«خودکامه امیر» و «عامّه حقیر»!
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 978)
«خودکامه امیر» و «عامّه حقیر»!
من زندانیانی را دیدم «دون» و «زبون» ،
که «ادامه حیات» و «برنامه نجات» را
در «مرارت زندان» و «اسارت در بند گران» می پنداشتند!
اینان ،«رهایی از محبس» و «جدایی از قفس» را مرگ خود می انگاشتند!
سخت ترین «روش اسارت»،«پذیرش حقارت» است.
آن که خود را «حقیر» و دیگری را بر خود «امیر» می داند،
برای خود «حقارت را شایسته» و برای او ،«امارت را بایسته» می پندارد!
رهایی چنین «اُسرایی» از دست چنین «اُمرایی» ،
«کاری دشوار» و «ابتکاری قابل انکار» است.
انسانِ «حقیر»،نه تنها خود را «اسیر» می داند،
بلکه آمادگی دارد تا «تن به هر پستی» و «سر به هر سرمستی» بدهد!
او از «تحریر می ترسد» و «زنجیر را می پرستد».
انسان بدون کرامت نه «سهمی از انسانیّت» دارد و نه «فهمی از عقلانیّت»!
نه «تحسین را می سنجد» و نه از «توهین می رنجد»!
از «تردید می ترسد» و از «تهدید می هراسد».
یک «خودکامه امیر» می تواند بر میلیون ها «عامّه حقیر»،
به آسانی «فرمان براند» و «جان بستاند»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
عامّه: همه ،مردم ،همه، همگان
دون: پست،خسیس،سفله،فرومایه
زبون: بیچاره، ناتوان، عاجز، خوار، زیردست
مرارت: تلخی،تلخ شدن
تحریر: آزادکردن،آزادساختن بنده
سنجیدن: چیزی را با چیز دیگر مقایسه کردن،برابرکردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر