«حکیمان بیکار» و «حاکمان بیعار»
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 796)
«حکیمان بیکار» و «حاکمان بیعار»
من «شهر سرب و سراب» را در «قَهرِ خَرب و خراب» دیدم؛
زیرا در آن افراد «فکور» را «کور» می خواهند
و اشخاص «صبور» را «بور»!
«حکیمان بیکار» اند و «حاکمان ،بیعار».
جوانان «دلمُرده» اند و پیران،«افسُرده»!
سرفرازان، «اسیرِ زندان» اند و سرفرودان بر «سریرِ دیوان» .
متفکّران در «بند» اند و متحجّران ،«ورجاوند»!
«مرفّهان بی درد» و «متمکّنان نامرد»،
هر «کانی» را،«دکانی» کرده اند
و برای خلق در هر «گامی»،«لِگامی» نهاده اند!
از «فریاد» جز «یاد» نمانده و از «شرافت» جز «آفت»!
نه «بینا»،«نا»یی دارد و نه «بینوا»،«نوا»یی!
«آب» را از «سراب» گرفته اند و «تاب» را از «آفتاب»!
آن که «یار» دارد و «اختیار» به کسی پاسخ نمی دهد
و آن که باید پاسخ دهد،نه «توان کار» دارد و نه «بیان ابتکار»!
در این اوضاع تنها می توان «مرد را نگریست» و «درد را گریست»!!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
خَرب: ویران کردن
بور: شرمنده،کسی که از عهده کاری برنمی آید
دیوان: دادگاه،عدالتخانه،دفترخانه،دفتر محاسبات
ورجاوند: بلندپایه
کان :معدن
لِگام: دهانه اسب،لجام
نا: تاب و توان،رمق
نوا: سر و سامان،اسباب معاش،توشه و خوراک،رونق
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر