چتربازی هردمبیلی قصه های شهر هرت.قصّۀ 121
چتربازی هردمبیلی
قصه های شهر هرت.قصّۀ 121
#شفیعی_مطهر
روزی هردمبیل در میان درباریان چاپلوس و پاچه خوار از این که همه جا اسم و عکس و سخنان وی دیده و شنیده نمی شود،به شدّت برآشفته بود.او می گفت:
در این شهر بزرگ که هیچ، در همۀ دنیا اسم ما و ابتکارات شگرف ما همیشه باید بر سر زبان ها و تیتر اول همۀ رسانه ها باشد. چه کنیم که همه جا اسم و عکس های ما سوژۀ همۀ خبرها و گزارش ها باشد؟
شرلی مستشار فرنگی به عرض رسانید:
باید اعلی حضرت هر از چندگاه ابتکاراتی عجیب و کارهایی پرسرو صدا و خبرساز انجام دهند تا بدین وسیله ما دستور دهیم خبر آن را همه جا تیتر کنند.
هردمبیل پرسید: مثلاً چه کاری؟
شرلی پاسخ داد: مثلاً اعلی حضرت روزی بر فراز شهر و در جلوی چشم های متعجّب همۀ مردم و خبرنگاران با چتر نجات از طیّاره به بیرون بپرند.
هردمبیل گفت: ما از سوارشدن به طیّاره هم می ترسیم تا چه برسد به این که از طیّاره به بیرون بپریم!
شرلی پاسخ داد: قربان! ما همه در خدمتیم تا زمینۀ آموزش چتربازی را برای ذات ملوکانه فراهم آوریم.
از روز بعد اعلی حضرت را در میان تدابیر شدید امنیّتی از کاخ به فرودگاه بردند و با کمک خلبانان و کارشناسان و چتربازان ماهر یک دوره آموزش چتربازی را برای اعلی حضرت تدارک دیدند.پس از طیّ دورۀ کارآموزی قرار شد روزی شهر هرت را تعطیل کنند و از همۀ مردم بخواهند مانور خارق العادۀ خلبانی و چتربازی اعلی حضرت را تماشا و تحسین کنند و به خاطر داشتن چنین سلطانی لایق و نمونه و نیز به خاطر پیشرفت های شگفت انگیز نیروی هوایی ارتش به خود ببالند.
برای ثبت و ضبط عملیّات پرواز و پرش با چتر نحات قرار شد همۀ عکّاسان،فیلبرداران و خبرنگاران را از سراسر دنیا با هزینه های سنگین به شهر هرت دعوت کنند تا پرش اعلی حضرت را با چتر نجات به همۀ دنیا مخابره کنند و بدین وسیله اسم و عکس و فیلم اعلی حضرت بر صدر تیتر نخست همۀ رسانه های دنیا بنشیند.
روز موعود فرارسید. شهر به حال تعطیل درآمد و همۀ مردم را به گردهمایی در میدان بزرگ شهر فراخواندند. به منظور جلب افراد گرسنه و تنگدست شهر، در اطراف میدان شهر کیوسک های متعدّدی برای پذیرایی از مردم تدارک دیدند.صدها خبرنگار داخلی و خارجی با دوربین های عکّاسی و فلیمبرداری آمادۀ ثبت و ضبط رویدادهای آن روز بودند.سرانجام پس از ساعت ها انتظار طیّارۀ حامل اعلی حضرت بر فراز شهر ظاهر شد. همۀ چشم های مردم و نگاه های جستجوگر دوربین ها به سوی طیّّاره دوخته شده بود. وقتی طیّاره دقیقاً بر فراز میدان بزرگ شهر رسید،همۀ ناظران،اعلی حضرت را دیدند که از دَرِ طیّاره با چتر نجات به بیرون پرید! همۀ نَفَس ها در سینه حبس شده و هردمبیل را با چترش می نگریستند؛ولی در میان بُهت و حیرت همۀ تماشاچیان چتر نجات باز نشد و هردمبیل با سرعت زیاد به حال سقوط به سوی زمین پرتاب شد!
بر خلاف انتظار درباریان موج هلهله و شادی از مرگ احتمالی هردمبیل جمعیت را فراگرفت.همۀ مردم پس از سال ها خودکامگی اکنون فرصت یافته بودند که مرگ هردمبیل و پایان عمری ظلم و دیکتاتوری را با چشمان خود ببینند. هردمبیل همچنان با سرعت رو به زمین در حال سقوط بود،که ناگهان باد او را به سوی درختان اطراف میدان بود و چتر نجات بر شاخه های بلند درختان گیر کرد و هیکل سنگین هردمبیل میان آسمان و زمین معلّق ماند.
بدین گونه خداوند جان هردمبیل را از مرگ حتمی نجات داد. ناگهان غریو شادی و هلهلۀ مردم روی لب هایشان خشکید! ولی صدها دوربین عکّاسی و فیلمبرداری داخلی و خارجی همۀ این رویدادها را از جمله شادمانی مردم از مرگ احتمالی هردمبیل را به تمام دنیا مخابره کردند .بدین گونه همۀ برنامه های پرهزینه برای قهرمان سازی از شیرین کاری های هردمبیل نه تنها با شکست کامل روبه رو شد که نتیجۀ عکس داد!
کانال رسمی ندای مطهر
https://t.me/nedayemotahar