#طنزسیاهنمایی. 367 حق با همه است!!
#طنزسیاهنمایی. 367
حق با همه است!!
گفت: می دانی در تهران بزرگراهی به نام شیخ فضل الله داریم؟
گفتم: بله.
گفت:می دانی خیابانی به نام ستارخان داریم و اتّفاقاً همدیگر را قطع می کنند؟
گفتم : بله.
گفت: پس از ورود مجاهدین به تهران و فتح پایتخت و پناهنده شدن محمد علی شاه به سفارت روسیه، به دستور ستارخان و باقرخان، عده ای از مجاهدین به خانه شیخ فضل اله رفته و وی را دستگیر کردند و پس از محاکمه، به جرم مخالفت با مشروطه و معاونت در برقراری استبداد، محکوم به اعدام گردید و سرانجام در میدان توپخانه تهران در حضور جمع کثیری از مردم ، تحت نظارت ستارخان و باقرخان به دار آویخته شد.
گفتم: خب،منظورت چیست؟
گفت: بالاخره یکی از دو طرف برحق بوده،چطور ما دو خیابان به نام دو طرف نامگذاری کردیم؟
گفتم:لابد هر دو طرف تا حدّی حق داشته اند!!
گفت: روزی دو نفر برای حل اختلافاتشان نزد قاضی شهر هرت رفتند. قاضی از نفر اول خواست تا مدّعای خود را بیان کند. نفر اول شرح مفصلی از ادّعای خود را علیه نفر دوم مطرح کرد.
قاضی در جوابش گفت: شما راست می گویی و حق با شماست!
بعد از نفر دوم خواست که او هم ادّعای خود و پاسخ اتّهامات نفر اول را بیان کند. نفر دوم هم بیانات مفصّلی در اثبات حقّانیّت خود و ابطال ادّعاهای نفر اوّل ارائه کرد.
قاضی در پاسخ او گفت: شما هم راست می گویی و حق با شماست!
دوست قاضی که آنجا نشسته بود، که به شدّت از این قضاوت قاضی شگفت زده شده بود،گفت:
آقای قاضی! این دو نفر که هر دو مخالف و متضادِّ یکدیگر حرف زدند! چطور ممکن است هر دو راست بگویند و حق با هر دو باشد؟!
قاضی رویش را به سوی او کرد و گفت:
اتفاقا شما هم راست می گویی و حق با شماست!!!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر