دل دیدنی های شهر سرب و سراب (4)
![](http://shiaupload.ir/images/uv92lrn9pp21vshd99tf.gif)
من سهراب هایی را دیدم نوشکفته و پهلو شکافته که حنجر به خنجر رستم هایی کاغذی می سپردند و نوشداروی کاوس کی نه تنها جان را نمی آسود که ایمان را هم می ربود ! ...و رستم های مسخ شده نه چشمی برای دیدن داشتند و نه خردی برای اندیشیدن!
![](http://persian-star.net/template/line/bbb%28persian-star.org%29.gif)
من عرصه ای از هماوردان و میدانی از پهلوانان را دیدم که در آن داور از اریکه داوری فرود آمده و با هماوردان کشتی می گرفت! در این معرکه بی دادار، بیداد بود که داد می داد! و داد بود که بی داد مانده بود!!
![](http://persian-star.net/template/line/bbb%28persian-star.org%29.gif)
من آیینه هایی را دیدم که هر لحظه و
هر زمان به گناه راست گویی درهم شکسته می شدند و هر قطعه خردشده آن نیز باز
راست می گفت! هر ذره از آیینه شکسته با هزار زبان و صدهزار بیان باز هم
راست می گفت؛ چون دروغ را نمی توانست و جز راست نمی دانست !
![](http://persian-star.net/template/line/bbb%28persian-star.org%29.gif)
من تقویمی را دیدم که هر روز آن ، برهه حساس بود و هر پگاه ، گاه هراس. روزهایی بی ریشه در قاب سال هایی بی اندیشه!
![](http://persian-star.net/template/line/bbb%28persian-star.org%29.gif)
من دیوارهایی را دیدم که فاصله می فروختند و کوپن های باطله می خریدند. چه بازار گرمی بود! چون فصل، فصل فاصله بود و اصل ،رواج مهر باطله ! مهر باطله به هر داور دیرین و باور پیشین.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر