عاشورا؛«شبِ نالیدن» یا «مکتبِ بالیدن»؟!
عاشورا؛«شبِ نالیدن» یا «مکتبِ بالیدن»؟!
#شفیعی_مطهر
عاشورا،«مکتبی برای بالیدن» است ،نه «شبی برای نالیدن»،
کربلا ،«آموزه ای برای مکتب» است ، نه «موزه ای برای مذهب»؛
ذکر آن حماسه،«نگاهی برای نگریستن» است، نه «آهی برای گریستن»؛
و آیین های سوگواری نه «مهادِ جوشش شور»،که «نمادِ انگیزش شعور» است.
کربلا، سوز عطشی دارد که همۀ «زمین های کویر را سیراب» ،
و همه «زمان های فقیر را غرقاب» می کند.
در شامگاه عاشورا «فریادِ سرخِ خون» از «نهادِ سپهرِ نیلگون» فوّاره زد
و از «پنجرۀ سپید مهتاب» و «حنجرۀ زرّین آفتاب» گذشت
و نه تنها «بارگاه تباه بولهب»،که پشت «سپاهِ سیاه شب»را درهم شکست
و حقیقت سبز پیروزی «خون بر شمشیر» و «حلقوم بر تیر» را جاودانه کرد.
در عاشورا «حنجر» بر «خنجر»پیروز شد و «باور» بر «تناور»!
من در کرانۀ خونین فرات تابش سیمین مهتاب را دیدم
که خواب طلایی ماهیان را نقره باران می کرد
و می کوشید تا جگر سوختۀ فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناک التیام بخشد.
من سیمای سرخ و فریاد سبز شهیدان نینوا را دیدم
و شنیدم که آیۀ «اِنّی اَعلَمُ مالا تَعلَمون» را برای عرشیان تفسیر می کرد
و جانبازی جوانمردان کربلا ، حقیقتِ « فَتَبارکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین » را برای فرشیان تعبیر می نمود.
من در شامگاهِ عاشورا ،نمایشگاه عظیم کربلا را دیدم که همۀ عظمت عشق،عزّت،دلدادگی،حرّیّت ، حمیّت و آزادگی را بر صفحه صفحۀ صحیفۀ هستی ترسیم می کرد و عطرِ عُصارۀ این خون جوشان را سرمایۀ سرخی هر فلق و زیبایی هر شفق قرار می داد.
شهیدان گلگون کفن عاشورا، راه سبز صلح و صفا و انسان دوستی را با خون سرخ خویش ترسیم کردند،
کانال رسمی گاه گویه های مطهر