وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد519

 

 تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من فاصله "ذِهــــن" تا "دَهــَــن" فـقــط یک نقطه دیدم.
بنابراین دانستم که تا «ذهن» را باز نکرده ام،«دهن» را باز نکنم!

عکس جالب                      
من معنای عدالت را در قاموس این شهر به گونه ای دیدم که هر که زورش بیش، ظهورش پیشتر .
 همیشه حق با زورمندان است!! 
 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
 
 
 من بسیاری از همسران این دیار و زوج های این روزگار را نه «هم نفس» که عمری «هم قفس » دیدم.
در خانه ای که «مهر» از «سپهر» آن دامن برچیند،غبار غم بر دامانش می نشیند.

  ادامه دارد...

                            شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۰۴:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد518

 

 تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

 من برخی از آدم های پرادعای سینه ستبر را چون لکه های ابر دیدم؛

اینان چون ناپدید شوند، آسمان زندگی درخشان تر و خورشید حیات فروزان تر می شود.

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من شریعت زدگی را فروزاننده تنور ریا و نفاق و سوزاننده ریشه همدلی و وفاق دیدم؛ 

زیرا بر اثر شریعت زدگی،«باطن» در« بطن» تبلور می یابد و «معنا» در «متن».

در این جاست که «فرهنگ سیرت » در « رنگ صورت» جلوه می فروشد و «ریا» بر مسند «روایت» می نشیند.

 

‏ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ...
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺗﻦ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ.‏

 

 من کودکانی را دیدم که با دیدن «کارتون» می خوابند و نیز کودکانی که در «کارتون» می خوابند!

 

 ادامه دارد...

                                 شفیعی مطهر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۰۷:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد517

 

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

 من انسان های سبزکیش و آدم های مثبت اندیش را چون بادبادک آزاد و رها دیدم؛ زیرا با آن که می دانند زندگیشان به نخی باریک و سرنوشتی تاریک بند است،باز هم در هوای آزاد می رقصند و با نسیم می خندند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من زندگی را "باغی" دیدم که تنها با عشق"باقی" می ماند!
مشغولِ "دل" باش نه "دل مشغول"!
بیشتر "غصه های" ما از "قصه های خیالی" ماست!
پس بدان
اگر "فرهاد" باشی
همه چیز "شیرین " است!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من برای پرندگان اسیر قفس و مرغان گرفتار محبس،« بال » را هم« وبال » دیدم. « پر » برای « پریدن» است و «بال» برای « بالیدن». پرنده اسیر چون از این دو بازماند ،چون خود را رهاند؟!

ادامه دارد...

                                      شفیعی مطهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر


مشق های زلال مدرسه(15) 

 دل نوشته های دانش آموزان و دانشجویان در نقد معلم 

   مشق بیست و چهارم

                    جناب آقای....................

   سلام بر جانشین انبیا . سلام بر ستاره درخشان زندگیم ، او که آموختن را به من یاد داد ، او که در کوره راه های زندگی چراغ پر فروغم بود و راهنمای دیرآشنایم ، به او که در هنگامی که زورق بشکسته ام ساحل را نمی دانست ، چون فانوس پر نوری مرا به ساحل رهنمون شد.

   گفته بودید نامه ای به یکی از معلمان خود که نصایح و پندهایش در زندگی شما تاثیر داشته است ، بنویسید و از او قدردانی کنید . من کسی را نیافتم جز تو ؛ زیرا از آن هنگام که قدم به کلاس می گذاری ، سنگینی و متانت تو از همان آغاز برایم یک درس است.  همه سخنانت برایم پند و نصیحت است. باور کن در زندگی پندهایت را رعایت کرده ، تا ابد رعایت خواهم کرد که این خود خاطره ای به جای ماندنی است.

  در آن هنگام که ادب را به من آموختی ، آن هنگام که راه درست زندگی را به من یاددادی ، وقتی کلام معرفت را به من آموختی ، من نیز چون کویری تشنه کام آن ها را در خود بلعیدم. تو «گذشت» را که بالاترین درجه از مراحل زندگی انسانی است و همه کارها طبق آن صورت می گیرد، به من آموختی ...

 بدان ای معلم عزیزم ! هرچه گویم از ادب ، هرچه گویم از هنر، از دست های پر عطوفت تو کم گفته ام . این ها گوشه ای است از نصایح گهربار تو به من و امثال من .  این ها مشتی از خروار است ...

  اکنون به پاس خدمات شایسته ات چند سطری را تقدیمت می کنم :

     می گویند معلم چون سرو افراشته ای است که با هیچ بادی از جای کنده نمی شود و همیشه صبور و مقاوم است...

  می گویند معلم چون رودی است همیشه شفاف و جاری ، آبی است خروشان و پرتلاطم در تمام مراحل ...

 می گویند معلم چون نسیمی است که وزیدنش روح ما را شادی می بخشد و خورشیدی است که با اشعه  طلایی اش به ما نور و گرمی می بخشد...

 اما من هیچ یک را نمی گویم ؛ چرا که روزی فرا خواهد رسید که سروها از جای کنده شود و تو مقاوم تر از سروی ، چرا که در غم و شادی و در تمام مواقع خود را با بچه ها یکی دانستی .

 تو از رود هم خروشان تر و شفاف تری ،  چرا که روزی فرا می رسد که جویبارها خشک می شوند ، اما  زلال کلام تو خروشان تر از آب و روانی گفتارت شفاف تر از جویبارهاست. ...

    در حسن ختام این را یادآور شوم که من به خاطر تو از هیچ به همه چیز رسیدم ...

و بدان که تنها توشه  راهم نصایح توست . این چراغ تابان را از راه ظلمانی و تاریکم بر مگیر و مرا در ظلمت رها مکن.

    بگذار مسافر شهر خورشید تو باشم

   بگذار اشعه  خورشید کلامت را بر قلبم نشانم

    کلامم سرد و خاموش است

  بتاب تا نهالش جان بگیرد

   نگذار که نهال نورسته ام در خاک بمیرد

     آری ، بتاب ، همیشه و تا ابد!

      قسم به شفق سرخ ، به صبح صادق ، به نیلوفر آسمان ، به زلال برکه ها ، 

  هیچ گاه از خاطرم محو نخواهی شد .

                                 شاگرد حقیر شما : موسوی       ۱۴/۲/۷۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر



امام حسین(ع) و کار فرهنگی

  شاید برخی بر این پندار باشند که قیام آگاهانه و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) را هرگونه تحلیل کنیم، قطعا نمی تواند یک توجیه فرهنگی داشته باشد! در حالی که همین حرکت به ظاهر خشونت آمیز دقیقا رنگی ستم ستیز و مهرآمیز داشته و مصداق اتم زمینه سازی برای کارهای فرهنگی است.

حضرت امام حسین(ع) در بیانی نیایش گونه به  درگاه خداوند عرض می کند: 

« اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منافسه فی سلطان و لاالتماس شی من فضول الحطام ، ولکن....لنظهر الاصلاح فی بلادک ».

  « خدایا! تو می دانی که این قیام و اقدام، اقتدارگرایانه و یغماگرانه نبوده و نیست ، بل که بدان منظور است که در جامعه اصلاحات صورت گرفته و ظهور یابد.»  

(تحف العقول، بخش سخنان امام حسین علیه السلام)

 و در بیان دیگری هم در گفت وگوی با محمد حنفیه ، با تاکید بر نفی خشونت باری و شرارت آمیزی حرکت ، اقدام خویش را اصلاح طالبانه توصیف کرده ، می فرماید:

  «...لطلب الاصلاح فی امه جدی» (همان)

 امام حسین (ع) هم وقتی فراخوان وسیع مردم کوفه را مبنی بر حمایت از خود دیدند، با تمام قوا به پا خاستند ، ولی این مردم عهدشکن بودند که با بی وفایی باعث شهادت ایشان و یاران باوفایشان شدند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۰۸:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر


امام حسن مجتبی(ع) و کار فرهنگی



  درباره برنامه های فرهنگی حضرت امام حسن(ع) نیز چنین است. تا زمانی که ایشان مردم را مدافع خلافت خود دیدند ، در راه حفظ آن مجاهده کردند ؛ اما وقتی خلاف آن را تشخیص دادند ، با شرایطی تن به مصالحه با معاویه دادند و در بستری آرام ، ولی با جدیت ادامه کار های فرهنگی و ارشادی را در بین توده های مردم پی گرفتند.

  این امام مظلوم هنگامی که در برابر برخی مومنان تندرو و فرهنگ ستیز قرار می گرفتند که او را « مذل المومنین» !! می خواندند، فرمودند: 

« خیر، چنین نیست، من نه تنها مذل المومنین نیستم که معزالمومنین ام . من با این حرکت موجب عزت و قدرت مومنان گشتم .»

  و بعد در آشکار سازی این موضع می فرمود:

 « همان گونه که خضر پیامبر در آن سفر دریایی، کشتی مسافربری را سوراخ کرد تا از دستبرد غارتگران مصون ماندو برای صاحب اصلی اش باقی بماند، من هم چنین کردم تا بمانیم.» 

(تحف العقول، بخش سخنان امام صادق(ع) ، گفت وگوی می با مومن طاق)

  در چنین فضایی که به دلیل کج روی نسل اول و ناآشنایی و کج اندیشی نسل دوم:

 اولا ، مقیاس اندازه گیری حق و عدل، نظام حاکم است؛

 ثانیا، نظام حاکم، موجودیتی نسبتا قابل قبول نزد مردم دارد؛

 و ثالثا، مردم در برابر وضع موجود، تمکین می کنند و تسلیم هستند و صدای مخالف را حتی برای اصلاح برنمی تابند، هرگونه حرکتی پیش از توجیه و بسترسازی اجتماعی ، فضای دودآلود و مه گرفته موجود را تیره و تار کرده و در نتیجه، واپس زدگی آورده و در حکم انتحار شخصیت و حرکت خواهد بود. چرا که مردم نقطه اختلاف را ندانسته و بر این اساس نه تنها داوری راست و درستی نداشته و نخواهند داشت، بل که اگر احیانا به داوری ، ارزیابی و ارزش گذاری برخیزند، جانب وضع موجود و نظام حاکم را گرفته و موضع مخالف را بر نتافته ، تنها گذارده و منزوی می سازند.

  بدیهی است که در چنین هنگامه ای ، توجیه جامعه ، اثبات حق و انکار وضع موجود، نیازمند زمان دهی و فرصت بخشی به مردم و توده هاست.

 در چنین زمانه و زمینه ای شایسته و بایسته آن است که با اتخاذ استراتژی تنش زدایی ، آرام بخشی و فرصت دهی ، میدان و مدار تفکر مردم را باز و آزاد گذاشته تا اندیشه کنند، پدیده های سیاسی – تاریخی را ارزیابی کنند و راز سر به مهر قصه های پر غصه را به دست آورند، نقطه اختلاف را پیدا کنند و در نهایت، راست و درست داوری نمایند.

 بنا به نوشته استاد مطهری:

  « امام حسن بر همین اساس تصمیم به صلح گرفت و گویی به مردم می گفت: بسیار خوب! اینک که شما رفتار حکومتی معاویه را پسندیده و مناسب می دانید، ما این آدم بد را آوردیم که کارها را خوب انجام دهد، حال ببینید آن طور که شما انتظار دارید، انجام خواهد داد؟» (سیره ائمه اطهار،صص107و 108) 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۰۷:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

امام علی(ع) و کار فرهنگی



     پس از دوره استقرار حکومت و امت اسلامی، همین شیوه تقدم کارها و برنامه های فرهنگی بر دیگر برنامه همچنان در دستور کار و برنامه ائمه اطهار(ع) قرار داشت. درباره موضع گیری های ظاهرا متفاوت و متناقض امامان معصوم (ع) در برابر حکومت های وقت تحلیل های گوناگونی مطرح می شود و صاحب نظران می کوشند دلایلی را به عنوان توجیه ذکر کنند. به باور این نگارنده هر امام با توجه به تشخیص نوع مشکل زمان و مکان و موقعیت جامعه عصر خود ضروری ترین کار را انجام می داده است.  

 امامان معصوم (ع) در طول تاریخ زندگی شان که حدودا دو و نیم قرن به طول انجامید ، علی رغم وجود شرایط گوناگون ، در هدف استراتژیک از نوعی همبستگی و پیوستگی و وحدت – که همان اتفاق نظر درباره اولویت کار فرهنگی و ارشادی بود – برخوردار بودند.

  اگر هدف اساسی را در بعثت و رسالت انبیا و در سیر و سیره نبوی ، آزاد سازی معنوی انسان( اشاره به آیه 17 سوره شعرا) بدانیم، گذشته از مدار و محورهای حرکت،همین هدف را به گواهی مواریث فرهنگی به یادگار مانده از امامان معصوم(ع) در حرکت آنان هم خواهیم یافت. مثلا امام جعفر صادق(ع) همسوی با پویندگان راه فرهنگ سازی می فرماید:

 « من اصبح مهموما لیوی فکاک رقبه فقد هون علیه الجلیل»

 کسی که جز آزاد سازی معنوی خودش، دغدغه ای داشته باشد، امری بزرگ و سترگ را خوار و کوچک شمرده و در میدان سوداگری زندگی ، سود کلانی را از دست داده است.

( تحف العقول، بخش سخنان امام صادق علیه السلام ، گفتار آن حضرت با جندب)

  امام علی (ع) با وجود توصیه پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر به ایشان و همه مسلمانان، هنگامی که رویکرد جامعه و عدم آمادگی اکثریت جامعه عصر خود را با در دست گرفتن امر خلافت مشاهده کردند ، ۲۵ سال با پرهیز از رویارویی با حکومت ها ، کار فرهنگی را در راس برنامه های خود قرار دادند. در آن زمان ها هم بسیاری از افراد و گروه ها ایشان را به قیام و مبارزه برای کسب قدرت و حکومت فرامی خواندند؛ اما ایشان کار فرهنگی و ارتقای سطح آگاهی های جامعه را بر هر کار تند و رادیکال ترجیح دادند.

   شاید افراد جامعه آن روزگار به یک ربع قرن کسب تجربه نیاز داشتند تا آن چیزی را بفهمند که علی (ع) در همان آغاز می دانست. اما چاره چه بود؟ علی (ع) چاره ای جز صبر نداشت تا گردش ایام و افشای ماهیت حکومتگران و آگاهی و پختگی فرد فرد جامعه، مردم را برانگیزد تا خود به پاخیزند و چندین روز دور خانه حضرت را بگیرند و مصرانه از ایشان بخواهند که خلافت را بپذیرند.   

  امام علی (ع) خطاب به معارضان مردم گریز و فرهنگ ستیز می فرمایند:

« انا اریدکم لله و انتم تریدوننی النفسکم» (نهج البلاغه،خطبه136)

 من می خواهم که شما خدایی و آسمانی شوید، اما شما بر آنید که من را فروکشید و زمینی کنید.

  دردهای جانکاه علی(ع) نه تنها نیرنگ و زرنگی قاسطین، که بی فرهنگی مارقین هم بود. این امام همام در توصیف روحیات فرهنگ ستیز خوارج می فرمایند:

 « جفاه طفاه و عبید احزام.... مردمی خشن ، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف ، مردمی پست، برده صفت، اوباشی که از هر گوشه ای جمع شده و از هر ناحیه ای گردآمده اند . این ها کسانی هستند که باید اول آموزش ببینند، آداب را فراگیرند. در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبرویت پیدا کنند. باید بر این ها قیم حکومت کند و دستشان گرفته شود. اینان نه با مهاجرین سنخیتی دارند و نه با انصار.» 

( نهج البلاغه، خطبه238)

 امیر مومنان علی(ع) به عنوان رهبر جنبش ضد ارتجاع ، در برابر سه گزینه قرار داشت:

 1 – قهر انقلابی و ستیز ؛

2 – قهر انفعالی و گریز و

 3 – صبر و سکوت و حضور.

 گزینه های یک و دو در آن شرایط به ترتیب دل پسند جناح قدرت طلب حاکم و جناح ارتجاعی به سردمداری ابوسفیان بود. اولی استقلال سیاسی و تمامیت ارضی و دومی مدنیت اسلامی را تحدید و تهدید می کرد و تقدیر بدفرجامی را رقم می زد.

  قیام آن حضرت برای استقرار حکومت عادلانه مطلوب خود امری بود که بدون داشتن پایگاه اجتماعی در بین لایه های زیرین جامعه امکان پذیر نبود. از سویی ساختار فکری و فرهنگی آن جامعه و بقای رسوبات جاهلی در اذهان بیشتر مردم اجازه چنین جنبشی را نمی داد؛ بنابراین حضرت با انتخاب گزینه سوم، کارهای فرهنگی  برای تعمیق باورها و ارزش های اصیل اسلامی را در دستور کار قرار داد.  

  آیا مردمی که با برافراشتن قرآن های کاغذی بر فراز نیزه ، قرآن ناطق و واقعی را رها می کنند و فریب معاویه خودکامه را می خورند، جز با آموزش از طریق کارهای فرهنگی چگونه می توان آگاهی بخشید؟

  زورق قدرت طلبی و خودکامگی همه معاویه های تاریخ جز بر امواج ناآگاهی توده های مردم پیش نمی رود! و تنها راه درمان این بیماری ، تعمیق آگاهی لایه های میانی و فرودست جامعه از طریق گسترش برنامه های فرهنگی و ارشادی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۰۷:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر



عاشورا خط سبز عزت و آزادگی


   در کرببلا غم از زمین می جوشد         خون گریه ماتم از زمـــین می جوشد

   از زخم کبود عشق در هرم کویر           هفتاد و دو زمزم از زمین می جوشد

 عاشورا قله ای است بلند و شکوهمند که قرن هاست پیروز و سرفراز بر بلندای تاریخ بشر ایستاده و سرود پویایی و پایایی را در گوش زمان زمزمه می کند. از این قله رفیع رفعت دو خط موازی تا دامنه قیامت کشیده اند:

یکی خط سبز عزت و دیگری خط سرخ شهادت .

زیست طیبه هر مسلمان موحد بر روی یکی از این دو خط استمرار دارد ، یعنی اگر می تواند در خط سبز عزت می زید و گر نه در خط سرخ شهادت می میرد ....و راه سومی ندارد.

   در این دو خط سبز و سرخ - عزت و شهادت - نه رنگی از ریا دیده می شود و نه زنگاری از جفا . در زیست طیبه نه تعلق به ناسوت راه دارد و نه تملق به طاغوت.

  تکلف گر نباشد خوش توان زیست          تملق گر نباشد خوش توان مرد

  انسان های عاشورایی نه زر و زور را برمی تابند و نه به سوی تزویر می شتابند. از این می گریزند و با آن می ستیزند. 

  اینان تا شور حسینی در سر و شعور حسینی را در دل دارند، این شعار حسینی را بر لب دارند:

  تا می توان در خاک و خون خفت           چون می توان خواری پذیرفت؟

   یا زنـــــدگی با فــــخر و عـــــزت            یا مــــرگ با عـــــز شــــــهادت

  تا می توان با ســــادگی مـــــرد            کی می توان شــرمندگی برد؟

   آزاد مردان جبهه عاشورا و آزاد زنان حماسه کربلا در خشنودی معبود هر جفایی را جمیل می بینند و هر تلخی را تجلیل . 

   حضرت زینب (س) در پاسخ یزید در تحلیل واقعه عاشورا می فرماید:

« ما رایت الا جمیلا » .

  منطق حال و زبان قال این شیرزنان و شیرمردان حسینی این است:

  گر شب پره خونم از گلـــو می ریـــزد          هر صبح شکوه شب فرو می ریزد

  تا منطق تو زور و زبان شمشیر است         خون از من و از تو آبـــــرو می ریزد

  .... و اکنون در شامگاهان عظیم ترین و طولانی ترین روز تاریخ - عاشورای حسینی - زمین بر آسمان می نازد و با نمایش شکوه این حماسه سر بر می افرازد و بانگ می زند و این فریاد را سر می دهد:

 نکوتر بتاب امشــب ای روی مــاه        که روشن کنی روی این بزمگاه

بسا شمع رخشـــــنده تابــــــناک        زبادخــوادث فـــــرو مـــــــرده پاک

 بتاب ای مه امشب که افلاکـــیان      ببیـــنند جانبــازی خــــــــاکــــیان

  .. ما با دلی پرخون و رویی گلگون ضمن تسلیت این واقعه جانگداز عالم بشری به همه آزادگان زمین و حقجویان زمان ،موفقیت روز افزون همگان را در پویش راه عزت و کرامت حسینی را از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم و با پیامی کوتاه و تکان دهنده از سرور شهیدان (ع) سخن را به پایان می رسانیم:

النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی که آسایش‌شان برقرار باشد، گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود. (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳)

       باید به پا خاست و راه این رهرو راستین را ادامه داد. حسین زیستن با عزت می خواهد ، نه گریستن با ذلت !

کربلا درس حرکت در جاده آینده است
.

تصور کنید در جبهه کسی برای رسیدن به هدف ایثار کند و روی مین برود تا افراد دیگر از آن جا
 
عبور کنند و به مقصد برسند؛ ولی بعد از شهادت او آن ها به جای این که راه را ادامه دهند، تا به                     
 
 هدف برسند، بنشینند و فقط برای او گریه کنند!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۰۷:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر



امام حسین(ع) و نهادینه کردن فرهنگ عاشورا

 

  شاید برخی بر این پندار باشند که قیام آگاهانه و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) را هرگونه تحلیل کنیم، قطعا نمی تواند یک توجیه فرهنگی داشته باشد! در حالی که همین حرکت به ظاهر خشونت آمیز دقیقا رنگی ستم ستیز و مهرآمیز داشته و مصداق اتم زمینه سازی برای کارهای فرهنگی است. با سیری در سیره سراسر روشنگری آن حضرت و بررسی سخنان کوتاه منقول از ایشان درمی یابیم که این امام آزاده در همه عمر حتی روز عاشورای خونین بیش از هر چیز تشته آگاهی و ارشاد مردم بوده است. حضرت امام حسین(ع) در بیانی نیایش گونه به  درگاه خداوند عرض می کند: 

« اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منافسه فی سلطان و لاالتماس شی من فضول الحطام ، ولکن....لنظهر الاصلاح فی بلادک ».

  « خدایا! تو می دانی که این قیام و اقدام، اقتدارگرایانه و یغماگرانه نبوده و نیست ، بل که بدان منظور است که در جامعه اصلاحات صورت گرفته و ظهور یابد.»

  (تحف العقول، بخش سخنان امام حسین علیه السلام)

 و در بیان دیگری هم در گفت وگوی با محمد حنفیه ، با تاکید بر نفی خشونت باری و شرارت آمیزی حرکت ، اقدام خویش را اصلاح طالبانه توصیف کرده ، می فرماید:

  «...لطلب الاصلاح فی امه جدی» (همان)

 امام حسین (ع) وقتی فراخوان وسیع مردم کوفه را مبنی بر حمایت از خود دیدند، با تمام قوا به پا خاستند ، ولی این مردم عهدشکن بودند که با بی وفایی باعث شهادت ایشان و یاران باوفایشان شدند.  

به چند سخن برگزیده ایشان توجه فرمایید. در همه احادیث منقول از سیدالشهدا شوق ارشاد و راهنمایی و آگاهی بخشی مردم موج می زند.

 اصلاح امت، نه قدرت طلبی

اللهم إنّک تعلم ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک.   (تحف العقول، ص 243)

در باره فلسفه قیامش فرمود:

بار خدایا! تو می دانی که آنچه از ما اظهار شده برای رقابت در قدرت و دستیابی به کالای دنیا نیست، بلکه هدف ما این است که نشانه های دینت را به جای خود برگردانیم و جوامع انسانی را اصلاح کنیم تا ستمدیدگان از بندگانت امنیت یابند و به واجبات و سنت ها و دستورهای دینت عمل شود.

تباهی دنیا

ان هذه الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها، فلم یبق منها الا صبابه کصبابه الاناء و خسیس عیش کالمرعی الوبیل، الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه، لیرغب المومن فی لقاء الله محقا، فانی لا اری الموت الا سعادة و لاالحیاة مع الظالمین الا برما ان الناس عبید الدنیا و الدین لعقٌ علی السنتهم یحوطونه ما درّت معائشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.

(تحف العقول، ص 249 250)

امام حسین (ع) در هنگام سفر به کربلا فرمود:

راستی این دنیا دگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمی که بر کاسه نشیند و زندگی ای پست، همچون چراگاه تباه، چیزی باقی نمانده است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟ در چنین وضعی، مؤمن به لقای خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگی باظالمان را جز هلاکت نمی بینم. به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آن هاست و مادام که برای معیشت آن ها باشد، پیرامون آن اند، و وقتی به بلا آزموده شوند، دینداران اندک اند.

نشانه های مقبول و نامقبول انسان ها

من دلائل علامات القبول: الجلوس الی اهل العقول. و من علامات اسباب الجهل المماراة لغیر اهل الکفر. و من دلائل العالم انتقاده لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.  (تحف العقول، ص 252)

از دلائل نشانه های قبول، همنشینی با خردمندان است. و از نشانه های موجبات نادانی، مجادله با مسلمانان. و از نشانه های دانا این است که سخن خود را نقّادی می کند و به حقایق فنون نظر داناست.

منزلت معلم معارف دینی

در فرهنگ اسلامی به علم و علم آموزی اهمیت فوق العاده ای داده شده است؛ به گونه ای که علی علیه السلام تصریح می کنند: 

 «هرکس به من حرفی بیاموزد، مرا بنده خود ساخته است». 

  نقل می کنند وقتی عبدالرحمن سلمی، معلم یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام ، به او سوره حمد را آموخت، امام حسین علیه السلام هدایای به او دادند که چنین عملی در مقابل چنان کاری تا به آن روز از کسی دیده نشده بود. بعضی از افرادی که چنین بخششی را از آن حضرت دیدند. به او اعتراض کردند که پاداش مورد استحقاق این معلم بسیار کم تر از آن مبلغی بود که شما به او عطا فرمودید. امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمودند:

  «این مقدار پاداش در برابر آنچه او به فرزند من آموخته بود، بسیار ناچیز است. ارزش کار معلم بسیار بیشتر از این مقدار هدایاست».

سفارش به تقوا

امام حسین علیه السلام در سفارش به تقوا و بیان آثار آن می فرمایند:

 « شما را به رعایت تقوای الهی سفارش می کنم؛ زیرا خداوند برای کسی که تقوای الهی را پیشه خود سازد، ضمانت کرده است که احوالش را از آنچه ناخوش می دارد، به آنچه دوست می دارد، دگرگون سازد و از آن راهی که هرگز گمان نمی کرد، روزی اش را مقرر فرماید. پس بپرهیزید از این که در زمره کسانی باشید که از مردم بر گناهانشان بیمناک اند، ولی از کیفر گناه و کوتاهی های خود آسوده خاطر یا غافل اند. هرگز کسی با فریب و حیله داخل بهشت نمی شود و کسی جز از طریق اطاعت از احکام الهی به کمالاتی که خداوند برای انسان مقدّر کرده است، دست رسی پیدا نمی کند».

مرد آزاده کیست؟

امام حسین علیه السلام می فرمایند: 

 «هرآنچه در شرق و غرب آفتاب بر آن می تابد، از قبیل دریا، خشکی، کوه و دشت، همه نزد خداشناسان و اولیای خدا ناچیز و مانند برگشتن سایه است... مرد آزاده این چیزهای پست (زخارف دنیوی را) را به مردم دنیا وا می گذارد؛ زیرا بهای آزادمرد هیچ چیز جز بهشت نیست. پس شما خود را به غیر بهشت نفروشید و کسی که با به دست آوردن مال و مقام ناچیز دنیا خشنود شود، بی شک به پست ترین چیز راضی شده است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۰۷:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

  سخنرانی بانو زینب کبری در مجلس یزید:

زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیها السّلام ـدر مجلس یزید برخاست و گفت: سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند، زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.»

ای یزید! آیا گمان می بری این که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را:

«گمان نکنند آنان که کافر گشته اند، این که ما آن ها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک».

آیا این از عدالت است؟ ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری، ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورت هایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدان ها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند؟ در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده، و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است؟ (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد؟ آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری، این شعر می خوانی:

فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل

و با چوبی که در دست داری، بر دندان های ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی، حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی؟ آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی، نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی، آنچه را کردی.

بارالها! بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند، نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی، در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.

و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم، ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشم ها گریان و سینه ها سوزان است.

چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دست هایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگ های بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آن ها).

ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی، زود باشد که این غنیمت موجب غرامت (ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.

ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای تو، سست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،‌ در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد. سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آن ها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۸:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر