصی در آنجا حکمفرما و عوامل خطر کاملاً مشهود بود !
نیز مصطفی فاتح این پیش آمد را با امتیاز نفت مربوط نمی داند و آن را یک توطئه ناشی از تضادهای سیاست های داخلی می شمارد.
پس از این حادثه، به تصویب دولت از روز ۲۹ تیر در تهران حکومت نظامی برقرار شد. سرانجام پس از چند مکاتبه که میان ژوزف سن گرنفلد وزیر مختار آمریکا و محمدعلی فروغی وزیر خارجه ایران انجام گردید، سوءتفاهم برطرف شد و هردو طرف مقرّرات و تعهّدات دوستانه و سیاسی و اقتصادی میان دو کشور را که در نخستین عهدنامه ایران و آمریکا در ۱۸۵۶ م. تصریح شده است، تأکید کردند و قرار شد دولت ایران شش هزار دلار به خانواده ایمبری و دو هزار دلار به سیمور پرداخت کند. »
(منبع:ایران نیوز پی پر )
برخی از تحلیل گران بر این باورند که دولت وقت به ریاست قوام به منظور
کاستن از نفوذ ستمگرانه انگلیس تصمیم داشت با واگذاری بخشی از نفت به
آمرکا پای آن دولت را به عنوان آلترناتیو انگلیس به ایران باز کند ؛
بنابراین عوامل انگلیسی این توطئه را طرّاحی کردند تا آمریکا از ورود به
عرصه سیاسی و اقتصادی ایران وحشت کند که متاسّفانه به علّت عوامی گری و
قشری نگری برخی مردم ، در این نقشه کاملا موفق شد!!
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar