وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد471

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

SaharWww.KamYab.Ir  سحر…

من سحرگاهان را عطرآگین از نفس خدا و رایحه هدا دیدم.

انسان با هر دم و بازدم ریه ها را به جای هوا،پر از خدا می کند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «تومن» را با ارزش ترین پول دنیا دیدم؛ زیرا هم «تو» در آن هستی، هم «من»!


من مردمی بی پناه را در روزگاری سیاه دیدم،که همه افراد خانواده ها پگاه تا شامگاه با هم می دویدند تا لقمه ای نان و جرعه ای آب روان فراچنگ آرند.

در سبد نیازهای روزمره این گونه مردم دیگر نه خبری از کتاب و فرهنگ بود نه پرتوی از آفتاب قشنگ! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من وجود هر استعدادی شکفته در نهادی نهفته را سند حقی برای شکوفاکردن آن دیدم ؛ زیرا حکمت خداوندی هر بذر را برای باروری و هر استعداد را جلوه گری آفریده است.

 

من قایق سهراب را دیدم که ساخته بود تا بر آن نشیند و از این خاک غریب به سوی دیار رقیب، راه هجرت را گزیند؛ 

اما من چاره را نه در فرار که در قرار دیدم و راهکار را نه هجرت که در مقاومت یافتم.باید با سختی ساخت و خرابی های این خاک را ساخت.

ادامه دارد....

                         شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۰۷:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 عبرت گرفتن یا عبرت شدن؟!!

قصه چهل و نهم / قصه های شهر هرت

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

روزی اعلی حضرت هردمبیل با یکی از وزرای حکیمش از محلی رد مى شدند، به خرابه اى رسیدند، دو جغد با هم حرف مى زدند. هردمبیل از وزیر پرسید : 

این دو جغد به همدیگر چه مى گویند؟ وزیر گفت:

ممکن است دوست نداشته باشند که ما بدانیم چه مى گویند. 

شاه گفت: نه، بگو آن ها چه مى گویند؟ وزیر گفت: 

آن جغد خاکسترى، جغد نر است و آن جغد دیگر، ماده است.

جغد خاکسترى به خواستگارى دختر این جغد ماده آمده است براى پسر خودش.

دارند با هم صحبت مى کنند تا مقدمات را فراهم کنند.

آن گاه وزیر محاوره بین دو جغد را چنین واگویه کرد:

آن جغد ماده گفت : دختر من در زیبایى، پر زدن و حرف زدن کم نظیر است، پس مهریه اش سنگین است. 

جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ 

گفت: صد هزار خرابه. 

جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از کجا بیاورد؟ 

گفت: تا این زمانی که هردمبیل بر سر کار است، این مملکت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پیدا مى شود. تا ستمگران سرکار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گره هاى زندگى مردم زیاد است. همه مردم دچار «چه کنم چه کنم ؟»هستند. این طبع ستم و ستمکار است.

هردمبیل که مثل همه خودمگان زورگو ،تاب و تحمل شنیدن سخن راست و حرف حق را نداشت ، بر آشفته شد و دستور داد وزیر را به زندان بیفکنند.

ماموران در حالی که وزیر را به زندان می بردند ، وزیر دمی درنگ کرد و لحظه ای ایستاد و با صدای بلند بر سر هردمبیل فریاد کشید:

ای هردمبیل! سنت الهی دیر و زود دارد ،ولی سوخت و سوز ندارد.سرنوشت تو و امثال تو سقوط و رسوایی و بدنامی است.تنها راه رهایی تو عبرت گرفتن از سرنوشت دیگر خودکامگان است،پیش از این که سرنوشت تو مایه عبرت دیگران گردد!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

اصل «تغییر» در فصل « تدبیر»


آید بهار و پیــرهن بیــــــشه نو شود

نوتر برآورد گل اگر ریـــــــــشه نو شود

زیباست روی کاکل ســـــبزت کلاه نو

زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود

« هیچ چیزی پایدار نیست مگر تغییر » (هراکلیتوس ، فیلسوف یونان باستان)

با گردش زمین ، گذشت زمان احساس می شود. با هر طلوع و غروب برگی بر درخت زمان می روید و راه ابدیت را می پوید. هر پگاه نوین، صفحه ای نمادین بر صحیفه دیرین روزگار می افزاید.

همه پدیده ها و آفریده های گیتی در حال تغییرند. هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی ناگزیر از تغییر است و در صورت عدم تغییر در زیر چرخ های سرد و سنگین گردونه زمان له می شوند. طفره روندگان از تغییر ، معماران نابودی خویش هستند.

در جهان گذران و شتابان امروز اگر ما نتوانیم پا به پای زمان حرکت کنیم، گردونه زمان ما را جا می گذارد و پویا می گذرد. گذشت هر لحظه از زمان بیانگر تغییری آژمان است. گاهی این تغییر دلخواه ماست، اما گاهی وقتی شرایط عوض می شود، ما اگر نتوانیم خودمان را با شرایط تازه هماهنگ کنیم، این ما هستیم که کهنه و فرسوده و به تدریج گرفتار حیاتی بیهوده می شویم .

«تغییر» جزئی جدایی ناپذیر از زندگی هر انسانی است و مسلماً هیچ کس از این قاعده مستثنا نیست. گاهی این تغییرات قابل پیش بینی و گاهی غیرقابل پیش بینی هستند. گاهی این تغییرات بخشی از فرایند بهنجار و طبیعی تحول انسان ها هستند و گاهی فراتر و متفاوت با آن و گاهی تغییر، اتفاقی است متناسب با خواست و دلخواه فرد، ولی گاهی این چنین نیست. گاهی تغییر جزئی است و بخش کوچکی از زندگی فرد را در بر می گیرد، ولی گاهی به صورت گسترده اتفاق می افتد. نکته مهم این است که تاثیرگذاری هر نوع تغییری، بیشتر تحت تاثیر «برداشت» فرد از «موقعیت» و «تغییر» است.

اگر "تغییر " از " من " آغاز نشود ، قطعا بر " من " تحمیل خواهد شد. انجام هر تغییری مستلزم اصلاح فکر و نگاه تغییر دهندگان است، به گونه ای که بدون آن نمی‌توان به موفقیت در تغییر امید داشت.

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است:

«کودک که بودم، می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگ تر که شدم، متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است؛ من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم، می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!»(۱۰۰حکایت مدیریتی)

برای ایجاد تغییر در محیط، باید ابتدا محدوده تحت نفوذ خود را شناسایی کرده و سپس برای ایجاد تغییر در آن محدوده، برنامه ریزی و اقدام نمود.

پیتر دراکر می گوید : بزرگ ترین خطر هنگام به وجود آمدن تغییرات، خود تغییرات نیستندُ بلکه عمل کردن با منطق دیروز است.

مهاتما گاندی بر این باور است که : « اگر خواهان تغییر باشید، شما باید خود تغییر باشید.»

تغییر کردن پدیده‌ای ، مستلزم تغییر کردن نگاه و فکر صاحبان یا اثرگذاران آن پدیده است. کسانی که خواهان تغییر در خانواده، سازمان یا هر مجموعه‌ای دیگر باشند ، در آغاز باید هر گونه تغییر را از خود شروع کنند.

- لازمه تغییر دادن پدیده‌ها، اعتقاد، ایمان و باور جدی تغییردهنده به تغییر است. تغییر دهنده آنقدر باید به تغییر مورد نظر خود ایمان داشته باشد که گویی خود او نیز درون تغییر و چه بسا خود تغییر است.

انسانی که هماهنگ با همه پدیده های هستی و همگام با گردونه زمان ، گردنه زمین را می پیماید ، می تواند با آفرینش اندیشه های نو در جهان تغییر پذیر هر گونه تغییر مثبت و دلخواه را بیافریند. اندیشه نو ، انرژی خالص است . در این صورت هر اندیشه ای که ما اکنون داریم، یا قبلا داشته ایم و یا در آینده خواهیم داشت، خلاق است.

انرژی حاصل از فکر هرگز نمی میرد .این انرژی از فکر و ذهن ما وارد عالم هستی می شود و تا ابد می پاید و راه کمال را می پوید . همه افکار و اندیشه ها به هم مربوط هستند و با هم تلاقی پیدا می کنند.

این اندیشه ها در مسیر شگفت انگیزی از انرژی با هم برخورد می کنند و نقشی بدیع و زیبا ازپیچیدگی های غیر قابل باور را می آفرینند . همات طور که دو چیز مشابه همدیگر را جذب می کنند دو انرژی مشابه هم یکدیگر را جذب می کنند .و تودهای از انرژی مشابه به وجود می آورند.

بنابراین حتی افراد معمولی اگر فکرشان(دعا. امید. آرزو . .رویا .ترس) به اندازه کافی قوی باشد، می توانند نتایج شگفت انگیزی را بیافرینند.

زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد جز آن طریقی که ما تصورمی کنیم خودش را نشان خواهد داد .ما با اندیشیدن خلق می کنیم.

انیشتین می‌گفت: « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند.»

استفان کاوی (از سرشناس‌ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:

«اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزئی به‌ وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید.»

داستان گویایی هم در حکایت‌های سرخ‌پوستان وجود دارد که به خوبی تصویر این وضعیت را نمایش می‌دهد:

روزی سرخ پوستی در حالی که از نواحی صخره‌ای یکی از مناطق بالا می‌رفت، به لانه عقابی رسید. تخم‌های زیادی در لانه بود، ولی او موفق شد تنها یکی از آن ها را بردارد و به دهکده خودش ببرد. او تخم عقاب را در لانه یکی از مرغ‌ها قرارداد و پس از این که جوجه سر از تخم در آورد، ‌به‌دنبال مرغ مادر به راه افتاد و باور می‌کرد که خودش هم یک مرغ است. این جوجه عقاب تمام روز همان گونه که مرغان نوک بر زمین می زدند و دانه می‌خوردند، راه می‌رفت و در میان آشغال‌ها نوک می‌زد و کرم‌هایی برای خوردن پیدا می‌کرد.

یکی از روزها که عقاب دیگر بزرگ شده بود، پرنده عظیم‌‌الجثه‌ای را دید که در آسمان‌ها پرواز می‌کرد. به سوی مادر مرغ‌ها که چیز‌های زیادی در مورد دنیا می‌دانست، رفت ‌و پرسید: آن چه پرنده‌ای است؟ مرغ پیر گفت: یک عقاب است. عقاب جوان گفت: این گونه پرواز‌کردن باید خیلی دلپذیر باشد.... و به آن پرنده بزرگ خیره شد. مرغ پیر گفت: بله، ولی تو باید پرواز کردن را فراموش کنی، چون تو یک مرغ هستی. عقاب در میان مرغ‌ها و آشغال‌ها به زندگی‌اش ادامه داد.

بنابراین دیدگاه جهان و هستی محدود است، چون محدود می‌بینم و حدود را می‌بینم و دیوار می‌کشم، در پناه دیوارهای پیش ساخته و سقف‌های کوتاه می‌مانیم. و محدود می‌بینم؛ چون محدود می‌دانیم و تا محدوده‌ای می‌دانیم. آنگاه که ما محور جهانیم ،پس جهان محدود به ما، دانسته‌های ما و توانایی‌های ظهوریافته و نه حتی بالقوه ما است. تا همان‌جایی گستره دارد که ما می‌بینیم و تا همان جا می‌رود که ما می‌توانیم بفهمیم. حال از دیدگاه اعراب بیابانگرد، زمین همان کویر است و از دیدگاه علم، انسان همین جسم.

اما یک ذهن خلاق یک ذهن باز است؛ ذهنی که می‌داند واقعیت دارای محدودیت ها، مسائل و تناقضات و نقایص است، اما خود، به آن ها محدود نمی‌شود و باور دارد که ورای همه محدودیت‌ها، نبودن‌ها و نشدن‌ها حقیقت بی‌نقص و نامحدودی هست و راه‌هایی برای رسیدن به آن و بهره بردن از نیروی بی‌نهایتش که هر چیزی را ممکن می‌کند، وجود دارد. او می‌داند و به تجربه و تفکر و مشاهده دریافته است که محدودیت‌ها ساخته و پرداخته ذهن‌های محدود و پر از دیوار است. باورهای در قفس و نگاه‌های شرطی‌شده محدودیت‌ها را می‌سازند و در آن می‌زیند، همان را تجربه می‌کنند و همان را به سایرین می‌آموزند.

این جمله را فراموش نکنیم که همه ما خودمان مسبب ناراحتی‌ها و شادی‌هایمان هستیم و این از تفکرمان ناشی می‌شود، بنابراین باید ببینیم چگونه می‌توانیم با متفاوت فکرکردن در زندگی‌مان تغییر ایجاد کنیم. با این کار می‌توانیم احساسات مخرب خود را به‌خوبی بشناسیم. فرض کنیم که خواسته‌های سالمی داریم؛ اما باورها و بایدها و نبایدهایتان ناسالم است.

اگر بعد از هر واقعه ناخوشایندی که اتفاق می‌افتد، احساس بدی داریم و خودمان را مقصر می‌دانیم، می‌توانیم باورهایمان را زیرسؤال ببریم و آن ها را تغییر دهیم. برای تغییر باورهایتان باید خودمان اراده کنیم و واقعا بخواهیم که آن ها را تغییر دهیم.

مدیریت تغییر وظیفه بسیار دشواری است. در این باره واقعیتی غم انگیز وجود دارد و آن این که بیشتر تلاش های مربوط به اعمال تغییرات بنیادی در آغاز به شکست می انجامد. علل اصلی این ناکامی ها، در این نکته نهفته است که اغلب، میزان واقعی مقاومت سازمانی در برابر تغییر به درستی برآورد نمی شود. طرفداران و عاملان تغییر معتقدند که تغییر را می توان مدیریت کرد و این مفروضات منجر به مداخله های نادرستی می شود. اگر پویایی های تغییر را نمی توان با اطمینان پیش‌بینی و کنترل کرد، پس طرفداران تغییر باید به منظور اداره فرصت های تغییر، ابتدا به مدیریت خود بپردازند.

امروزه تغییر مهم‌ترین عامل مؤثر در مدیریت کسب و کار موفق محسوب می‌شود. سازمان‌ها (و افراد شاغل در آن ها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود در بازارهای تهاجمی امروزی را حفظ کنند. عدم توجه به یک روند در حال تغییر ممکن است بسیار پرهزینه باشد!

سید علیرضا شفیعی مطهر.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۳ ، ۰۷:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد470

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من خود را غریبه دیروز،آشنای امروز و فراموش شده فردا دیدم؛

بنابراین کوشیدم تا با بنان و بیان خود تا نفس دارم اثری وزین بر جای گذارم و آیینی خیرآفرین بر پای دارم.

غرض نقشی است کز ما بازماند / که هستی را نمی‌بیبنم بقایی..

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org 

من شهریاری را دیدم با مغزی کوچک و خردی اندک که می کوشید با دهانی باز و زبانی دراز همه کمال های نداشته و جمال های خودپنداشته اش را با آن بپوشاند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دروغ و باطل را بی رنگ تر و پرنیرنگ تر از آن دیدم که بتواند همیشه مردم را بفریبد؛ زیرا حق جریانی جاودان است و باطل،جولانی گذران.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آیینه را دیدم و در سنجه با آیینه های قدیم حسرت خوردم؛زیرا آیینه های قدیم مرا جوان تر نشان می داد! آیینه هم آیینه های قدیم!!

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ریشه بسیاری از اختلاف نظرها و تفاوت دیدگاه ها را در حایگاه نگرش و اقتضای بینش دیدم.

ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۰۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد469

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سیاستمدار را کسی دیدم که حوادث فردا و یک ماه و یک سال بعد را پیش بینی کند و سپس بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد. 

(با الهام از سخن وینستون چرچیل ) 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من شکستن تخم مرغ را از بیرون , پایان زندگی ,و از درون , آغاز زندگی دیدم؛بنابراین  بهترین ها همواره از درون اتفاق می افتند .

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در رویارویی با حقایق تلخ جامعه توانستم گوش هایم را بگیرم تا نشنود،چشم هایم را ببندم تا نبیند،زبانم را گاز بگیرم تا نگوید؛اما نتوانستم فکرم را به بند کشم تا نفهمد!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من حق حاکمیت فرمانروا بر مردم را از نوع «امارت استکفاء» (کارپردازی) دیدم،نه «امارت استیلاء(سلطه گری).(با الهام از سخن علی علیه السلام)

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بسیاری از جوانان را دیدم که در سریال زندگی نقش یوسف را خوب بازی کردند،با این تفاوت که کمتر کسی توانست پیشنهاد زلیخا را رد کند!!

ادامه دارد...

                                    شفیعی مطهر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد468

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سرکوب هر گونه تفکر را  فرایندی جانگداز و گزندی زندگی سوز دیدم؛ زیرا اگر تفکر اشتباه کسی را سرکوب کنیم، فرصت اصلاح آن فرد را برای پی بردن به اشتباهش از او گرفته ایم و اگر تفکرش درست باشد، بشریت را از آن محروم کرده‌ایم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عمده تفاوت شخصیت های بزرگ و کوچک را در این دیدم که شخصیت های بزرگ ،جسمشان در رنج و زحمت است،ولی شخصیت های کوچک جسمی راحت دارند؛زیرا روح های بزرگ در جسم های کوچک نمی گنجند،بنابراین جسم را به رنج و زحمت می افکنند ،ولی تن و بدن شخصیت های کوچک به خور و خواب مشغول است. 

 

عکسهای بسیار زیبا به همراه جملات آموزنده
من خدا را تنها مشترک مورد نظر دیدم که همیشه در دسترس و فریادرس هر بی کس است.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردان مرد
و آشنایان درد را آن سان عاشق و در عشق صادق دیدم که تا پای دار بر پیمان خود پایدار ماندند.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردمی را دیدم که چون کودکان هر کس بهتر با آنان بازی می کرد،بیشتر دوستش می داشتند و دلسوزترش می پنداشتند!! 

 

ادامه دارد...

                           شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۰۵:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر