« هر آیینه»،رویشگر « هزار شاخه کینه»!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(457)
« هر آیینه»،رویشگر « هزار شاخه کینه»!
من « کودکانی معصوم » و « طفلانی مظلوم » را دیدم
که « شادی و شادمانی » و « کامه و کامرانی » را
نه در « رُویت »،که در « رویا » می دیدند.
اینان از « رویا ،روایت » می کردند و از « ریا »،« شکایت ».
سرهایشان در « عُسرت بالشی نرم » بود و
پاهایشان در « حَسرت گالشی گرم »!
در این شهر « داس های دسیسه و دنائت » ،
« ساقه های تُرد صداقت » را درُو می کرد!
بلور بغض در گلو « شکسته »
و « چشمه های عاطفه » در « چشم های عطوفت» « یخ بسته »!
در رگ های کودکان درد « ریخته اند »
و دریا را در کنار اشک هایشان « آویخته اند»!
« امروز »چشمانشان رمز هزار آیینه « می گوید»
و « فردا »از « هر آیینه»،« هزار شاخه کینه»« می روید»!
ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانشان« می شکست»
و « زنجیر شرم» و « زنجیره آزرم» « می گسست»،
تا ما ژرفای فاجعه را « می نگریستیم » و اندکی درد را « می گریستیم»!
تا آن گاه در شهر یک « خُردسال نژند» و « نونهال نیازمند» هست،
هیچ کس « روی آرامش » را نمی بیند و « بوی آسایش » را نمی بوید!
#شفیعی_مطهر
------------------------
کامه: کام،آرزو،مراد،مقصود
عُسرت : تنگی، سختی ،دشواری، تنگدستی
نژند : پژمُرده،غمگین
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar