دُلفین مَنِشی یا کَپور زیستی ؟!
دُلفین مَنِشی یا کَپور زیستی ؟!
#شفیعی_مطهر
گفت : گاهی برخی از مطالب تاریخی تلخ و عبرت آموز را در نوشتارهای تو می خوانم که خیلی مرا متاثر می کند و اندوهی جانکاه بر جانم چنگ می اندازد !
گفتم : مثلا کدام مطالب را ؟
گفت : مثلا وقتی « عوامی گری و قشری نگری » و « تاوان های تاریخی توسعه نیافتگی و سید جیکاک انگلیسی !! » را می خوانم این فکر و اندوه مرا می آزارد که چرا همیشه یک انگلیسی یا یک غربی می تواند بیاید و مردم ما را فریب دهد ؛ ولی چرا ما نمی توانیم به کشور آنان برویم و مردم آنجاها را بفریبیم؟!!
دو مقاله فوق را در این لینک ها می توانید بخوانید:
http://modara.blogfa.com/post-1483.aspx و http://modara.blogfa.com/post-1837.aspx
گفتم : اتفاقا من در همان مقالات کوشیده ام علت این فریب خوردن ها را تبیین کنم. من بر این باورم و بر آن سخت پای می فشرم که تا زمانی که اکثریت ما مردم به جای یاری گرفتن از « عقلانیت » و « خردورزی » از « احساسات » مایه می گذاریم ، متاسفانه وضعمان بهتر از این نمی شود !
مقاله ای تحت عنوان « تفکّرِ دُلفینی » در اشاره به کتابی به نام « راهبُرد دُلفینی » از سعیده شاه نظری دیدم. فکر می کنم تمثیل زیبایی است که بحث ما را به خوبی تبیین می کند. ایشان می نویسد:
« همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روشهای منحصر به فردی داریم. بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد.
اما چگونه میتوانیم کلیدی پیدا کنیم که روابط خانوادگی، عاطفی و حرفهای ما را تسهیل کند؟ و چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟
نویسندگان کتاب راهبُرد دُلفینی کلید این امر را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند. آن ها معتقدند که به طور کلی، انسانها را همانند موجودات دریایی میتوان به سه طبقه تقسیم کرد:
ماهیهای کپور،
کوسهها ماهی ها،
دلفینها.
دسته اول،ماهیهای کپور هستند که همیشه ماهیهای قربانیاند، زیرا پیوسته توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسانها نیز چنین هستند؛ یعنی برخی از انسانها در زندگی خود نقش ماهی کپور را بازی میکنند. آن ها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم، کوسه ماهیها هستند که روش (برنده – بازنده) را به کار میگیرند. برای این که من برنده شوم ،تو باید بازنده باشی و این کار باید بدون هیچ تمایز و تفاوتی انجام گیرد. برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن به حساب میآید. هر ماهی یک وعده غذایی بالقوه است. شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل در زندگی حرفهای یا شخصی خود با کوسههایی برخورد کرده باشیم.
دنیای سازمانها و دنیایی که ما در آن کار میکنیم، از دیرباز دنیای کوسهها تلقی میشود که گاه صحبت از کارکنانی میشود که برای رسیدن به مقامهای بالا یک دیگر را میدرند. در دنیای پررقابت امروز، حتی سازمانها گاهی اوقات به طور موذیانه به سازمانهای دیگر حمله میکنند. به طور خلاصه انسانهایی را میتوان یافت که کم و بیش در حال رقابت دائمی از نوع برنده - بازنده هستند.
دسته سوم، نوع دیگری از حیوانات دریایی دلفینها هستند. این پستاندار آبزی بزرگ به طور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همکاری است و در ارتباطات خود شیوه برنده - برنده را برگزیده است.
دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی میکند. او هیچ کمبودی ندارد و میخواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، چهار دلفین دیگر او را همراهی میکنند تا خود را به گروه برساند. داستانهای زیادی نیز وجود دارد که در آن ها دلفینها جان انسانها را نجات دادهاند. پژوهشهای انجام شده در ساندیهگو نشان داده است که دلفینها علاوه بر داشتن روحیه همکاری بسیار باهوش هستند. حتی برخی از پژوهشگران آن ها را باهوشترین موجودات روی زمین دانستهاند.
تحقیق زیر روحیه همکاری و روشهای برنده - بازنده و برنده - برنده را به خوبی آشکار میسازد.
در ساندیهگو پژوهشگران ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را به مدت یک هفته در یک استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آن ها پرداختند. ابتدا کوسهها به یک دیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آن ها نابود شدند، سپس به دلفینها حملهور شدند.
دلفینها فقط میخواستند با آن ها بازی کنند، ولی کوسهها بیوقفه به آن ها حمله میکردند. سرانجام دلفینها به آرامی کوسهها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسهها حمله میکرد، آن ها به ستون فقرات پشت یا دندههایش میکوبیدند و آن ها را میشکستند. به این ترتیب کوسهها یکی بعد از دیگری کشته میشدند. پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و ۵ دلفین زنده در حالی که با هم زندگی میکردند، در استخر دیده شدند.
ارتباط هدایت شده در جهت راهحلها، تمایزهای پرباری را برای روشن کردن زندگی حرفهای و شخصی ارائه میدهد. کوسه تمایزی انجام نمیدهد. در دنیای او برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند. ولی دلفینها بسیار انعطافپذیرند؛ زیرا در دنیایی سرشار از تشخیصهای پربار زندگی میکنند.
بیایید یک بار دیگر ماجرای استخر ساندیهگو را مرور کنیم. وقتی یک کوسه با یک دلفین روبهرو میشود، چه اتفاقی میافتد؟ کوسه حمله میکند، چون روش ارتباطی او برنده - بازنده است؛ ولی دلفین با انعطافپذیری خاص خود فرار میکند و میگوید من در دنیایی سرشار از ثروت و وفور نعمت زندگی میکنم. در دریا برای همه به اندازه کافی غذا هست ؛ پس بیا با هم بازی و همکاری کنیم. کوسه دوباره حمله میکند و دلفین فرار میکند. کوسه توانایی درونی لازم را برای خارج شدن از تنگنظری ندارد، بنابراین مجددا حمله میکند.
دلفین که میبیند دیگر چارهای ندارد، میگوید: من آن قدر انعطافپذیری دارم که در موقع مناسب به یک کوسه تبدیل شوم ؛ پس حالا آماده رویارویی باش. اگر به طور تصادفی، کوسه آن قدر هوش داشته باشد که بفهمد حریف دلفین نمیشود و بخواهد در بازی و همکاری با او شرکت کند، دلفین به راحتی او را میبخشد و طوری با او رفتار میکند که انگار یک دلفین است.
تاکید کتاب راهبرد دلفینی این است که روحیه انعطافپذیری و همکاری دلفینی میبایستی در همه ادارات، سازمانها، موسسات، مدارس، خانوادهها وحتی زوجها تعمیم یابد؛ زیرا همه ما در سطوح مختلف دلفینهایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به مسائل ناخوشایند از انعطافپذیری لازم برای تبدیل شدن به یک کوسه برخورداریم ؛ ولی این کار باعث نمیشود که دوباره به روحیه دلفینی خود باز نگردیم.»
گفت : با توجه به این تمثیل حالا چه باید بکنیم؟
گفتم : اکنون اگر ما نمی خواهیم در همیشه تاریخ در همه صحنه ها قربانی جور و جهل و جمود شویم ، باید از بازی کردن در نقش « ماهی کپور » به درآییم و در عرصه حیات نقشی « دلفینی » بازی کنیم ِ تا بتوانیم از دام سخت و سنگین « کوسه » های گوناگون رهایی یابیم !!
نبض تاریخ و زمان،
خفته در پنجه دست من و توست
بر سر و سینه تاریخ گلی باید زد
بهر تجدید حیات
سوی آینده پربار، پلی باید زد
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar