افروختنِ «شمعِ امید» در «جمعِ نومید»
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1056 )
افروختنِ «شمعِ امید» در «جمعِ نومید»
من شهروندانی را دیدم که «بالشان» نیز «وبالشان» بود.
«نهادهای اجتماعی» و «ستادهای دفاعی»
برایشان نه «یارِ شاطر» که «بارِ خاطر» شده بود.
در «سرابِ سیاست» و در «غیابِ عقلانیّت» ،
«نظرِ صائب» نیز بر «خطرِ مصائب» می افزاید!
آن گاه که بر «وَرجاوندان بَرمی آشوبند» و «خردمندان را سَرمی کوبند»،
«باغِ خودارزی،فراموش» می شود و «چراغِ خردورزی،خاموش» .
«رودها از خروش» می افتند و «سرودها از نوشانوش»!
در «بوستانِ شباب» و در میان «دوستانِ شاداب»،
«کوفه های نژند» به جای «شکوفه های لبخد» می رویَد.
«سر به زیری» و «ستم پذیری» ،
«هر جمع را می پژمُرَد» و «هر شمع را می افسُرَد».
در شهرِ «فقر و فساد» و «ظلم و بیداد»،
«بهترین کار» و «برترین ابتکار»،
افروختنِ «شمعِ امید» در هر «جمعِ نومید» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
وبال: سختی، عذاب ،سوء عاقبت
یار شاطر: دوست زیرک،رفیق چابک و پالاک
بار خاطر: کسی که موجب زحمت و اندوه همنشین خود شود
صائب: راست و درست،حق و رسا
مصائب: مصیبت ها،سختی ها،رنج ها(جمع مصیبت)
نوشانوش: صدای نوش باد، نوش باد، در مجلس میگساری
شباب: جوانی،جوان شدن
نژند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر