مرگ بر خودکامه! قصّههای شهر هرت قصّۀ 195
مرگ بر خودکامه!
قصّههای شهر هرت/قصّۀ 195
شفیعی مطهر
اعلیحضرت هردمبیل پادشاه شهر هرت به ماموران ساواکی خود دستور داد هر کس بر
دیوارهای شهر شعاری علیه اعلیحضرت نوشت،او را بازداشت کنند و نزد او ببرند.
روزی ماموران جوانی را نزد هردمبیل آوردند و گفتند:
او روی دیوارها مینوشت:«مرگ بر خودکامه».
هردمبیل با تشر بر سر او فریاد کشید: چرا علیه من بر دیوارها شعار مینویسی؟
جوان با آرامش کامل پاسخ داد: من علیه شما شعار ننوشتم!
هردمبیل فریاد کشید: مگر تو ننوشتهای مرگ بر خودکامه؟
جوان گفت: مگر شما خود را خودکامه میدانید؟!
هردمبیل با بیانی آرامتر پاسخ داد: من ؟.....خودکامه؟.....
جوان وقتی هردمبیل را از پاسخ ناتوان یافت،گفت:
حالا اگر مواجببگیران و ساواکیها یا مردم ،شما را خودکامه میدانند،تقصیر من چیست؟
هردمبیل که از پاسخ درمانده بود،رو به میرغضب کرد و گفت:
این جوان را آزاد کنید و به هر یک از ماموران ساواکی صد ضربه شلّاق بزنید و از دربار اخراج کنید!