هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 894)
«هُنر» یا «گُهر»؟!
من آن گاه «سایه» را با «همسایه» متفاوت دیدم،
که «هنر، چشمک» زد و «باور،مِحَک».
«هنر» برتر از «گُهر» است؛
این «نان» دارد و آن،«جان»!
«هنر زیبا» است و «گهر،فریبا».
هنر به انسان «بینشی ژرف» و «آفرینشی شگرف» می بخشد.
هنرمند،«زبانِ برگ» را می فهمد و «بیانِ گلبرگ» را می شنود.
همه «مو» را می بینند و او «پیچشِ مو»را.
همه «ابرو» را می نگرند و او «اشارت های ابرو» را!
هنرمند،«بُرجی از آمال» دارد و «مُرغی از خیال»!
آن گاه که «مرغ خیال» از «برج آمال» پر می گیرد،
نه تنها «کیهانِ رَخشان»،که «کهکشان بی کران» را دربرمی گیرد!
«نادیده ها را می بیند» و «ناشنیده ها را می شنود».
با «مهر» با «زبان سپهر» سخن می گوید و با «چشمه» با «بیان کرشمه»!
برای «رود»،«سرود» «می سراید» و به هر «فراز»،«فرود» را «می افزاید»!
«ارزش ها را می ستاید» و «لغزش ها را می زداید»!
«بهار» در «مِهار» اوست و «پاییز» در «مِهمیز»او!
«واژه ها در زنجیرِ او» هستند و «تیراژه ها در تسخیرِ او»!
او بر «مُلکِ سخن، فرمان می راند» و بر «مُلکتِ اهریمن،حِرمان می نشاند».
زینهار که این «بیان» برای «نان» «ستمگر را بستاید»
و این «قلم» برای «درم» «تاجور را بسراید»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
مِحَک:سنگی که طلا و نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را می آزمایند
کیهان:جهان،روزگار،دنیا،مجموع سیارات منظومه شمسی
کهکشان:خط سفید ابرمانندی که از کیلیون ها ستاره تشکیل شده و شبیه جاده دیده می شود
مِهار: افسار،زمام،چوب کوچکی که در پرّه بینی شتر جامی دهند و ریسمان به آن می بندند
مِهمیز: آلت فلزی که هنگام سواری بر پاشنه چکمه می بندند و به وسیله آن اسب را به حرکت و جست و خیز درمی آورند
تیراژه: رنگین کمان
حِرمان: نومیدی،بی بهره ماندن،بی روزی کردن
مُلکت: سلطنت،پادشاهی
دِرم: دِرهم،مسکوک نقره،پول نقد،واحد پول از اوایل اسلام تا دوره مغول