«قِصّه شیرین» و «غُصّه دیرین»!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 617)
«قِصّه شیرین» و «غُصّه دیرین»!
من در آغاز همه «قِصّه های شیرین»،«غُصّه هایی دیرین» دیدم
و آن این که: «یکی بود، یکی نبود»!
همواره «می اندیشیدم» و از خود «می پرسیدم»:
چرا برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد؟
گویی در ذهن ما شرقی ها "باهم بودن" و "با هم ساختن"نمی گنجد!!
ما اسیر این «قِصّه کهن» و «غُصّه مردافکن» هستیم،
که برای بودن یکی ، با «بی پروایی و پستی»،
دیگران را از «دارایی و هستی»« نیست» می کنیم.
انگار بودنمان وابسته به نبودن دیگری است!!!
انگار که هیچ کس نمی داند و نمی فهمد جز ما !
گویا کسی که نمی داند و نمی فهمد، «نه ارزشی دارد برای زیستن»
و «نه نگرشی برای نگریستن»!
و متأسفانه این «ارثی شوم» و «میراثی مشئوم» است
که آن را «خوب آموخته ایم» و «در قلوب اندوخته ایم».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
مشئوم: نامبارک،بدیمن،بدشگون
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر