وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۵۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(261)  

 

« خردمندانه نگریستن » و « جاودانه زیستن »!

 من انسان هایی را دیدم 

که چنان « می زیستند» و به دنیا « می نگریستند » 

که انگار همیشه « با رفاه زنده اند» و « در راه رونده»!

  سپس به گاه « یورش مرگ » و فصل « ریزش برگ» 

چنان « نام و یادشان » و « گورهای آبادشان » را 

« غبار فراموشی » و «خُمار خاموشی » فرا می گرفت 

که انگار « هیچ گاه زنده » و به « هیچ راه رونده » نبوده اند.

زندگی « فرصتی اندک » و « مهلتی کوچک » است برای جاودانگی !

می توان هستی را « خردمندانه نگریست » و « جاودانه زیست »!  

در این دَشت دیرین » و «گلگشت پُرآذین »مهم نیست چقدر « ماندیم »؛

بل مهم این است که چه بذری « افشاندیم »!

تنها راز و رمز « ماندگاری »،« حقمداری » است!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------------

خُمار :  دردسر و کسالت پس از لذت شراب

آذین : زیب و زیور،زینت،آیین

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا /2

#شفیعی_مطهر

عزیزان من !

راز نهفته و درد نگفته این مطالب عنایت بیشتر شما را می طلبد . در اینجا من از همه شما خواهش می کنم از وجدان خود سوال کنیم : ما به عنوان پدر ، مادر و معلم و استاد آیا تا کنون نکوشیده ایم تا تندیس ایده آل و الگوی مثالی و اسوه خیالی تربیتی خود را بر فرزندان و شاگردان و دانشجویان خود تحمیل و تطبیق کنیم ؟ 

آیا اجازه داده ایم تا کودکان ، نوجوانان ، جوانان و یا حتی دوستان و آشنایان ما ، هویت و شخصیت حقیقی و واقعی خود را بدون ریا و تظاهر بنمایانند ؟ 

آیا انصافا ما از ارائه تصویر شفاف و روشن هویت و شخصیت افراد و احتمالا نازیبا ، ولی واقعی خوشمان می آید ؟ یا از تصویر ریاکارانه و تعارف آمیز و زیبا ، اما غیر واقعی و دروغ ؟!

ژان پیاژه می گوید : " هر گونه اقدامی که تفکر کودک را از مسیر طبیعی اش منحرف سازد ، پاسخ کودک را به تصنع و تظاهر تبدیل می کند .

شاعری می سراید که :

ای خسته درون تو نهالی است       

  کز هستی آن تو را کمالی است

ای سایه نشین هر درختی          

  بنشین به کنار خویش لختی

استاد مطهری بر این باور است که : معلم باید اندیشیدن را بیاموزد ، نه اندیشه را .

بنابراین القای اندیشه بدون تحریک انگیزه ، کودک را به اتخاذ یکی از دو مواضع زیر ناگزیر می کند :   

۱ - جبهه گیری می کند و با همه القاکنندگان می ستیزد و گستاخ و لجباز می شود .

۲ - در صورت عدم توانایی ، به ریا کاری و تظاهر توسل جسته ، ظاهرا تسلیم و مطیع می شود ، اما می آموزد که باید منافقانه دارای دو چهره متضاد آشکار و نهان باشد . این روش در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند .    

 سعدی می گوید :

دلایل قوی باید و معنوی       

  نه رگ های گردن به حجت قوی

تا انگیزه و عطش درونی برای فهم حقیقت نباشد ، القای تحمیلی آن نتیجه معکوس می دهد .

آب کم جو تشنگی آور به دست        

   تا بجوشد آبت از بالا و پست

استاد محمد تقی جعفری معتقد است :

وظیفه اساسی تعلیم و تربیت در حیات معقول این است که از راه آگاهی صحیح از وضع روانی انسان های مورد تعلیم و تربیت ، هر حقیقتی شایسته که برای فراگیری القا می شود ، باید به گونه ای باشد که متعلم یا متربی آن حقیقت را جزو پدیده های ذات خویش احساس کند . اگر غیر از این باشد و حقایق مطرح شده بیرون از ذات او باشد (عاریه ای) تدریجا آن را سرکوب کرده و مانند لوحه ناخودآگاه و بی اختیاری خواهد بود که هر لحظه یک قلم بیگانه خطی یا شکلی روی آن بکشد .(حیات معقول)

امانوئل کانت می گوید: هرگونه برنامه تربیتی که با طبیعت و ذات کودک همخوانی نداشته باشد ، منجر به شکست است . (تعلیم و تربیت)

دکارت نیز بر این باور است که : شکی نیست که آنچه طبیعت به من می آموزد ، حقیقتی را در بر دارد .

ژان ژاک روسو بر این باور تاکید می کند که : اگر آدمی طبیعتا خوب است ، مادام که چیزی از خارج وی را به فساد نکشانده است ، همچنان خوب باقی می ماند .

مهم تر از نظر روسو نظر صائب و استوار اسلام در این باره است . پیامبر اکرم (ص) فرمایش معروف و جالبی در باره فطرت نیکوی انسان دارند :

کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه .

هر نوزادی بر فطرت توحید خود متولد می شود . این پدران و مادران ( بزرگسالان ، عوامل خارجی) هستند که این ها را تغییر می دهند و او را به گرایش های دیگر می کشانند .

امام علی (ع) می فرمایند :

خداوند پیامبران خود را برانگیخت و پیاپی بین مردم فزستاد تا بشر را به ادای پیمان فطرت وادارند و نعمت های فراموش شده خدا را یادآوری کنند و با فعالیت های تبلیغی خود نیروهای نهفته و استعدادهای پنهان مردم را برانگیخته و به کار اندازند . (نهج البلاغه)

عارف رومی مولوی را نیز در این باب سخنی است نغز و شیرین :

هزار سخن بگوی تا از درون مصدقی نباشد ، سود ندارد . همچنان که درختی را تا ریشه اش در خاک نباشد ، اگر هزار سیلاب بر او ریزی ، سود ندارد . آنجا باید ریشه ای باشد تا آب مدد او شود . و اگر همه عالم را نور گیرد ، تا در چشم نوری نباشد ، هرگز نور را نبیند . اکنون اصل ، آن قابلیت است که در نفس است . (فیه ما فیه ، ص ۲۶)

علی (ع) تعبیری عمیق تر و رساتر و گویاتر برای تبیین این موضوع دارند :

العقل عقلان ، مطبوع و مسموع ، و لا تنفع المسموع ما لم یکن المطبوع ، کما لا ینفع نور الشمس و نور العین ممنوع .

(عین الیقین ، فیض کاشانی ، ص۲۴۳)

ایشان در حکمت ۳۰۴ نهج البلاغه پا را از این فراتر نهاده می فرمایند:

عبادت را هم نباید بر روح و روان تحمیل کرد ، بلکه باید به اصطلاح مراقب بود با نرمی و با نرمش عبادت را بر روح وارد کرد .

در جستن جام جم جهان پیمودم        

  روزی ننشستم و شبی نغنودم

ز استاد چو وصف جام جم بشنودم        

  خود جام جهان نمای جم من بودم

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد 

...ادامه دارد 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(260)  

 

 « لحظه های حال » یا « قطره های زلال »!


من چه بسیار« افراد آرزومند » و « آدم های آزمند » را دیدم 

که « سلامت و بهروزی » را فدای « ثروت اندوزی » می کردند، 

  سپس همه « دارایی و ثروت » را 

برای « بازیافتن سلامت » به پای دارو و درمان می ریختند. 

  نیز کسانی را دیدم که به قدری نگران آینده بودند 

که « حال را فراموش » می کردند و « محال را در آغوش » می فشردند!

 در نتیجه نه حال را درک می کردند و نه آینده را.

« آزمندی » و « آرزومندی » 

چونان « غُل و بند » ، « گل لبخند » را 

از ساقه لب ها « ربوده » و در غمخانه دل ها « غنوده » است!  


« آرزوی محال » به « اضمحلال » می انجامد!

« آرزوی واهی »، « تابوی تباهی» به دنبال دارد!

« گاهواره زمین در گذر » است و « جویباره زمان، در گذار ».

اَرابه زمان نه « سَرِ ایستایی » دارد و نه « سِیرِ قَهقَرایی »!

جوانان را « پیر » می کند و پیران را « زمینگیر »!

هر بهاری به « پاییز » می رسد و هر رُستنی به « رستاخیز »!

هنوز از« نشاط درود نپرداخته »، « بساط بدرود انداخته » است!

همه پدیده ها از جمله انسان ها 

« پگاهی » می آیند و « شامگاهی » می روند!

زندگی ،« چشمه ساری جوشان » و « رودی خروشان » است.

 هر « لحظه حال » را چون « قطره زلال » باید نوشید.

از هر « گامی » باید « کامی » گرفت و با هر « لگامی » ، « گامی »!

از « باغ حیات باید گُل چید » و از « اَیاغ لحظات باید مُل نوشید »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------- 

 اَرابه : گردونه،گاری

غنوده : خوابیده،خفته،آرمیده

اضمحلال : نیست شدن،تباه شدن،از میان رفتن،نابودشدن

تابو : باورهای واهی،پندارهای مقدس ولی بدون مبنا

قَهقَرا : بازگشت به عقب،پس پس رفتن

لگام : دهانه اسب

اَیاغ : ساغر ،جام، پیاله شراب

مُل : شراب،مِی

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(259)  

 

« در حال زیستن » و « با سِگال نگریستن » !


من چه بسیار انسان هایی را دیدم 

که دوران کودکی خود را در آرزوی بزرگ تر شدن

و دوران بزرگسالی را در حسرت از دست رفتن ایام کودکی می گذرانیدند.  

گویی کتاب زندگی اینان دو « فصل » دارد و دو « اصل »!

فصلی در « آرزوی آینده » و فصلی در « حسرت گذشته »!

هر انسان کتاب زندگی را آن گونه « می نگارد » که جهان را « می نگرد »!

پس « نگارش » هر کس بر پایه « نگرش » اوست!

باید « عاقلانه نگریست » و « خردمندانه زیست »!

جاده زندگی راهی است یک سویه ؛ 

تنها برای « گذشتن » است ، نه برای « برگشتن »!

بنابراین باید « با سگال نگریست » و « در حال زیست »!
 

در « چشمه سار جوشان زندگی » و « رود خروشان برازندگی » 

باید همه « لحظه ها را نوشید» و « لمحه ها را نیوشید»!

جویباران عمر « روان » اند و لحظه ها،« گذران »!

دریغ از « دَمی فرصت » و « بازدَمی غفلت »!!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------------

سِگال : اندیشه،فکر

لمحه : یک بار نگریستن،با شتاب به چیزی نگاه کردن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

                                         بسم الله الرحمن الرحیم

 

                       رسالت معلم در تربیت نسل فردا  /1

 

#شفیعی_مطهر

   امام علی (ع) : ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اکره عمی .

   دل میلی دارد و اقبالی و ادباری . دل ها را از ناحیه میل آن ها به دست آورید . قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار گیرد ، کور می شود. 

( نهج البلاغه ، حکمت ۱۸۴)

تویی تو نسخه رمز الهی             

  ز خود می خواه تو هر آنچه خواهی

  فرارسیدن هفته بزرگداشت مقام والای معلم را خدمت تک تک شما تبریک و تهنیت عرض می کنم .

در ایام هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم . با خود اندیشیدم و این بحث تربیتی را زیبنده این ایام میمون و این هفته همایون دانستم . این بحث را طی چند بخش به برزسی می نشینیم.

فراز دیباچه بحث ما " تربیت " نسل فرداست . نسلی که ناگزیر فردای ما را با دست های توانمند خود رقم خواهد زد .

امروز نهال این نسل در کف ما و باروری این نهالستان ، هدف ماست .

ساعتی را در محضر شما فرهیختگان فکور به بحث می نشینیم . امید که بهره ای گیریم . 

چگونه می توان از طریق واقعیت به عقیق حقیقت دست یافت و با بال و پر عاریت چسان می توان به چکاد تربیت صعود کرد؟

آری ! با اکسیر تربیت و کیمیای تزکیت می توان مس وجود را به طلای ارزشمند انسانیت تبدیل کرد . این اکسیر تربیت را کجا می توان یافت؟ این اکسیر نه در شرق است و در غرب ، نه در عرش یافت می شود و نه در فرش ، بلکه در وجود خود انسان است .

کاریز درون جان تو می باید       

  کز عاریه ها تو را دری نگشاید

یک قطره آب در میان خانه          

  بهتر ز جویی که از برون می آید  

(سنایی)

شعری است منسوب به امیر مومنان علی (ع) که می فرماید:

دوائک فیک و ما تخبروا        

  و دائک منک و ما تشعروا

اتزعم انک جرم صغیر         

  و فیک انطوی العالم الکبیر

دوای تو در توست و تو نمی دانی . درد تو نیز در توست وتو بر آن بصیرت نداری.

آیا می پنداری که تو جسم کوچکی هستی؟ در حالی که جهان بزرگی (عالم اکبر) در وجود تو نهفته است.

اکنون قامت رسای " تربیت"را در آیینه تعاریف گوناگون به تماشا می نشینیم .

اندیشمندان و کارشناسان تربیتی ، سیمای تربیت را در قالب جملات و عبارات متعددی به تصویر کشیده اند . تعاریف با همه گونه گونی تقریبا در نکات نهفته در تعریف زیر متفق القول اند:

تربیت عبارت است از بروز دادن و به فعلیت رسانیدن نیروها و استعدادهای بالقوه ذاتی موجودات در جهت مطلوب ، که اگر این نیروها بالفعل در نیاید و از " بود " به " نمود " نرسد ، آن موجودبه هویت و تمامیت خویش نمی رسد . 

مثلا اگر فدرت بالقوه رویش و خوشه دادن دانه گندم بالفعل در آید ، گستره قابلیت های طبیعی و ذاتی اش رشد می یابد ، ولی اگر نیروی درونی دانه را به مرحله ظهور نرسانیم و در همان حال باقی بماند ، از بین می رود .

درون حبه ای صد خرمن آمد          

جهانی در دل یک ارزن آمد 

(مولوی)

نکته مهم و محوری این تعریف و همه تعاریف کامل این است که :

مایه ها و فوانین تربیت در درون موجود نهفته است . فعالیت های تربیتی ، غنچه های نهفته را شکفته و عطر ذاتی آن را می پراکند. هدف از کلیه فعالیت های بیرونی تربیت ، زایش و شکوفایی استعدادهایی است که در درون انسان به ودیعه نهاده شده است .

میان آب حیاتی و آب می جویی         

 فراز گنجی و از فاقه در تک و پویی

تو کوی دوست همی جویی و نمی دانی 

که گر نظر به حقیقت کنی تو آن کویی

اما انسان خودگم کرده و مسخ شده و از خود بیگانه برای یافتن راه نجات ، کشتی را به جای نوح گرفته و جسم را به روح !

سبو بشکن که آبی نی سبویی         

  ز خود بگذر که دریایی نه جویی

سفر کن از من و مایی که مایی         

  گذر کن از تو و اویی که اویی   

( مغربی)

 این تعریف ، فریادگر این حقیقت است که :

۱ - تربیت کردن نداریم ، تربیت شدن داریم !

۲ - تربیت کشف می شود ، نه کسب !

۳ - متربی فعال است ، نه منفعل .

۴ - متربی خلاقیت می کند ، نه تبعیت .

۵ - متربی قوانین تربیت را از طبیعت خویش می آفریند ، نه آن که به عاریت بگیرد .

۶ - ...و سرانجام تربیت امری درونی است ، نه کاری بیرونی . 

....ادامه دارد.

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

توسعه؛مشکلات تاریخی یا تاریخ مشکلات؟


 #شفیعی_مطهر

گفت : ما امروز در کشور خود مشکلات بسیاری داریم ؛ اما به نظر تو مشکل ترین مسئله امروز ایران چیست؟ 

گفتم  : یکی از متفکرین می گوید: ملتی که تاریخ خود را فراموش می کند، محکوم به تکرار آن است.  در حالی که پیشوای بزرگ ما امام علی (ع) ، مومن واقعی را کسی می داند که از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود ؛ یعنی مومن از رویدادها و حوادث درس و عبرت می گیرد و خود مایه عبرت دیگران نمی شود. 

گفت : پاسخ مرا ندادی و حاشیه رفتی .

گفتم : پاسخ شما دقیقا همین جاست. اگر ما از عقلانیت خود بیشتر کمک بگیریم و رویدادهای تاریخی را خردمندانه تحلیل کنیم ، ناگزیر نمی شویم حوادث تلخ و زیانبار را چندین بار تکرار کنیم . 

گفت : مثلا چه رویدادهایی؟ 

گفتم :  میکادو ، امپراتور ژاپن با ناصر الدین شاه قاجار همزمان می زیستند و هر دو به اروپا سفر کردند . وضع هر دو کشور ایران و ژاپن یکسان بود . در آغاز حکومت"می جی "  (همزمان امیرکبیر) در ژاپن فقط ۴ درصد مردم سواد داشتند . ناصرالدین شاه وقتی پیشرفت های اروپا را دید، گفت :

"ما هرگز به پای اروپا نمی رسیم . فقط باید کاری کنیم که مردم ما نفهمند در آن طرف دریاها چه خبر است!!"

  ولی میکادو بعد از مشاهده پیشرفت های اروپا ،گفت :

"ما با دو عنصر قناعت و ثبات کار ، باید خود را به پای اروپا برسانیم !!" 

   گفت : البته شاهان قاجار هم بیکار نبوده اند و فعالیت های پربرکت و چشمگیری داشته اند ، از جمله :

فتحعلی شاه در حرمسرا ۱۵۸ زن داشته که از آنان ۶۰ پسر و ۴۸ دختر داشت . در موقع مرگ از او ۵۷ پسر و ۴۶ دختر و ۲۹۶ نوه پسری ۲۹۲ نوه دختری باقی ماند !!!

گفتم : از شوخی گذشته نامه ای از عصر ناصرالدین شاه مانده که ناظم الملک از انگلستان به ایشان نوشته و مشکلات و  دردهای آن روز جامعه ایران را ترسیم کرده و با توجه به مطالعه وضع آن روز اروپا راه حل هایی ارائه کرده است . مطالعه و ملاحظه دردنامه ایشان ،درس تلخی به ما می دهدکه ما ایرانیان در عبرت نگرفتن از تاریخ استعداد خوبی!! داریم. نامه این است:

  نامه ناظم الملک از لندن در ۱۳۷ سال پیش

 این نامه به تاریخ چهاردهم شهر ذی الحجه الحرام 1294 توسط ناظم الملک در لندن تحریر یافته و به عنوان نامه های رسمی به تهران ارسال شده است.

در پشت آخرین صفحه آن ناصرالدین شاه به خط خود نوشته است:

ان شاءا… تعالی این پاکت را در حضور ملکم خان باز نمایید و خوانده شود . در ایران فهمیده نمی شود. 

   ****************************

متن نامه چنین است:

 جناب رفیق فدایت شوم. می خواهید بدون طول و تفصیل بنویسم که چه باید کرد؟

 جواب بنده از این قرار است:

از خلق فرنگستان صد کرور پول بگیرید و Administrators از دول فرنگستان صد نفر معلم و محاسب و مهندس و صاحب منصب و...بخواهید.  این صد نفر معلم و صاحب منصب را در تحت ده نفر وزیر ایرانی مأمور نمایید که Economists وزارتخانه ها و کل شقوق اداره دولت را موافق علوم این عهد نظم دهند.

 از ممالک فرنگستان بیست کمپانی بزرگ به ایران دعوت نمایید و به آن ها امتیازات بدهید که صد کرور تومان دیگر به ایران بیاورند و مشغول شوند به احداث معظم که در زبان فارسی اسم هم ندارند. و به توسط این کمپانی ها راه های آهنی ایران را از چندین جا شروع  Economists به راهنمایی این کنید.

در هر یک از ممالک ایران بانک های تجارتی و بانک های ملکی و بانک های زراعت بسازید.

 معادن و آب ها و جنگل های ایران را موافق همان اصول که در جمیع دول معمول است، به کار بیندازید.

 دیوانخانه های تجارتی ما را موافق قواعدی که مقتضی تجارت این عهد است، نظم بدهید.

 رسوم و شرایط تقسیم و تحصیل مالیات ما که الآن از جمله علوم عمیق دنیا شده است ، موافق این علوم تغییر و ترتیب تازه بدهید.

 گمر ک های داخله ما را به کلی موقوف نمایید.

 یک اداره مخصوص ترتیب بدهید. Administrators از برای خالصجات ما .به توسط این مسئله پول ایران که یکی از اسباب ناگزیر زندگی ملت و الآن معایب آن علاوه بر خرابی تجارت مایه افتضاح دولت شده است، نظم بدهید.

 هزار نفر شاگرد به فرنگستان بفرستید .نه این که مثل سابق هر کدامی دو سه زن بگیرند.

 بلکه تا ده سال در مدرسه های آنجا محبوس بمانند ؛ به طوری که ثلث آن ها در زیر کار بمیرند و باقی دیگر آدم شوند. اصول کار این ها هستند.کارهای کردنی این ها هستند.

تنظیماتی که فرنگستان از سفر همایون متوقع بود، این ها هستند.

 شکی نیست که اگر کسی جرأت بکند و این مطالب را در مجلس وزرای ما به زبان بیاورد، همه متفقاً حکم بر سفاهت گوینده خواهند کرد و لیکن جناب شما که در حق بنده هنوز فی الجمله حسن ظنی دارید، باید در اینجا بعضی توضیحات را به دقت گوش بدهید.

 خیالات و کارهای فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجیب و بی معنی می آیند.

 چرا؟ سببش این است که ما در ایران هوش و ذهن و فراست طبیعی خود را با علوم دنیا به کلی مشتبه کرده ایم. جمیع آن مطالب علمی را که عقلای سایر ملل به جهت تحصیل آن عمرها صرف می کنند، ما می خواهیم درایران بدون هیچ زحمت و به هوش و ذهن طبیعی خود در آن واحد درک کنیم. این طرز تحقیق ما یک وقتی چندان عیب نداشت ؛ اما حالا به کلی معیوب است.

کارهای دنیا یک وقتی ساده بود و هر کس معنی آن ها را به حکم هوش و ذهن طبیعی می توانست به سهولت درک نماید.

 مهندسی عهد هوشنگ، حسابدانی حسن صباح و وزارت کریم خان زند چندان عمق و امتیازی نداشت که فراست طبیعی نتواند معنی آن ها را بفهمد و لیکن در این عهد تازه به واسطه ترقیات علوم چندان اسباب و معانی عجیب بروز کرده که هوش طبیعی بدون علم کسی هرگز قادر به ادراک آن ها نخواهد بود.

هوش و ذهن بی علم چگونه می تواند بفهمد که محالات تلقراف و تصویر عکس را چطور ممکن ساخته اند.

 هوش و ذهن مستوفی های کابل چطور می تواند قبول کند که در فرانسه دو سه نفر وزرای خود را در یک سال دوهزارکرور پول قرض کردند.

این ها مطالبی هستند که به جهت فهمیدن دقایق آن ها یک عقل سلیم باید اقلاً سی سال مشغول چندین علوم مختلف باشد.

 ما در ایران از جمیع آن علوم تازه که قانون به کارهای فرنگستان دارد، بی خبر هستیم .یعنی در هیچ مدرسه ای و در هیچ کتاب آن علوم را درس نخوانده ایم؛ ولیکن این بی عملی ما هیچ تقصیر نیست.

 وزرای سایر دول نیز از اغلب این علوم بی خبر هستند. تکلیف وزرا به هیچ وجه این نیست که دارای جمیع علوم باشند. نکته واجب این است که هوش و ذهن شخص خود را با علوم دنیا مشتبه نکنند.

در انگلیس یک دستگاهی هست که قدرت و امنیت و جان و ملت انگلیس بسته به آن است و این دستگاه عبارت است از وزارت بحریه.

 در این اوقات انقلاب و احتمال جنگ عمومی خواستند این دستگاه را محکم تر و معتبرتر کنند. چه کردند؟ یک شخصی را آوردند وزیر بحری کردند که هرگز در خدمات بحریه و عسکریه نبوده و از اوضاع دریا و کشتی اصلاً اطلاعی ندارد. به همین طور اغلب می بینیم بر سر دستگا ه های بزرگ چنان آدم ها مأمور می شوند که از علوم مخصوصه آن دستگاه به هیچ وجه بویی نشنیده اند. با وصف وزرای بی ربط ، چطور می شود که نظم امور این ها ساعت به ساعت در ترقی است؟ سببش همان است که عرض کردم.

وزرای فرنگستان هوش و ذهن خود را با وسعت علوم دنیا مشتبه نمی کنند.

 هر علمی را که در مدرسه تحصیل نکرده اند، بدون خجالت می  گویند ما این علوم را نخوانده ایم و به حکم این اعتراف حکیمانه همیشه تحقیق مسائل عمده را رجوع به اصحاب علم مخصوص می نمایند.

برخلاف این رسم فرنگستان، ما در ایران تحقیق جمیع مسائل را منحصراً رجوع به هوش و ذهن شخصی خود می کنیم.

 در هر کار هوش و سلیقه شخصی خود را حکم مطلق قرار می دهیم. علم و تحصیل از برای ما هیچ است. مسائل علمی که از آن عمیق تر و مشکل تر نباشد، حکم آن را در آن واحد جاری می کنیم. هیچ لازم نیست از وزرای ما بپرسند که این علوم و کمالات را در چه زمان و در چه کتاب تحصیل کرد ه اید. چون هوش و ذهنی که دارند، کافی است. جمیع علوم را نخوانده می دانند.   "نمی دانم" و" نخوانده ام "در زبان ایشان کفر است. دانستن جزو منصب است. خیال می کنند که اگر احیاناً در یک مسئله بگویند نمی دانم، شأن و منصب شخص آن ها به کلی خواهد رفت.

قسم می خورم که در میان این صد نفر فرنگی که در تهران هستند، یک نفر نیست که جرأت بکند بگوید من اکونومی پولتیک می دانم، اما جمیع اهل درب خانه ما کل این علوم را در سینه خود مضبوط دارند.

 اگر از سفرای انگلیس و فرانسه بپرسید: بانک را چطور ترتیب می دهند؟ یقیناً بلاتأمل جواب خواهند داد که این مطلب علوم مخصوص لازم دارد و ما نخوانده ایم و نمی دانیم. اما اگر این مسئله را رجوع به مجلس وزرا نماییم ، نه تنها جمیع وزرا بر کل دقایق آن احکام قطعی جاری خواهند کرد ،بلکه فراش های خلوت ما نیز جمیع معایب آن رادر آن واحد خواهند شکافت.

ارسطو که یکی از اعاظم عقول دنیا محسوب می شود، هرگاه حالا زنده بشود با جمیع عقول خود نمی تواند بدون تحصیل علوم تازه بفهمد استقراض دولتی یعنی چه، اما شهاب الملک مرحوم و امثال غیر مرحوم او با علم نخوانده همه نکات این علم را کاملاً می دانند.

   دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پولتیک کرورها خرج می کنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف می نمایند تا این که چند نفر اکونومیست پیدا می شوند.

 در ایران هیچ احتیاج به این نقل ها نیست؛ ما همه اکونومیست کامل هستیم. بانک و راه آهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است.

مادامی که در ایران وضع تحقیق ما این است مادامی که وزرای ما همه علوم را نخوانده می دانند، بدیهی است که در ایران هیچ کار تازه ممکن نخواهد بود.

 پس چه باید کرد؟

 اولاً آن فضول های احمق که می گویند ما همه این کارها را فهمیده و همه این علوم را می دانیم ،باید آن ها را ازمجلس وزرا بیرون کرد.

 ثانیاً آن اشخاص باشعور که می گویند ما از این علوم بی خبر هستیم، ولی اجرای این کارها را موافق عقل از برای ایران واجب و ناگزیر می دانیم، باید دست این اشخاص را بوسید و ایشان را مأمور کرد که این قبیل کارها را مجرا بدارند.

 سرتان را به تأسف حرکت می دهید و آهی می کشید که این ناظم الملک ساده لوح چرا به این شدت از اوضاع ایران بی خبر است.

 مضمونی که می خواهید به من جواب بنویسید این است که:

 ای رفیق اینجا ایران است. اینجا ملک اسلام است .(صد باد صبا اینجا بی سلسله می رقصند). مستوفی ها صد نوع مضمون خواهند گفت، علما پوست ما را خواهند کند.

این تعرضات کهنه حالا دیگر واقعاً بدتر از فحش است.

 هرگاه این کارها که ذکر شد به دین اسلام به قدر ذره  ای مخالفت داشته باشند یا به دستگاه علما سرمویی ضرر برسانند ، یا از مداخل و اعتبار مستوفی ها چیزی کم بکنند، ایراد شما به جا می شد و لیکن در نیم ساعت می توان مثل آفتاب روشن کرد که مصلحت ملا و مستوفی و خیر دین و دولت در اجرای این کارها و مجبوراً و منحصراً بسته به این کارهاست.

 با صد کرور سرمایه و با آن تدابیر معجز نما که سایر دول را غرق نعمت کرده ،در دو سال محصولات ایران سی چهل مقابل بیشتر خواهد شد.

 یعنی حالا هر قدر غله و ابریشم و تریاک و تنباکو به عمل می آید، سی چهل مقابل بیشتر شده (مالیات ایران هم سی چهل مقابل زیادتر خواهد شد) و آن وقت ملا و مستوفی، رعیت و لشکر، نوکر و پادشاه در جمیع امور خود، چنان وسعتی پیدا خواهند کرد که از تصور حالت امروزه خود وحشت نمایند.

مطلب را بیش از این شرح نمی دهم.

 به سلیقه بنده کارهای کردنی عبارت از همان چند فقرات است که ذکر شد.

هر گاه این کارها را به میزان ذهن و فراست شخصی خود بسنجیم، شکی نیست که همه معیوب و مضر و بی معنی و محال به نظر خواهد آمد.

 اما هر گاه این کارها را از روی علوم معینه تحقیق کنیم ،بلاتأمل تصدیق خواهیم کرد که اجرای آن ها سهل و طبیعی و موافق دین اسلام و متضمن نجات دولت است.

معنی این کارها خواه مقبول خواه مردود و اجرای این کارها خواه مشکل، خواه آسان جان مطلب این است که خارج از این کارها هرچه بکنید در فرنگستان بی معنی و جز بازیچه و اسباب تمسخر و مایه تضییع عمر دولت نخواهد بود.

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(258)

 

« نبردی بی امان » و « پیکاری آژمان »


http://pic.ayehayeentezar.com/wp-content/uploads/2015/10/21926722200588140022-600x350.gif

من « نبردی بی امان » و « پیکاری آژمان » دیدم 

بین « انسان های سخت » با « روزهای سخت »؛ 

اما هماره و همیشه آن که می ماند، 

« مردان سخت » بودند ،نه « روزهای سخت ».

بنابراین آموختم که « ستون بینش » و « قانون آفرینش »

بر این « پایه » و با این « سازمایه » بناشده که  

انسان ها برای بهره مندی از جهان هستی  

با « پرهیز از لَختی ها» و « پیکار با سختی ها »

باید امواج « آلام » را « آرام » کنند

و « دنیای دون » را « بهشت همایون »!

این نه « کلوخ های سُست » که « سنگ های چُست » است

که با « ثبات همیشه » و تحمل سختی های « ضربات تیشه »

می توانند « تَندیسی زیبا » و « قِدیسی مانا » گردند!

« دیرپایی شب » و « پایایی تب »

نباید انسان را از « پیکار پویایی » و « استمرار شکوفایی » بازدارد!

در زیر ردای تیره شب

صد سختی نو به نو نهفته است

نومید مشو در اندرونش

صد غنچه پگاه نو شکفته است

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------------

آژمان : بی زمان،همیشگی

لَختی : بی حسی و شُلی،بی حالی

آلام : دردها ، سختی ها

سازمایه : مصالح ساختمانی

دون : پست،فرومایه،پایین و فرود

چُست : محکم،استوار

تندیس : تن مانند،مجسمه،پیکره

قِدیس : پاک و منزه

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

  برای اکرام یا اعدام؟! 

#شفیعی_مطهر

گفت : من می خواهم این دفعه برای نمایندگی مجلس نامزد شوم.

گفتم: از کجا چنین انگیزه ای در تو ایجاد شده؟

گفت: مردم خیلی طرفدار و هواخواه من هستند.

گفتم: از کجا فهمیدی؟

گفت: مگر ندیدی وقتی از زیارت مکه می آمدم ، چقدر مردم به استقبالم آمده بودند؟

گفتم: پارسال را می گویی؟

گفت : آره.

گفتم : بابا تو هم دلت خوش است . مگر نمی دانی بچه ها با چه ترفندها و کلک هایی مردم را آورده بودند؟ عزیزم ! هر کس را می خواهی بفریبی ، خود را فریب نده !

می گویند کرامول سیاستمدار انگلیسی روزی وارد شهری می شد. جمعیت کثیری به استقبال او آمده بودند .
دوستش ضمن تعجب از بسیاری جمعیت، محبوبیت او را ستود .
کرامول گفت: 

تعجب نکن . اگر به مردم بگویی کرامول را اعدام هم می کنند، همین جمعیت جمع می شوند!!

اتفاقا نظر کرامول دور از واقعیت هم نبود! 

پس از مرگ کرامول جسد او را از قبر بیرون آوردند و پس از مدتی آویزان کردن،سرش را بریدند و مدتی بر فراز کاخ وست مینستر آویختند!

----------------------------------

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(257)  

 

نه « تعلق » ، نه « تملق »!


من آن گاه احساس هوشمندی می کنم 

که انسان ها را از پشت « نقاب های گوناگون »

و « حجاب های ناهمگون » باز می شناسم؛ 

نقاب ها و حجاب هایی که هر لحظه به « رنگی » 

و در هر موقعیتی با « نیرنگی » درمی آیند.  

 ده ها قرن « حکومت اورنگ اختاپوسی » 

و « حاکمیت فرهنگ چاپلوسی »

به ما آموخته که « فرهنگ تملق و چاپلوسی » 

و « نیرنگ تظاهر و دستبوسی »

  بهترین راه برون رفت از سلطه « خودکامگان زورگوی » 

و « فرمانروایان تندخوی »است!

اما آزادگان نه به « خسی تملق می گویند » 

و نه به « کسی تعلق می جویند »!

 خداوند هر « زاده » را « آزاده » آفریده

جز آن که خود تن به خواری « داده »!!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

اورنگ : سریر، تخت پادشاهی

اختاپوس : هشت پا

----------------------------------

 

دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر» : @amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 آقا ! اجازه ؟! می خواهم بفهمم !! 


#شفیعی_مطهر

  یکی از ویژگی های بارز حکومت های خودکامه و استبدادی ، کنترل کانال های اطلاع رسانی و رشد آگاهی های سیاسی - اجتماعی مردم است. آگاهی مردم، پاشنه آشیل این گونه حکومت های زورگو و دیکتاتوری است. البته این گونه روش ها در هزاره سوم و قرن بیست و یکم دیگر کارایی ندارد.

 با رشد رسانه های دیجیتالی (اینترنت) ، دیداری، شنیداری و نوشتاری در دنیا دیگر هیچ قدرتی نمی تواند جلوی نشر آطلاعات و آگاهی ها را بگیرد ؛ اما متاسفانه هنوز افکار خام  گرفتار اوهام هستند که مذبوحانه می کوشند به هر قیمتی شده جلوی نشر آگاهی و اطلاع رسانی درست را بگیرند. 

 طشت رسوایی و بیهودگی این روش شکست خورده ، سال هاست که از بام تجربه فروافتاده و بی ثمری آن آشکار شده است. 

اتحاد جماهیر شوروی سابق و اقمار آن و نیز هم اکنون کشورهایی چون کره شمالی چندین دهه حتی داشتن رادیو چند موج را برای شهروندان خود ممنوع کرده و می کنند، اما رشد عنصر آگاهی در بین مردم علی رغم عدم وجود رسانه های دیجیتالی سیر محتوم خود را طی می کند.

  در زیر نمونه ای از تلاش بسیار ابتدایی دوران رضا خان را در محدود کردن رسانه شنیداری(رادیو) را می بینید. 

کسب اجازه از شحنه های شاهنشاه برای فهمیدن و دانستن !! فهمیدن و دانستنی که حق هر انسانی است!

 در رژیم های خودکامه مردم برای به دست آوردن وسیله ای برای کسب آگاهی و اطلاعات(رادیو) باید از شحنه های دیکتاتور اجازه بگیرند!!

این نمونه ای از اجازه نامه:

عکس/ مجوز خرید رادیو در زمان رضا شاه! 

لابد صدور مجوز فوق شما را به خنده می اندازد! آری ، چه بسا سالیانی نه چندان دور فرزندان ما به کسانی خواهند خندید که امروز برای انتشار مطبوعات  و کتاب ها و وبسایت ها و وبلاگ های اینترنتی و نیز کانال های تلویزیونی محدودیت ایجاد می کنند . 

اینان به شعورمردم آن قدر احترام نمی گذارند واعتماد ندارند که به آنان اجازه دهند که خود برای خیر و صلاح خود در دانستن و فهمیدن تصمیم بگیرند !!

-----------------------------

دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر» : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر