« پَریدن بی پَر » و « بالیدن بی بال »!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 794)
« پَریدن بی پَر » و « بالیدن بی بال »!
من زندگی را چون « شمعی فروزان » در میان « جمعی پریشان » دیدم
که گاه باید آن را « سوخت » تا نوری « افروخت » .
« فرزانگان سوزمند » و « فرهیختگان ورجاوند »؛
خود را « می سوزند » تا دیگران را « بسازند».
آنان بر سقف شب « قندیل بلور می آویزند»
و در رگ هایش « نیل نور می ریزند ».
شب ستیزان « پَر » را برای « پَریدن » می خواهند
و « بال » را برای « بالیدن »،
اما چه کنند آن گاه که « پَر »شان را « شکسته اند »
و « بالِ »شان را « بسته اند»؟!
کدام پرنده « بی پر، پریده » و « بی بال ،بالیده »؟!
ولی در این شهر « پَریدن بی پَر »
و « بالیدن بی بال » را باید آموخت!
بی بال و پر پریدن رسم تبارِ ماست
این سوز و سازش ما عمری است کارِماست
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
وَرجاوَند : بلندپایه، ارجمند، برازنده،نیرومند
قندیل : مصباح، چراغ آویز،مشعل
نیل : رود نیل در مصر
بالیدن :نموکردن، رشدکردن، بزرگ شدن، تناورگشتن
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar