دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد415
![تصاویر زیباسازی نایت اسکین](http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1321453335.gif)
من عبادات را بال و پر پرواز و عرصه راز و نیاز دیدم. آن گاه که عبادت رنگ عادت می گیرد،بصیرت نیز در بصر خلاصه می شود و فضیلت در نظر.نمادهای وحدت در قالب نهادهای وحشت تجلی می یابد و فرق ها در کسوت فرقه ها.
من کوهی را دیدم که درد زاییدن گرفت،اما موش زایید!!... و شگفت انگیزتر این که آن موش ،کوه ها را می بلعید و فریاد می زد:هل من مزید؟!
من پرنده ای را دیدم که نوک او را چیدند و پر و بالش را بریدند؛اما نه توانستند شوق پرواز را از او بگیرند و نه عشق آواز را.
من انسان ها را چون قطار دو گونه دیدم:بسیاری از آنان چون واگن های قطارند که باید به کار کشانده شوند،تنها معدودی مانند لکوموتیو هستند که می توانند با اراده و اختیار خود کار کنند و دیگران را نیز به دنبال خود بکشند.
من افسانه های باستانی و اسطوره های انسانی را رویاهای یک ملت دیدم که آن ها را در بیداری می نگرند و با هشیاری می نگارند؛آرزوها و آرمان های خفته خود را در آن ها می جویند و راه وصولشان را می پویند.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر