وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

#طنزسیاهنمایی.831

🔹آمارهای وحشتناک سقط جنین در ایران

🔹گفت: روزانه حدود 1200 نفر به واسطۀ سقط جنین در ایران از دنیا می‌روند. جالب این که ۹۶ درصد این آمار پدر و مادر شرعی دارند. از مهم‌ترین دلایل قتل نوزادان تلقین و توجیه «عدم آمادگی» است.

گفتم: طبق قوانین شرعی و انسانی به محض بسته‌شدن نطفه حتّی اگر سنِّ جنین زیر سه ماه باشد، سقط مساوی با «قتل» و شلّیک به یک موجود زنده و درحال رشد است.

جای شگفتی است که در ایران اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی این همه کودک‌کشی داریم!

گفت: شگفت‌تر این که چرا این همه تبلیغات برای تشویق فرزندآوری در عمل، نتایج معکوس می‌دهد؟

گفتم: مسئولان کشور باید مسئولانه و پژوهشگرانه به این چالش وحشتناک بنگرند و دربارۀ علل آن به مردم پاسخگو باشند.

گفت: آمارها می‌گوید 21 درصد این جنایت‌ها ناشی از فقر و نداری و مشکلات مالی است.

گفتم: احتمالاً غیر از مشکلات مالی،علّت مهم‌تر این بزهکاری وحشتناک،بی‌سوادی و عامی‌بودن مرنکبان این عمل است.

گفت:بر عکس پندار تو در ایران بسیاری از متکدّیان و فقرا نیز تحصیل‎کرده و باسوادند.

روزی یک نان بربری گرفتم و در ماشین پشت فرمان نشســتم . نان،داغ بود و تازه، هوس کردم و میان راه نصفش را خوردم. پشــت چراغ قرمز ســرِ چهارراه، گدای سمجی بود که تا از راننده‎ها پول نمی‌گرفت، دست از سرشان برنمی‌داشت.
به من که رسید، نان نصفه-نیمه را دید و گفت: تو نمی‌خواهد به من پول بدهی!

بعد چندتا اسکناس هزار تومنی گرفت جلوم و گفت:
برو یک بسته پنیر یک نفره بگیر، با نانت بخور.

من با ناراحتی گفتم: نکند فکر کردی منم مثل تو گدا هستم؟!

گفت: بدبخت، گدا پدرته. الان گدا نیستی، مطمئن باش با این ”ضریب جینی“ و سرعت نزدیک شدن عدد ضریب در منحنی لورنز به عدد یک و با تجمیع نرخ بیکاری و نرخ تورُّم، ”شاخص فلاکت“ یا همان index misery چنان رشدی می‌کند که دو ماه دیگر می‌آیی همین جا و آن قدر زار می‌زنی که بگذارم وردست خودم کارآموزی کنی!

وقتی این‌ها را شنیدم،تو نمی‌دانی چه احساس غروری به من دست داد! وقتی دیدم این قدر علم در کشورمان توسعه پیدا کرده که حتّی گداهای سر چهارراهمان هم تحصیل‌کرده هستند.
پیش خود گفتم :ای مسئولان، واقعاً مرسی که هستید!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۳ ، ۱۷:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

معیشت مردم در چرخۀ معیوبِ افیونِ انگل و قانونِ جنگل!

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ 204

شفیعی مطهر

آقای زلف‌علی طاس‌زاده کارمند ادارۀ ریگ‌شماری شهر هرت بود. کارمندان چون روزها در اداره کاری نداشتند،برای رفع بیکاری با هم درددل می‌کردند و از اوضاع نابسامان و گرانی و تورُّم و....می‌نالیدند.

روزی آقای طاس‌زاده از سایر همکاران پرسید:

شما چگونه زندگی خود را اداره می‌کنید؟ من که همیشه قبل از پانزدهم ماه همۀ حقوقم صرف خرید اوّلیّه‌ترین نیازهای خانه‌مان می‌شود و بقیّۀ ماه را بسختی می‌گذرانیم.

آقای کارشناسیده یکی از همکاران در پاسخ گفت:

ما که زورمان به اعلی‌حضرت هردمبیل و عمله و اکرۀ او نمی‌رسد. همۀ بدبختی‌های مردم نیز از دربار فاسد او سرچشمه می‌گیرد.در شهر هرت قانونی هم برای عدالت اجتماعی وجود ندارد. باید خودمان راه حل‌هایی برای ادارۀ زندگی و معیشت خود پیدا کنیم.

آقای طاس‌زاده پرسید: چگونه؟ چه راه حل‌هایی؟

آقای کارشناسیده گفت: مگر سَرِ کوچۀ شما همیشه عدّه‌ای لات ولگرد بیکار نمی‌پلکند؟ تو کافی است هر روزی که می‌خواهی خرید ماهانۀ خود را انجام دهی،با دادن فقط 5 سکّه، یکی از لات‌ها را با خود ببری و با زور گردن‌کُلُفتی آن لات هر چیزی را به هر قیمتی می‌توانی بخری!

آقای طاس‌زاده پرسید: آخر با چه منطقی و چه معیاری قیمت مورد نظر خودم را توجیه کنم؟

آقای کارشناسیده پاسخ داد: این که کاری ندارد عزیزم! مثلاً بگو اوّلاً قیمت امروز را قبول ندارم. بلکه همۀ اجناس را باید به قیمت دیروز حساب کنی! ثانیاً این موزها و پرتقال ها و...وقتی پوست بکنی، همچنین گوشت را نیز وقتی بی‌استخوان و چربی کنیم،وزنش نصف می‌شود،پس باید قیمتش هم نصف شود! و بدین ترتیب بقیّۀ مایحتاج خانه را این گونه حساب می‌کنی و هر وقت زورت به دکاندار نرسید، از گردنِ کُلُفت آن لات مایه بگذاری!

آقای طاس‌زاده از ماه بعد با همین روش عمل کرد و کاملاً موفّق شد با همین حقوق ناچیز همۀ مایحتاج ماهانۀ خود را تهیّه کند.

چند ماهی اوضاع معیشتی آقای طاس‌زاده بدین شیوه بخوبی اداره می‌شد و هر ماه از استادی و مهارت و کاردانی آقای کارشناسیده تشکُّر می‌کرد.

تا این که در یکی از ماه‌ها وقتی آقای طاس‌زاده همۀ اقلام مورد نیاز را خرید،موقع محاسببه هر چه خواست مبنای قیمت‌گذاری خود را بر دکاندار تحمیل کند،زورش به او نرسید. ناگزیر گردن کُلُفت لات را به یاری طلبید! وقی لات گردن‌کُلُفت برای بقّال شاخ و شانه کشید،ناگهان دو لات گردن‌کُلُفت‌تر از او، از پاچال بقّال بیرون پریدند و دخل او را آوردند!

آقای طاس‌زاده وقتی با لاشۀ لِه و لِوَردۀ آن لاتِ خودی روبه‌رو شد،دو تا پا داشت،چهارتا پا هم از روباه قرض کرد و پا به فرار گذاشت!

...و بدین ترتیب تامین معیشت مردم در چرخۀ معیوبِ افیونِ اَنگَل و قانونِ جَنگَل افتاد!!

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۳ ، ۱۹:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

این حکیم حاکم کیست؟

شفیعی مطهر

در درازنای زمان و پهنای زمین
کمتر حاکمی،حکمت را فهمیده
و کمتر حکیمی طعم حکومت را چشیده!
ولی من حکیمی حاکم و علیمی عالم را می‌شناسم،
که حکومت را با حکمت آمیخت
و حکمت را به حکومت آموخت.

این حاکم حکیم اهل گفتگو بود و خود را در برابر مردم مسئولی پاسخگو می‌دانست؛تا آنجا که حتّی گفتۀ شهروندی را پذیرفت که او را در صورت داشتن رفتار نامناسب تهدید به قتل کرد!

این حکیم حاکم حتّی با برخی از مخالفان خود، با مدارای تمام به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری بر آنان تحمیل نکرد. برخی رهبری او را پذیرفتند و بعضی همچنان در برابرش جبهه گرفتند و مخالفت کردند! او حتّی امنیّت مخالفانش را نیز تضمین کرد.

همیشه به هنگام جنگ، همه چیز امنیّتی می‌شود و هر کس که با حاکمیّت همراهی نکند، او را خائن می‌نامند . امّا این حاکم حکیم در یکی از جنگ‌ها، در بیانیه‌ای خطاب به مردم نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری‌ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید.

او در پیام خود به مردم ذرّه‌ای لحن آمرانه نداشت.

این حکیم حاکم در یکی از جنگ‌ها به شهروندان اجازه داد به میدان جنگ بیایند. آنجا وقتی حقیقت بر آنان معلوم شد تصمیم بگیرند که با او باشند یا با دشمنان او. (4)

این حاکم حکیم به شهروندان می‌گفت: اگر برنامه‌های مرا در راستای پیروی از حق دیدید، مرا همراهی کنید،ولی اگر در فرمان من، رویکردی خودکامانه نهفته بود، چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت و پیروی نمی‌خواست، بلکه شجاعتِ مخالفت می‌خواست.

این حکیم حاکم خود را در حلقۀ محدودی از خودی‌ها محصور نمی‌کرد. موارد متعدّدی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت دربارۀ مهم‌ترین امور مانند تصمیم‌گیری در مورد دشمن فرامی‌خوانده است.

این حاکم حکیم وقتی باخبر شد که برخی مردم نمی‌توانند خواسته‌هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس نمی‌توانند حرف‌های خود را بیان کنند، برای اولین بار مکانیزمی طرّاحی کرد که مردم مستقیماً با او در تماس باشند.

این حکیم حاکم روزی در حال سخنرانی‌ بود که یکی از سپاهیان بپاخاست و چاپلوسانه حاکم را ستود. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من این گونه بیندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» و انتقاد سازنده مرا راهنمایی کنید.

این حاکم حکیم انتقاد از خود را خط قرمز جامعه اعلام نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود، فقط با سخن داده می‌شد! بسیاری از مخالفانش در هر اجتماعی در هر تجمُّعی اعتراض می‌کردند،شعار و حتّی دشنامش می‌دادند. امّا حاکم یک روز هم یک نفر را بازداشت یا سرکوب نکرد و حتّی حقوق یک نفر قطع نشد.یعنی مخالفت با حکومت او هزینه نداشت.

این حکیم در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می‌ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می‌ورزید که برخی او را به تردید و ترس متّهم می‌کردند.

(برداشت آزاد از کتاب اخلاق زمام‌داری نوشته دکتر صابر اداک، پژوهشگر ژرفانگر معاصر)

این حاکم حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
عقلانیّت: حاکم، خدا نیست. مردم باید جرات فکرکردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیّت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.

آزادی: آزادی یعنی آن که افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر با گفتگو بیان کنند. «یکسان‌اندیشی»، استبداد می‌آورد و رکود و «متفاوت‌اندیشی» پویایی می‌آورد و رهایی.

اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه‌ای حتّی جنگ، اصول آزادی و عقلانیّت را لگدمال خودحق پنداری کنند.

او تنها فاتح جنگ‌ها نبود. مهم‌ترین فتح او بازکردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیّت‌ورزی، آزادمنشی و مشارکت‌جویی است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیّت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می‌کنیم، چه یک شهر یا یک شرکت بین‌المللی اصول سه‌گانه فوق الهام‌بخش است.

این حکیم حاکم کیست؟

«علی» نام شخصیّتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین چهرۀ جهان اسلام است. اما بخش مهمّی از تاریخ وی سانسور شده. اصولاً برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتّی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه‌هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده‌اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ‌آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی را با شمشیر و خون و ذوالفقار گره‌زده‌اند!

«علی» وفا کرد و جفا دید،نه تنها از دشمنان متکبِّر،که از دوستان متحجِّر!

آنان که «خدا نشناختند»،«خود را باختند».

(با بهره‌گیری از مقالۀ آقای دکترمجتبی لشکربلوکی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۳ ، ۱۵:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.830

گوش‌های سنگین و خروش‌های سهمگین!

گفت: رژیم‌های استبدادی بنُدرت فرصت اصلاحات را درمی‌یابند،بدین جهت نمی‌توانند رژیم را از فروپاشی برهانند.

گفتم: بله،درست است،ولی خودکامگان فرصتی محدود برای اصلاحات و نجات از سقوط دارند و متاسّفانه خودکامه وقتی بیدار می‌شود که فرصت‌ها از دست رفته است.

گفت: مثلاً دنگ شیایٔو پینگ در چین به‌موقع ،در زمانی که رژیمش در موضع ضعف قرار نداشت،اقدامات اصلاحی را آغاز کرد و در نتیجه هم باعث استحکام رژیم چین شد و هم رفاه و آزادی‌های نسبتاً بیشتری برای مردم کشورش به ارمغان آورد.البتّه اویغورهای مسلمان در ایالت سین‌کیانک هنوز در شدّت خفقان بسرمی‌برند. (...و ما هم به علل سیاسی از بیان آن و کمک به آنان چشم فرومی‌بندیم!!)

گفتم: این دیکتاتورها اندک‌اند که به‌موقع صدای مردم را می‌شنوند!غیر از چین چه مورد دیگری سراغ داری؟

گفت:رژیم کمونیستی ویتنام هم در زمانی که قدرتمند بود، دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی زد و نتایج بسیار مثبتی هم گرفت.

گفتم: متاسّفانه دیکتاتورهای زیرک اندک‌اند و خودکامگان ناهُشیار،بسیار!

مثلاً اریش هونکر ،رهبر کمونیست آلمان شرقی،وقتی با اولین موج مخالفت‌های عمومی در کشورش روبه‌رو شد ،به همکارانش در کادر رهبری حزب کمونیست گفت:

"فقط کافی است یک اینچ عقب‌نشینی کنیم تا کار همگی‌مان ساخته شود."

او کاملاً درست می‌گفت.رژیم‌های مستبد کمونیستی برای سقوط نکردن مدام باید سیاست‌های تندروانه‌تری اتخاذ کنند وگرنه سقوط می‌کنند.این رژیم‌ها پایه‌هایشان سست است و دیگر هیچ اقدام اصلاحی‌ای برایشان سودمند نیست.

گفت: بله،از این گونه موارد بسیار است.

برای نمونه مردم شوروی سیاست تنش‌زدایی گورباچف با آمریکا و دیگر سیاست‌های اصلاحی او را به حساب ضعف کلی رژیم شوروی گذاشتند ، بر شدّت مخالفت‌های خود علیه کلّیّت رژیم افزودند و عاقبت نیز رژیم را ساقط کردند.

آن‌ها زمانی را برای اصلاحات انتخاب کردند که دیگر خیلی دیر شده بود.مردم به درستی اقدامات اصلاحی آن‌ها را به حساب ضعف آنان گذاشتند و در نتیجه با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری به مخالفت علیه آن‌ها روی آوردند و عاقبت نیز کلک آنان را کندند!

بدترین شیوۀ فروپاشی نظام استبدادی در رومانی روی داد.چایٔوشسکو رهبر دیکتاتور که عمری صدای انزجار ملّت رومانی را نشنید، پس از بازگشت از سفر ایران به رومانی، آماج خشم ملّت قرار گرفت و خود و همسرش توسُّط مردم خشمگین اعدام شدند .(با استفاده از مقالۀ بیژن اشتری)

یک دیکتاتور به مشاورش گفت: "چرا مردم از من متنفّرند؟"
مشاور پاسخ داد: "شاید به خاطر این که شما هرگز به حرف‌هایشان گوش نمی‌دهید."
دیکتاتور با تعجّب گفت: "این حرف‌ها را از کجا شنیدی؟"
مشاور: "از مردم، وقتی که شما گوش نمی‌کردید!"

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۳ ، ۱۵:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2242)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
آنان که به «فرنامِ بندگیِ خدا نمی‌ارزند»،

به «دامِ بردگیِ کدخدا می‌لغزند».

اینجا «ذلّت تباهی» است و آنجا «عزّت الهی»

اینجا «آفت نادانی» است و آنجا «شرافت انسانی».

اینجا «احساس پستی» است و آنجا «اساس هستی».

باید از «پُلِ لااِله گذشت» و به‌ «تکامُلِ الّاالله بازگشت».

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۳ ، ۱۶:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.829

ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ هزینه‌ای ﺳﻨﮕﯿﻦ دارد!!

 

گفت: استاد محمّد دادکان ضمن نوشتن نامه‌ای سرگشاده به آقای رئیس جمهور می‌نویسد:

اگر قرار باشد ناترازی در پول از بین برود، باید این ۴ مورد مدِّنظر قرار بگیرد.

گفتم: این چهار مورد چیست؟

گفت: این موارد عبارتند از:

🔸یک:ما این همه مرکز فرهنگی داریم که در سال بودجه‌های کلان می‌گیرند و خروجی خاصّی هم نداشته‌اند. همین مصوّبۀ حجاب را در نظر بگیرید. کجای این مصوبّه با شرع و دین و جامعۀ مدنی هماهنگی دارد؟
عکس دختربچه ۵ ساله‌ای منتشر شده که روسری به سر دارد ولی پایش برهنه است. معنای این عکس را در نظر داشته باشید.

🔸دو: بچه‌های برخی مدیران را که ثروت‌های مملکت را با رانت از کشور خارج کردند، بازخواست کنید و جلوی‌شان را بگیرید تا ببینید چه پولی برای مملکت ذخیره می‌شود.

🔸سه: شما باید جلوی این همه اختلاس‌ها و فساد‌های کلان را بگیرید که در روز روشن در مراکز دولتی انجام می‌شود، از چای دبش گرفته تا بابک زنجانی و دیگران .

🔸چهار: باید جلوی پول‌هایی را گرفت که از مملکت به کشور‌های همسایه می‌رود و خرج می‌شود.

گفتم: موارد جالبی است. ان‌شاءلله آقای دکتر پزشکیان با عزمی راسخ این موارد را پیگیری فرمایند.

گفت: استاد دادکان در پایان نامه می‌افزایند:

🔸مردم سوال می‌کنند چرا مملکتی که روی ثروت خوابیده باید در پول ناترازی داشته باشد؟

چرا همه جوان‌ها دارند از این مملکت فراری می‌شوند؟

تازه بدتر از این که مغز‌های این کشور در حال فرار هستند، این است که برخی بی‌مغز‌ها مسوولیت دارند.

🔸آقای پزشکیان!

سال‌ها است برای تمام درد‌ها مُسکّن تجویز شده است. شما و همکاران‌تان دیگر این کار را نکنید. شما بعد از این همه سال باید این بیمار در حال فوت را احیا کنید. این بیمار احتیاج به CPR دارد.

گفتم: با توجُّه به این که دغدغه‌های دلسوزانۀ امثال استاد دادکان کاملاً جدّی است ،آیا کسی در کشور پاسخ این پرسش‌ها را نمی‌داند و توان اجرای این چهار خواستۀ معقول و منطقی و کارشناسانه را ندارد؟

گفت: مسئولان و کارشناسان کشور هم پاسخ پرسش‌ها را می‌دانند و هم توان اجرای آن‌ها را دارند،ولی...

گفتم: ولی چه؟

گفت: ولی این را هم می‌دانند،که دانستن،هزینه‌ای سنگین دارد!

دزدی مرتّباً به دهکده‌ای می‌زد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩِّ ﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ‌ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ،ﯾﮑﯽ گفت :

ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ‌ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ،

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ‌ﻫﺎیﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤۀ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ.

ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿّﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ می‌کرﺩ.
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ‌ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐه ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩِ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ.

ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩند ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﮐﺪﺧﺪﺍ، ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ!

ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ. ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می‌ﺷﺪﻧﺪ، ﮐﺪﺧﺪﺍ می‌گفت:
ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿّﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿّﺖ ﻓﺮسنگ‌ها ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ می‌ترﺳﯿﺪﻧﺪ.

ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ،ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ!!

گفتم: باز هم#سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۳ ، ۱۷:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2241)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

«اصل مهربانی»، مهم‌ترین «فصل انسانی» است.

اگر ما بتوانیم به دیگران «آگاهی بخشیم» و در «همراهی بدرخشیم»،

یعنی این «جان» هنوز در «جهان»،

«ارزش زیستن» و «فروزش نگریستن» دارد.

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۳ ، ۱۱:۳۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 828

شجاعت پذیرش شکست!

گفت: به نظر تو مهم‌ترین ویژگی یک فرمانده و سردار چیست؟

گفتم: شجاعت!

گفت: و اگر شکست خورد؟

گفتم: شجاعت پذیرش شکست!

گفت: استثنائاً درست گفتی! و من استثنائاً نظریّه‌ات را قبول دارم. لیدل هارت، استراتژیست بریتانیایی می‌گوید: گام نخست بازیابی برای ارتش شکست‌خورده، پذیرش شکست از سوی فرماندۀ کل است. بدون اعتراف به شکست‌، احتمال بازسازی و نوسازی ممکن نیست. سهل است که زمینه‌ای برای شکست‌های بعدی خواهدبود.

گفتم: بسیاری از سرداران موفّق و پیروز تاریخی، شکست را تجربه کرده‌اند.

گفت: بله، جهان‌گشایانی چون تیمور گورکانی و نادرشاه افشار نیز تجربۀ تلخ شکست را چشیده‌اند.

تیمور درس‌آموزی از شکست خود را چنین بیان می‌کند:

"وقتی از دشمن فرار کرده بودم، به ویرانه‌ای پناه بردم و ناامید در عاقبت کار خویش اندیشه کردم؛ ناگاه نظرم بر موری ضعیف افتاد که دانه‌ا‌ی غلّه، بزرگ‌تر از خود را برداشته از دیوار بالا می‌برد. چون دقیق نظر کردم و شمارش نمودم، دیدم آن دانه شصت و هفت مرتبه بر زمین افتاد و مورچه عاقبت آن دانه را بر سر دیوار برد. از دیدارِ این کردارِ مورچه چنان قدرتی در من پدیدار گشت که هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنم. با خود گفتم:

ای تیمور! تو از مور کم‌تر نیستی، برخیز و در پی کار خود باش!

سپس برخاستم و همّت گماشتم تا به این پایه از سلطنت رسیدم..."

گفتم:نادرشاه نیز در ۱۹ جولای ۱۷۳۳‌، یعنی حدود۲۹۰ سال پیش، در نبرد سامرا از مشهورترین و ماهرترین فرماندۀ عثمانی، توپال پاشا شکست خورد. ایرانیان ناگزیر شدند با ۳۰/۰۰۰ کشته و زخمی و ۳۵۰۰ اسیر تا همدان و آق‌درّه عقب‌نشینی کنند.

گفت: بله،ولی نادر،به سردارانش درس امید به پیروزی پس از شکست آموخت،نه تکذیب حقیقتِ شکست.

نادر به مُنشی خود، میرزا مهدی خان استرآبادی‌فرمان داد که به همۀ ولایات، ایالات و رئیسان قبایل نامه نوشته و در خواست اعزام نیرو کند. میرزا مهدی به شیوۀ دربار صفویّه شرحی نگاشت و پس از تعریف و تمجید فراوان از نادر و لشگریانش و ذکر پیروزی‌های نادر، در پایان نوشت: اندک چشم‌زخمی به قسمتی از سپاه سپهر دستگاه نادری رسیده است!

چون نادر نامه‌ها را دید، خشمگین شد و برآشفت و به تُندی بر سر میرزا مهدی‌خان فریاد کشید:

مردک! این دروغ‌ها و یاوه‌ها چیست که از خود بافتی؟ ما شکست خورده‌ایم. دمار از روزگارمان در آمده و رو به فنا هستیم‌!

واقع‌گرایی نادر مبنی بر پذیرش شکست، به ویژه اعتراف به اشتباه استراتژیک خویش و در خواست صادقانه و فوری نیرو، با پاسخ مثبت و کلان ایرانیان مواجه شد. چنان که در نبرد سرنوشت ساز انتقامی کرکوک‌، نه تنها شکست سامرا جبران شد بلکه سپاه عثمانی با از دست دادن ۲۰ هزار فرمانده و تفنگ‌چی زبده و به ویژه کشته‌شدن‌ فرماندۀ پیر, همواره پیروز و شجاع، توپال عثمان، ناچار به عقب‌نشینی و قبول شکست شد.

گفتم: حالا هدف تو از این همه شرح و بسط دربارۀ پیروزی و شکست چیست؟

گفت: می‌خواهم این حقیقت را به آنان بباورانم که در عالَمِ خیال خویش از حقیقت هر شکست یک توهّم پیروزی می‌آفرینند و به جای درس‌گرفتن از علل شکست و جبران آن،می‌کوشند با خیالبافی از آوار آن شکست یک تندیس خیالی پیروزی بتراشند!

گویند به ناپلئون خبر دادند: ما پیروز شدیم!

پرسید: چقدر تلفات دادیم؟

گفتند: 60 درصد از نیروهایمان!

ناپلئون گفت: پس با یک پیروزی دیگر،نابود می‌شویم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۳ ، ۱۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

«رقابت‌ها» و «رفاقت‌ها»

خاطره‌ها و مخاطره‌ها

#شفیعی_مطهر

من و مبصر کلاس ششم ابتدایی در درس ها و کسب نمره با هم رقیب بودیم. روزی ساعت اول تاریخ داشتیم. حجم درس آن روز زیاد و مشکل بود. معمولاً همیشه قبل از آمدن معلّم،مبصر، کلاس را اداره می‌کرد. آن روز به محض تشکیل کلاس،پیش از آمدن معلّم،مبصر با توجّه به دشواری درس آن روز مرا برای درس جواب‌دادن فراخواند. من هم برخاستم و پای تخته رفتم و درس را شروع کردم.

در همان زمان معلّم از راه رسید و مبصر توضیح داد که شفیعی مطهر را برای درس جواب دادن فراخوانده‌ایم. معلّم هم به من اشاره کرد که ادامه بده.

من اتّفاقاً آن روز درس را کامل خوانده و دقیق جواب دادم. چون حجم درس زیاد بود و من همه را توضیح می‌دادم،حدود 20 دقیقه طول کشید. در پایان معلّم به قدری از کامل پاسخ‌دادن درس خوشش آمد که از همۀ خواست مرا تشویق کنند.

سپس گفت: چون وقت گذشته است ،به افتخار فلانی که خیلی خوب درس را جواب گفت من درس تازه را شروع می‌کنم.

آن روز واکنش مبصر و نیز نگاه‌های زیرچشمی بچه‌ها به او دیدنی بود!چون نقشۀ او نتیجۀ عکس داده بود!

چه خوب است «رقابت‌ها»،حریم «رفاقت‌ها» را نشکند و بدانیم مرگ هیچ کس بر طول عمر ما نمی‌افزاید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۰۳ ، ۲۰:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

گزین‌گویه‌های مطهر(فرگرد2240)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

در جوامع «درگیرِ بیداد» و «اسیرِ استبداد»،

انسان‌ها در «همین زمین» و در «همان زمان»،

«افرادی افسُرده» و «آحادی نامُرده‌»اند.

نه زنده‌اند که با «برازندگی»،«زندگی» کنند

و نه مُرده‌اند که «راحت»،«استراحت» کنند!

دائم «اسیر رنجه» اند و «زیر شکنجه».

«زنده‌اند به بوی برگ» و «تازَنده‌اند به سوی مرگ»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۳ ، ۱۷:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر