وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

#طنزسیاهنمایی.552 خطِّ قرمز دولت چیست؟!

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۸ ب.ظ

#طنزسیاهنمایی.552

خطِّ قرمز دولت چیست؟!

گفت: آقای رئیس‌جمهور فرموده‌اند:

«خط قرمزِ دولت، مبارزه با رانت، مافیا و ویژه‌خواری است!»

گفتم:منظور ایشان این است که «رانت‎خواری» خطِّ قرمز دولت است!

گفت: خود ایشان،«مبارزه با رانت‌خواری» را خطِّ قرمز می‌دانند! تو چرا سخن را

تحریف می‌کنی؟

گفتم: من سخن را تصحیح می‌کنم،نه تحریف!

گفت: تو چه‌کاره‌ای که سخن ایشان را تصحیح کنی؟!

اتّفاقاً به قول برخی از منتقدان دولت،این سخن از درست‌ترین جملاتی است

که تا کنون فرموده‌اند! واقعاً مبارزه با رانت‌خواری و فساد پی‌آمدهایی سختی

چون اتّهام تشویش اذهان عمومی و...دربردارد.

ولی اگر چشمانت را به روی مفاسد ببندی و این خطِّ قرمز!! را رعایت کنی،

می‌توانی بی دردسر به زندگی آرام ادامه دهی!

گفتم: هرگز چنین نیست.

گفت: روزی مریضی به مطبِّ پزشک فوق‌متخصّص مراجعه کرد. . پیش از آن‌که پزشک

چیزی بگوید، در اتاق باز شد و بازرس نظام پزشکی به داخل اتاق آمد و پس

از سلام و عذرخواهی، از پزشک خواست مدارک نظام‌پزشکی و مجوز مطب خود

را به رؤیت او برساند. پزشک از پشت میز برخاست و نزدیک بازرس شد و گفت:

«جناب، من فوق‌متخصّص نیستم. مجوّز مطب هم ندارم. دو میلیون می‌دم،

زیرسیبیلی رد کن.»

بازرس گفت: «عجب، عجب.»

سپس از داخل کیف خود یک دستگاه کارتخوان بیرون آورد و پزشک دو میلیون تومان

کارت کشید و بازرس زیرسبیلی رد کرد.

هنگامی که بازرس خواست از درب اتاق خارج شود، مریض از جای خود برخاست

و رو به بازرس کرد و گفت:

«ایشان دکتر واقعی نیست و به شما رشوه داد و شما قبول کردی؟»

بازرس آهسته در گوش مریض گفت:

«حالا تو می‌خواهی چه‌کار کنی؟اگر بخواهی فساد ما را افشاکنی،

به‌عنوان مفتری تحت تعقیب قرارمی‌گیری!»

مریض خندید و گفت: «راستش من نیز مریض نیستم. من خود را به مریضی

زده و آمده‌ام تا سه‌روز مرخصی استعلاجی بگیرم و به شمال برویم.»

بازرس گفت :ببین عمو، من هم بازرس واقعی نیستم. من مردی شیّاد و اخّاذ هستم که پس

از شناسایی اشخاص قلّابی به‌عنوان بازرس به آن‌ها مراجعه و از آن‌ها اخّاذی می‌کنم. »

مریض گفت: «ای مرد شیّاد، حقوق کارمندی کفاف نمی‌دهد، اگر مایلی با هم کار کنیم.

من اشخاص قلّابی بسیاری را می‌شناسم که می‌توانیم به‌عنوان بازرس سراغ آن‌ها

برویم و با اخّاذی از آن‌ها درآمد مکفی کسب کنیم.»

بازرس گفت: «چه عالی.»

سپس مریض و بازرس شمارۀ یکدیگر را گرفتند و مریض مریضی خود را به دکتر

نشان داد و گواهی سه‌ماه استراحت گرفت تا به شناسایی اشخاص قلّابی

و معرّفی آن‌ها به بازرس بپردازد!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی‌مطهر

دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی