وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد415


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من عبادات را بال و پر پرواز و عرصه راز و نیاز دیدم. آن گاه که عبادت رنگ عادت می گیرد،بصیرت نیز در بصر خلاصه می شود و فضیلت در نظر.نمادهای وحدت در قالب نهادهای وحشت تجلی می یابد و فرق ها در کسوت فرقه ها. 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من کوهی را دیدم که درد زاییدن گرفت،اما موش زایید!!... و شگفت انگیزتر این که آن موش ،کوه ها را می بلعید و فریاد می زد:هل من مزید؟! 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من پرنده ای را دیدم که نوک او را چیدند و پر و بالش را بریدند؛اما نه توانستند شوق پرواز را از او بگیرند و نه عشق آواز را. 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انسان ها را چون قطار دو گونه دیدم:بسیاری از آنان چون واگن های قطارند که باید به کار کشانده شوند،تنها معدودی مانند لکوموتیو هستند که می توانند با اراده و اختیار خود کار کنند و  دیگران را نیز به دنبال خود بکشند. 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من افسانه های باستانی و اسطوره های انسانی را رویاهای یک ملت دیدم که آن ها را در بیداری می نگرند و با هشیاری می نگارند؛آرزوها و آرمان های خفته خود را در آن ها می جویند و راه وصولشان را می پویند

ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد414


تصاویر زیباسازی نایت اسکین


 

من در عرصه زندگی قوام بخش ترین عامل تعامل را رعایت اصل تعادل دیدم.تعادل یعنی نگاه داشتن پرنده ای در دست است که اگر آن را سخت بفشارید،می میرد و اگر سست بدارید،می پرد. پس باید با تعادل نگاهش داشت و در رفاهش گذاشت

 

من خروش خیزابه های احساس و امواج مواج حواس را دیدم؛خروش امواج احساسات را نه تهدید رفعت،که اغتنام فرصت ارزیابی کردم.بنابراین شکست این خروش ،دشوار،اما راه بهره جستن از آن هموار است. 


من انتخابات را در شهر سرب و سراب بسان مسابقه دوی دیدم که مفهوم عدالت و برابری را در آن شهر تبلور می بخشید و سرنوشت تلخ آن جامعه را به تصویر می کشید. دونده ای را بر پر و بال می نشانند و بر دوش دیگر بار می نهند!! 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 من جلال و جبروت دنیوی و شکوه و شگفتی مادی را همچون دایره‌ای بر سطح آب دیدم که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می‌شود و سپس در نهایت بزرگی هیچ می‌‌شود.

 

من جامعه ای پر از دلقک را برتر و بهتر دیدم از جمعیتی انباشته از آدمک! زیرا آنان نقش خود را ایفا می کنند و اینان ذات خود را می نمایانند. 
ادامه دارد...

                            شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد413


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من چه بسیار مبارزانی را دیدم که در جوانی علیه استبداد، و ستم و بیداد جنگیدند، اما چون بر سریر قدرت و اورنگ صدارت تکیه زدند،چنان بر طبل ستم کوبیدند که ستمدیگان بر آنان برآشوبیدند.اینان چشمه های چشم ها را ندیدند ،ناگزیر خوشه های خشم ها را درویدند. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چه بسیار شهریارانی را دیدم که تنها سخنانی را می شنوند که از دهانه تفنگ به درآید،نه از دهان فرهنگ....و این چنین بسیاری از صفحات تاریخ را سرخ رقم می زنند! 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من تا آن گاه که بهاری ترین جلوه های فضیلت را نشسته بر اریکه ارگ عزت دیدم،با گل ها زیستم و با شبنم ها گریستم؛اما آن گاه که اهریمن فرومایگی و چاپلوسی با سازوکاری اختاپوسی بر همه ارکان شهر چیرگی یافت،ناگزیر همه پیوندهای وابستگی را گسیختم و همراه با برگ های خزان زده بر خاک فروریختم.  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من حج را آهنگ و طواف را یک فرهنگ دیدم؛طواف مدام بر گرداگرد نمادی تمام،کعبه را تهی از طبیعت و پر از حیرت دیدم،کعبه نماد است،نه نهاد.نمادی برای عشق و پرستش،نه نهادی برای آز و آلایش.


من دردآورترین اشک را نه جاری از چشم که ناشی از خشم دیدم؛خشمی خروشیده از سینه و جوشیده از دردی دیرینه.  
 

ادامه دارد...

                                               شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر



نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد412


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من حتی گرگ خونخوار را در برابر انسان فریبکار ،متهم مظلوم و درنده معصوم دیدم؛گرگی که نه صداقت دیده و نه یوسف دریده،اما بار سنگین اتهام ، و نفرین و زشتی نام را مظلومانه به دوش می کشد و خاموش راه می سپرد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من  تندیسگران دانشور و اندیشمندان هنرور را چنان توانمند دیدم که وقتی آنان با دست های ظریف و اندیشه های لطیف خود می توانند آهن خام را چنین رام کنند تا بار اندیشه و پیامش را حمل کند،قطعا می توانند دنیا را تکان دهند! 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در محفل متحجران مغرور و مجلس متعصبان کور،زبان لال را بهتر از بیان استدلال دیدم؛زیرا اینان هر سخن فراتر از شعور خود را انکار می کنند و تنها زبان زور دارند.  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من نفهمی را تنها درد کشنده ای دیدم که نصیب بی دردان می شود، ولی دردمندان را می کشد.نفهمی دردی است که فهمیدگان را می کشد، نه ابلهان را. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من زلزله ای را دیدم که نه تنها زمین های خاک و سنگ که زمینه های فرهنگ را لرزاند. 

ادامه دارد...


                             شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد411


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من مرگ را نه «فوت»،که «وفات» دیدم و زندگی را نه مهلتی برای خور و خواب،که فرصتی برای انتخاب دیدم؛ انتخابی سرنوشت ساز بین وصال جاودان یا زوال آژمان.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در بسیاری از موارد نه گنج،که رنج را بهترین یار و برترین یاور دیدم؛البته به شرطی که بتوانیم از آن با زیرکی بهره جوییم و راه رشد را بپوییم.

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1391/6/14/108041_793.jpg

من عبادت را بالاترین بال عروج و برترین مشق معراج دیدم؛اما اگر عبادت هم عادت شود،نه پر و بال که خود وبال می شود.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در عرصه رویارویی داد و بیداد و نیز درگیری حق و باطل هیچ کس را بی طرف ندیدم؛زیرا هر بی طرفی را عملا در اردوگاه باطل و بیداد، و یار و یاور فساد دیدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من مفهوم برابری انسان ها را نه در تساوی فضیلت ها که در برابری فرصت ها دیدم.

ادامه دارد...

                                              شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر


 از زندگی عاقلانه تا بردگی ذلیلانه!

قصه های شهر هرت / قصه چهل و ششم

 

 در روزگاران قدیم مردم شهر هرت نیز چون مردم سایر کشورهای جهان با سختکوشی و تلاش و همت والای خود به کارهای تولیدی مهم  چون صنعت و کشاورزی و...مشغول بودند.آنان با هوشمندی و زیرکی خود کالاهایی با ارزش افزوده زیاد تولید و مازاد بر مصرف خود را به سایر کشورها صادر می کردند.

 بیگانگان اجنبی و خودکامگان داخلی به منظور سلطه گری و سودجویی خود کوشیدند با اعمال ترفندهایی جلوی پیشرفت این مردم را بگیرند و آنان اسیر و وابسته به خود کنند.

 بدین منظور طرحی ریختند و به موجب آن به مردم اعلام کردند که از امروز برای خرید هر سگ 20 دلار به آن ها پول خواهد داد.

 مردم شهر هرت هم که دیدند اطراف‌شان پر است از سگ؛ کم کم از کار و کوشش و کشاورزی و صنعت دست کشیدند به جنگل و بیابان ها هجوم آوردند و شروع به گرفتن‌ سگ ها کردند .مردم هر روز هزاران سگ را می گرفتند و هر یک را به قیمت 20 دلار به کارتل بیگانه می فروختند.

 به تدریج با کم شدن تعداد سگ ها مردم دست از تلاش در راه صید سگ ها کشیدند و کم و بیش به کارهای تولیدی روی آوردند.…

 بنابراین رانت خواران بیگانه پرست این‌بار پیشنهاد دادند برای هر قلاده سگ به آن ها 40 دلار خواهند پرداخت.

 با این شرایط مردم شهر هرت دوباره فعالیت صید سگ ها را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی سگ ها باز هم کمتر و کمتر شد تا دوباره مردم دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

 این بار پیشنهاد به 50 دلار رسید و در نتیجه تعداد سگ ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد سگی برای گرفتن پیدا کرد.

 این‌بار نیز کارتل بیزینس سگ ها ادعا کرد که برای خرید هر سگ 100 دلار خواهد داد؛ ولی مدیر شرکت چون برای کاری باید به فرنگ می‌رفت، کارها را به معاونش محول کرد تا از طرف او سگ ها را بخرد.

 بار دیگر مردم کارهای تولیدی صنعتی و کشاورزی را رها کردند و به شدت در جست وجوی بقیه سگ برآمدند.اما هر چه بیشتر می گشتند،کمتر سگ می یافتند؛ چون آنان همه سگ های ولایت را جمع آوری کرده و به شرکت خارجی فروخته بودند.

تمام شدن سگ ها در شهر هرت از یک سوی و از بین رفتن زمین های زراعی و کارخانه ها از سوی دیگر و همچنین نابودی فرهنگ کار و تلاش و نهادینه شدن فرهنگ تنبلی و مصرف زدگی همه دست به دست هم داده و نیروی تفکر و قدرت تصمیم گیری را از آنان سلب کرده بود.

 در این صورت معاون شرکت وقتی مردم را در یافتن سگ درمانده و مستاصل یافت و از سوی دیگر کار تولیدی درآمدزایی هم نداشتند ،فرصت را غنیمت شمرده،به آنان پیشنهاد کرد:

 «در غیاب مدیر شرکت، این همه سگ را در قفس ببینید! من آن ها را محرمانه هر یک 80 دلار به شما می فروشم، تا شما پس از بازگشت مدیر عامل، آن ها را به 100 دلار به او بفروشید

 مردم شهر هرت که احتمالا از یک طرف مثل من و شما وسوسه شده بودند و از سوی دیگر فرهنگ کار و کوشش و تلاش را به فراموشی سپرده بودند و حال کارکردن نداشتند،ناگزیر پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام سگ ها را خریدند...     

 ******************

 البته از آن پس دیگر کسی مدیر عامل شرکت و معاون و کارمندانش را ندید و تنها مردم بی کار و مصرف کننده ماندند و یک دنیا سگ بی ارزش...!!!

 ...و مردمی که سال ها با پول بادآورده سگ فروشی!! زیسته و به تنبلی و تن پروری خو کرده بودند ،در طلسم ویرانگر اقتصادی بیمارگونه و آلوده به رانت خواری گرفتار و اسیر شدند. بر اثر مفت خواری و مصرف زدگی، نسلی بی عار و بی هویت تربیت شده بود که دیگر فرهنگ کار نداشت ،اما به شدت به مصرف کالاهای لوکس خارجی عادت کرده بود.

*****************

....و این گونه شد که مردم شهر هرت ناگزیر دست های تسلیم را در برابر سلطه خودکامگان و بیگانگان بالا بردند ،تا بتوانند چند روزی بیشتر به زندگی عاقلانه که نه،به بردگی ذلیلانه خود ادامه دهند!!

                                «شفیعی مطهر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر


 نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد410


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 من رویاها را بادکنکی پوچ بر مسیر کوچ دیدم؛اما همین پدیده پوچ ،بار سنگین و حجم وزین واقعیت ها را به دنبال خود می کشد و به آمال تحقق می کشاند.

 من آدم های حسود و انسان های عنود را زندانی پندار باطل و گمان عاطل خود دیدم . او نمی تواند بفهمد که راه رهایی از این زندان پیراستن دل از رذائل است ،نه فرار از چهاردیواری و سلاسل. آن راه دیدن آفتاب است و این رسیدن به فاضلاب!!

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من نظم بخشیدن در سایه خشونت و نیز حاکمیت بی نظمی در پرتو عطوفت هر دو را حقیقت گریز و کمال ستیز دیدم. کمال انسانی در نظمی محبت آمیز و انتظامی خشونت گریز است.

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من توسعه فرهنگی و فرهنگ توسعه را برترین راه پیشرفت ملت ها دیدم....و کلید همه آگاهی ها در گسترش و نهادینه کردن فرهنگ مطالعه است.

یک نقاشی دیواری فوق العاده با عنوان فقر

من دنیایی بزرگ و سینه ای سترگ در دل کوچک کودکان دیدم که هنوز دنیای کوچک ما بزرگسالان نتوانسته است فروغ آن را بیالاید و به دروغ بیاراید!

ادامه دارد...

                        شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد408


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من وقتی دیدم که در این شهر کسانی هستند که به جای مردم می بینند و به جای مردم سخن می گویند،در این صورت احساس کردم چه لزومی به دیدن و گفتن و چه بهره ای از رشد و شکفتن؟!

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من در این شهر مردمی را دیدم که نه تنها در خواب غفلت،که در رختخواب ذلت فرورفته اند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من کسانی را دیدم که همه سرمایه شان در سایه شان خلاصه می شد....و چه بدبخت مردمی که زیر سایه اینان به سرمی برند!!

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من وقتی دیدم نمی توان اندیشه ای در سر داشت،با خود اندیشیدم چه فایده ای از سر داشتن و با سرداران! سر به سر گذاشتن؟!!

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من مردمی را دیدم که در زیر بمباران رسانه ای از سرها مغز را و از گفتارها،سخنان نغز را ربوده بودند.با خود گفتم :چه سود از نهال های بی ریشه؟!! و سرهای بی اندیشه؟!

ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۴۹)

               ویژه نیمه شعبان 

من مکتب انتظار را دیدم و دانستم:

با جور و جمود و جـــهل باید جنگید
تاپاک شودجهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشـــکاند
یا سرخ به خون خویــش باید غلتید  

من در قاب انتظار، سیمای زیبای عشق و امید را دیدم و فهمیدم:

بنیان کاخ هستــــــی انســــان پاکــــزاد          

  بر عدل و عقل و علم بنا می توان نهاد

 با این سه«عین»بکن ریشه سه«جیم»

جور و جمود و جهل سه عفــریت بدنهاد  

من در قاموس انتظار ظهور، صد اقیانوس سرشار نور را دیدم و آگاه شدم که:

من قطره ام اما به سر سودای اقــــیانوس دارم

من واژه ام اما به دل صد دفــــتر قامــــوس دارم

در عرصه اندیشه می رزمم سلاحم کلک و کاغذ

در ظلمت جور و جمود و جهل یک فــــانوس دارم 

من منتظر ظهور و چشم به راه نور را دیدم که چونان شمع می سوخت ، اما هماره و همیشه نور می افروخت . مشتاقانه به او گفتم:

بسوز امروز ای ققنوس مظلوم

که از سوز تو عــدل و داد خیزد

به فـــــردا از دل خاکــــستر تو

هــــزاران خوشـــه فریاد خیزد 


 من منطق انتظار و قانون بهار را دیدم و یقین کردم که:

حتی اگر حجم عظیم ظلمت در تمام طول شب از هر حنجره باریک و پنجره تاریک فریاد برآورد: مرگ بر آفتاب!!  ...اما آفتاب طلوع خواهد کرد به گاه خویش و از بارگاه خویش!

سحر گه هر مناره داد می زد

طلــــوع نور را فـــــریاد می زد

همین فریاد را شــــمع دل من

همه شب بر سر بیداد می زد

فرخنده زادروز منجی حق باوران و رهبر ستم ستیزان تاریخ بر همه انسان های امیدوار و منتظران بهار مبارک باد! 

                                           شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر
 

 دیدنی های شهر سرب و سراب(فرگرد۴۸)

من بخیلی را دیدم که برای ثروت خود حصار بود و برای وارثان، انباردار

 

Mona Lisa.jpg

 من زندگی را چون لبخند ژوکوند دیدم که در نگاه نخستین به رویت تبسم می کند ، اما در واقع می گرید. 

من «مشکلات » و « موفقیت ها » را دیدم. اولی را بر ماسه های روان نوشتم و دومی را بر مرمرهای دوران نگاشتم. 

من اصلاحگر اندیشمندی را دیدم که اصلاح نهال را از ریشه ها ، و اصلاح خصال را از اندیشه ها آغاز می کرد، نه از شاخه های سرگردان و احساسات لرزان.

 

من شکست های زیادی را دیدم. هر شکستی بیانگر بن بست بودن راهی ، و خود تجربه گرانبهایی بود.  

ادامه دارد....

                             شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر