هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 908)
«دردآشنا» و «آشنا به شنا»
من در شگفتم از کسانی که «دردآشنا»یند و «آشنا به شنا»،
امّا نه « دل به دریا» می زنند و نه «سر به صحرا»!
اگر «رَهنوَردی خودآگاه» هستید و «دردی جانکاه»
«درونتان را می سوزد»،چرا از «بیانتان آتش نمی افروزد»؟!
اگر «دلِ شعله ور» و «جان پُراخگر» دارید،
چرا به آتش نمی کشید «وجدان های به خواب رفته»
و «جان های از هُرمِ سرابِ تَفته» را؟!
آیا این «عطشِ درون» و «آتش اندرون»
نباید برای شما «دودی» و برای خلق،«سودی» داشته باشد؟!
اگر دردی بر «جگر،اخگر» و بر «سر،شَرَر» می زند،
چرا بر «شر،تَشَر» و بر «قصرِ قیصر،آذر»نمی زنید؟!
آنان که در «وَهم اند» و حقیقت را «نمی فهمند»،
«نادان» اند،نه «بی وجدان»؛
ولی کسانی که خود را «آگاه» و برای مردم،«پناه» می دانند،
ولی «فریاد» را «فرایاد» نمی آورند
و «بیداد» را «داد» می پندارند،
اینان خود،«پستِ تبه کار» اند و «همدستِ اشرار» !
مگر «وجدان های آگاه» و «انسان های خودآگاه»،
می توانند این همه «آلام را ببینند» و «آرام بنشینند»؟!
مگر می توان این همه «فریادِ استمداد» را شنید و از «وِداد و امداد» دریغ کرد؟!
مگر می توان انسان بود و «فنای فضایل» و «جفای رذایل» را
«نگریست» و «نگریست»؟!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
اخگر: آتش،پاره آتش،تکه هیزم یا زغال افروخته
هُرم: گرمی آتش،شعله آتش
تَفته: گداخته،سرخ شده از حرارت آتش
شَرَر: شرار،جرقّه،آنچه از آتش به هوا بپرد
آذر: آتش
تَشَر: پرخاش،عتاب،کلمه ای که از روی خشم به کسی گفته شود
فرایاد: به یادآوردن
وِداد: دوست داشتن،دوستی،محبت
نگریست(اولی): نگاه کرد،دید
نگریست(دومی): گریه نکرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر