«ناره نور» و «مناره شعور»
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1084)
«ناره نور» و «مناره شعور»
در «جوامعِ پویا» یکی از بدترین «فجایعِ جانگِزا»،
این است که «صدا و سیما»،در «انزوا» باشد.
این کُرسی نه «خاطِب» دارد و نه «مُخاطب».
با «شکستنِ دیش ها» و «بستنِ دگراندیش ها»،
نمی توان «گوشِ مُفت» و «حلقه به گوشِ هنگُفت» به دست آورد!
امروزه مردم نه تنها «شور»،که «شعور» هم دارند!
بنابراین نمی توان آنان را با «شعر، فریب» داد و با «شعار،نهیب»!
این «مَنبر» می تواند «مُعَنبَر» باشد،
به شرطی که «ندای ناس»از آن شنیده شود،نه «فرمانِ فرناس».
این تریبون که باید «هم گویا» و «هم شنوا» باشد،
بدون هیچ «فَرنود»،تنها «رهنمود» می دهد.
او نه «چشمی برای دیدنِ حقایق» دارد و نه «گوشی برای شنیدنِ سلایق».
صدا و سیما باید «مِلّی» باشد،نه «حِلّی».
این کانون باید «اُلگوی گُفتاوَرد» باشد،نه «سخنگوی یک فرد»!
آن گاه که «افیونِ ملّت» و «تریبون قدرت» شود،
از آن پس دیگر «صدا و سیمای میلی» است و «بلای ویلی».
در این صورت نه «اراده مردُم»،که «قلّاده توهُّم» است،
که بر آن «فرمان می راند» و «سُکّان می گرداند».
این «جعبه جادو» است،که با «شعار و هیاهو»،
«سبزکیشان را می فریبد» و «دگراندیشان را برنمی شکیبد».
اگر این تریبون «صدای مردُم» و «سیمای تفاهُم» باشد،
«پیامش بر دل ها می نشیند» و «کلامش محفل ها می آفریند».
در این تریبون هر «صدایی باید شنیده» و هر «سیمایی باید دیده» شود.
صدا و سیما باید «ناره نور» باشد و «مناره شعور»،
نه در «حصارِ انحصار» و «انکارِ ابتکار».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
ناره: زبانه ترازو یا قپان
خاطب: سخنران،خطبه خوان
نهیب: ترس، بیم، هراس ،تشر
مُعَنبر: عنبرین، عبیرآلوده،خوشبو
فَرناس: غافل،نادان،خواب آلود
فرنود: دلیل، برهان ،حجت
حِلّه: محلّه،کوی،(حِلّی: محلّی،زبان بخشی از مردم،نه همه)
گُفتاوَرد: مناظره،گفتگو
افیون: تریاک، شیره خشخاش
ویل: فرارسیدن شر و بدی، هلاک، مصیبت،سختی
قلّاده: گردن بند،آنچه به گردن آویزند،افسار
توهُّم: گمان بردن،خیال و گمان کردن
سُکّان: دنباله کشتی،آلتی در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمتی دیگر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر