وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

 #طنزسیاهنمایی. 169

آخر اینجا روشن تر است!

گفت: من این حرف آقای رئیس جمهور را نمی فهمم که می فرمایند «هرچه لعنت دارید بر آمریکا بفرستید!»

گفتم: منظورشان این است که آمریکا باعث همۀ گرانی هاست.

گفت: نان و گوشت و برنج و روغن و...همۀ ارزاق ما گران می شود،چه ربطی به آمریکا دارد؟ 

گفتم: ارزانی و گرانی قیمت همۀ ارزاق و اجناس تابع ارزانی و گرانی چیست؟

گفت: دلار آمریکا!

گفتم: اگر قیمت دلار آمریکا گران نمی شد،ارزاق و اجناس ما هم گران نمی شد!

گفت: تو هم چون زورت به دیگران نمی رسد،راحت ترین کار و بی دفاع ترین عامل را آمریکا می دانی!

می گویند در شهر هرت کوچه ای تنگ و تاریک و مسقّّف بود که به آن می گفتند «سوراخ موش»! یک نفر را دیدند که در روز روشن در یک میدان بزرگ روی زمین دولّا دولّا راه می رود و دنبال چیزی می گردد. 

به او گفتند:چیزی گم کرده ای؟ 

پاسخ داد: بله! سکّه ای در سوراخ موش گم کرده ام! 

گفتند: پس چرا این جا دنبالش می گردی؟

پاسخ داد: آخر این جا روشن تر است!! 

حالا درست است که دشمنی و تحریم های آمریکا ظالمانه است ،ولی مسئولان ما هر جا کم می آورند،آسان ترین راه برون فکنی علّت همۀ مشکلات را، دشمنی آمریکا معرفی می کنند!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژۀ نوروز1400)

 

«تحویل سال» یا «تحوُّل حال»؟!

 

 در « درازنای زمان» و « پهنای زمین» 

سرآغاز همه «خیزش های خیرآفرین» و «جنبش های بنیادین»

نه در«تحویل سال»،که در «تحوُّل حال» است!  

در نخستین طلیعه هر بهار با وزش« نسیم ناز نوروزی» و با «شمیم بهار بهروزی» ،

«گلوی هر پنجره» و «نغمۀ هر حنجره» ،

«نای هر رود» و «نوای هر سرود» ،

«گلرقص هر فوّاره» و «چشمک هر ستاره» ،

«تبسُّم هر گل» و «ترنُّم هر بلبل» ،

با تحویل سال همه« ذرّات هستی»،«سرود سرمستی» سرمی دهند،

آثار خواب و خمودگی را از خاطر خسته« می پیرایند» ،

و زمزمۀ سبز زندگی را «می سرایند».

همه و همه از «نوزایی طبیعت» و «خودآرایی خلقت» خبر می دهند،

و «اُفول انتظار» و «حُلول بهار» را به انسان شادباش می گویند!

اما کامیابی بشر نه در «متن شادباش» ، که در «بطن تلاش» است!

کوله بار زمان نه « میمنت و شگون به ارمغان» می آورد 

و نه «نحوست و افسون به دامان» می بارد؛

بل که پیروزی و کامیابی در گروی «همّت و حمیّت» ماست ،

و شکست در «تنبلی و کسالت» ما!

بیاییم «شکوفه های بهار» را از« شاخسار روزگار» بچینیم ،

و «طراوت بهار» را با «حلاوت ابتکار» خود جاودانه سازیم.

بیاییم «غنچه های لحظات» را بر «درخت حیات» شکوفا گردانیم

و «شمیم ریاحین» و « نسیم عطرآگین» آن را استمرار بخشیم!

من هم همراه با طبیعت ،فرارسیدن بهار خجسته و نوروز فرخنده را 

به شما تبریک و تهنیت می گویم.

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------------------

ناز : فخر،عشوه،کرشمه،لطف

میمنت: مبارک بودن،خجسته بودن

شگون: فال نیک،تفال خیر،میمنت و خجستگی

افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ

اُفول:  غروب کردن،پنهان شدن،ناپدیدشدن

حمیّت: مروت،غیرت،نخوت،ننگ و عار

 

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۰۴:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

کلاه گذاشتن یا برداشتن؟!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 125

 #شفیعی_مطهر
✍️

ما چه می دانیم؟

ما که متخصّص اقتصاد نیستیم که همۀ راه های پول درآوردن را بلد باشیم!

 ما فقط خزانۀ پر از پول می خواهیم که هر وقت امریه ای از جانب مبارکمان صادر شد ،بدون چون و چرا هزینۀ آن را از خزانۀ مملکت تامین کنید!

الان هم مرخّص اید!
...
این آخرین رهنمودهای ملوکانه اعلی حضرت هردمبیل به صدراعظم و وزیر دارایی بود.

صدراعظم با دستپاچگی و لکنت زبان اجازه خواست سوالی بپرسد.

 هردمبیل با کم حوصلگی گفت:

خب زود بگو!...

صدراعظم به عرض رسانید:
 اعلیحضرتا!

ما تا توانسته ایم با گران کردن اجناس،افزایش مالیات و عوارض، افزایش نرخ جریمه ها و...و...

جیب های ملّت را خالی کرده ایم!

 در حال حاضر هم بیشترِمردم در مُنتهای فقر و ناداری و گرسنگی بسرمی برند.

لازم است با حُسن تدبیر خدادادی عالی جناب رهنمودی صادر شود که ما با چه تمهید و  روش تازه ای این  ملّتِ مُشرف به موت را بدوشیم؟

هردمبیل  با تغیُّر فریاد کشید:

ما چه می دانیم  ؟

مثلاً بروید نوع لباس پوشیدن مردم را بهانه کنید و با گرفتن جریمه ، خزانه را پر کنید.

هردمبیل در همان حالت خشم ادامه داد:

 چند روز دیگر علیاحضرت ملکه برای خرید عازم فرنگ هستند.

 باید به اندازۀ کافی ارز به ایشان بدهید.

 در شان ما نیست که جزئیات افزایش درآمد دولت را به شما یاد بدهیم!

 مرخص اید!

صدراعظم و وزیر دارایی ناگزیر دست از پا درازتر، دربار را ترک کردند.

قرار شد روز بعد در نشستی اضطراری  با کارشناسان روش های جدیدی برای بهره کشی ازملّت پیدا کنند.

فردای آن روز ،پس از ساعت ها بحث و مذاکره یکی از کارشناسان گفت:

با توجّه به رهنمودهای ذات ملوکانه مبنی بر جریمه کردن مردم برای نوع پوشش، من پیشنهاد می کنم از فردا هر کس بدون کلاه در معابر دیده شود،او را مبلغی جریمه کنیم.

چون طرح دیگری به ذهن حاضران نرسیده بود، این طرح به تصویب رسید.

 لذا مصوّبه همان روز از رسانه ها اعلام شد و از روز بعد ماموران بشدّت به اخذ جریمه از عابران پرداختند.

از سوی دیگر دلّالان و سودجویان با ایجاد بازار سیاه برای کلاه ،قیمت آن را بیش از ده برابر افزایش دادند.

 مردم بیچاره هم با هر قیمتی بود از ترس جریمه همه با دست خود کلاه هردمبیلی!! را بر سر خود گذاشتند.

یک ماهی گذشت. تقریباً همۀ مردم کلاهی بر سر نهادند.

لذا میزان درآمد حاصله از جرائم کاهش یافت و باز روز از نو و روزی از نو!
 دوباره ذخیرۀ خزانه تَه کشید و صدای اعلی حضرت درآمد.

این دفعه تنها راهی که به ذهنشان رسید این بود که از آن پس هر کس کلاه به سر دارد،جریمه شود!

بنابراین  از روز بعد با جریمه کردن کلاه بسرها دوباره سیل درآمد به سوی خزانه سرازیر شد.

پس از مدّتی کوتاه ، پدیده ای به نام" کلاه " از روی سر مردم بکلّی حذف شد!

روزی در یکی از کلاس ها دانش آموزی از آموزگارش پرسید:

آقا اجازه؟!

کلاهبرداری یعنی چه؟

آقای آموزگار توضیح داد

: به دست آوردن چیزی از کسی از راه خدعه و فریب و نیرنگ.

دوباره دانش آموز پرسید:

پس چرا وقتی کسی فریب می خورد،می گوید کلاه بر سرم گذاشتند!

 بالاخره برداشتن کلاه فریب است؟ یا گذاشتن کلاه؟!

آموزگار که کاملاً جواب را می دانست،به منظور سیاست گریزی کوشید بحث را عوض کند،گفت:
پسرجان!به اندازۀ سن و کلاست سوال بپرس!!

از آن تاریخ «برداشتن کلاه از سر» و «گذاشتن کلاه بر سر» هر دو را گول زدن و فریب دادن معنی کردند!!

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۳:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1581)

«پایایی» و «پویایی»

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ، موجیم که آسودگی ما عدم ماست | Farsi  calligraphy, Persian poetry, Persian quotes

بیاییم چون «رود،روان» باشیم و با این «سرود،نغمه خوان» که:

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

جهان هستی نه «زمانی رامش» دارد و نه «آنی آرامش»!

«جهانِ گردون»،«سکون» نمی شناسد .

هیچ «پدیدۀ رام» و «آفریدۀ آرام» نداریم.

همه «سختکوش» اند و در «جوش و خروش»؛

بنابر این برای هر «موجود» در «عالَمِ وجود»،

«پایایی» در گروی «پویایی» است.

آنان که «پویایی را نمی دانند»،«پایایی را نمی توانند»؛

و ناگزیر در «سرابِ سُکون می پوسند» و «مُردابِ دون را می بوسند»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

گردون:چرخ،آسمان

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۰۳:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.  168

خوبه خودتو شوت نکردی!

گفت:  دیروز به عیال گفتم: اون کت و شلوار قدیمی رو بده ببرم اتوشویی برای عید بپوشم.

    گفت: اون که دیگه رنگ و رویی نداره .از بس پوشیدی کهنه شده. 

گفتم : میدونی کت و شلوار نو حالا چنده؟

گفت: بله! ولی تو میدونی هزینه اتوشویی همین لباس هات دوبرابر پولیه که برای خریدش پرداختی؟

گفتم: بله! حالا میاری یا نه؟

خلاصه رفت و اونا را پیدا کرد و توی یه پاکت گذاشت و دستم داد.ضمناً یه پاکت زباله هم همراه اون دستم داد و گفت: 

سر راهت اینارو هم شوت کن!ولی مواظب باش این قدر نروی توی فکر #سیاهنمایی که عوضی لباساتو جای زباله شوت کنی! 

پاکت ها رو گرفتم و از در زدم بیرون. رفتم دمِ شوت و پاکت رو شوت کردم.چند لحظۀ بعد پاکت دومی رو گذاشتم روی پیشخوان اتوشویی و گفتم: خشکشویی و اُتو لطفاً!

...و منتظر جواب موندم.

صاحب مغازه نگاهی به پاکت کرد و لحظاتی با لبخندی توی چشام زُل زد و گفت:

شما از کی تا حالا زباله هاتون رو میدید خشکشویی؟!

منو میگی؟! داشتم از خجالت آب می شدم! پاکت زباله رو گذاشته بودم روی پیشخوان اتوشویی و لباسامو شوت کرده بودم!!

من گفتم: خوبه خودتو شوت نکردی!مگه چیزی زده بودی که این قدر حواس پرتی داشتی؟

گفت: نه والله! فقط یاد تمثیل اون گربه افتاده بودم که وقتی در تنگنای کنج دیوار گیر می افته!چه واکنشی نشون میده!!

گفتم: دیدی حق با عیالت بود؟ دیدی باز هم #سیاهنمایی کردی! 

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1580)

«اسیر رویا» و «درگیر ریا»

من خفتگانی را دیدم «اسیر رویا» و «درگیر ریا». 

اینان در «رویاهای رنگین» ، «اتوپیاهای نمادین» را می دیدند      

و چون به آن ها «با زشتی دل می بستند»، 

چون «کشتی به گِل می نشستند»!

آنان برای «تعبیر خواب» به «تفسیر سراب»می پرداختند

و نمی دانستند «اسیر رختخواب» هرگز «تعبیر خواب» را درک نمی کند  

آنان «تعبیر خواب» را در «تفسیر انقلاب» می جُستند،

در حالی که «قانون انسانیّت»،«ستون عقلانیّت» است.

هرگز «نقل» جای «عقل» را نمی گیرد،

زیرا «نقل روایت» بدون «عقل درایت»،

نه «فهمی درست»،که «وهمی سُست» است.

برای «تعبیر رویا» و «تفسیر ماجرا»،

نخست باید از «خواب بیدار» شد و از «سراب،بیزار»!

لازمۀ «درک تعبیر خواب» ،«ترک تخدیر رختخواب» است !

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

اتوپیا: مدینه ی فاضله،آرمان‌شهر

درایت: دریافت ، آگاهی ، دانستن ، دریافتن

تخدیر: سست کردن ،بی حس کردن ،کرخ کردن

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۹ ، ۰۳:۲۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی.167

خوش به حال کی؟!

گفت:چه خبر شده این قدر خوشحالی؟

گفتم: خوش به حال ما! می گویند سه میلیارد دلار از منابع بلوکه‌شدۀ ما در کره‌ جنوبی، عراق و عمان آزاد شد.

گفت: تو چرا خوشحالی؟ خوش به حال حوثی ها و حزب الله و حشدالشّعبی و...

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۹ ، ۰۳:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1579)

  «تحمیل» یا «تحمُّل»؟!

در «سرمای جانکاه» و «صحرای سیاه»،

خارپشت ها «بستری نرم تر» و «خاکستری گرم تر» از این نداشتتند،

که در مکانی «باریک» به هم «نزدیک» شوند،

تا از «هوای تن» و «گرمای بدنِ» یکدیگر بیاسایند.

در این صورت خارهای هر یک دیگری را «می آزُرد» و او را «می افسُرد»

و چون از همدیگر «دور » و «مهجور» می شدند، 

«تنها می افسُردند» و از «سرما می مُردند»!

بنابراین «درسی آموختند» و «تجربه ای اندوختند»،

که تنها راه رهایی از «نیستی»،«همزیستی» است.

انسان ها نیز هم «خارهای گزنده» دارند و هم «رفتارهای برازنده»!

هر انسان را همان گونه که هست باید «پذیرفت» و با او «سخن گفت»! 

بیاییم به جای «تحمیل،تحمُّل» را و به جای «تَامیل،تامُّل»را برگزینیم!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

مهجور: دورافتاده،جدامانده

تَامیل: امیدوارساختن،آرزومندکردن

تامُّل: اندیشیدن،فکرکردن،دوراندیشی

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

تاریخ در گردونۀ تکرار!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ124

 #شفیعی_مطهر

مدّتی بود در سراسر شهر هرت شبنامه هایی به صورت محرمانه و به اصطلاح  زیرزمینی بین مردم شهر دست به دست می چرخید و غالب مردم در محافل و جلسات و مهمانی های خصوصی ، آن ها را برای هم می خواندند و از محتوای آن باتحسین و تعریف یاد می کردند.

طبیعتا خبر به گوش بدنه هیئت حاکمه رسید و نیروهای امنیّتی توانستد با دسترسی به آن ها، خبر را به دربارخواب زده و بیمار اعلی حضرت هردمبیل رسانده و با ارائۀ چند نسخه از آن ها ، متن کامل خبر را به شرف عرض ملوکانه  برسانند .
 هردمبیل بی تدبیر و مغرور فوراً دستور داد نویسنده یا نویسندگان این نوع  نامه های توهین آمیز و توطئه خیز ، "استاد حکیم پگاه آفرین"را دستگیر و نزدش بیاورند.

 هردمبیل زمانی که با تندی و تشر با استاد حکیم روبه رو شد، همراه با غصب و خشم ِ منفعلانه ای رو به او کرد و گفت:

این لاطائلات مزخرف چیست که نوشته و به قصد تشویش اذهان عمومی و وَهن به مقدّسات مردم، در گوشه و کنار شهر و در قلمرو پرقدرت دولت ما توزیع کرده ای؟

ولی استاد حکیم با خونسردی تحقیر آمیزی ایستاده و واکنشی از خود نشان نمی داد.

هردمبیل احساس کرد بدجوری دارد مچل می شود . لذا در صدد برآمد به هر طریقی شده ، مُجرم  را به واکنشی از سر استیصال وادارد .

 شبنامه را به او داد و گفت:
 خودت با صدای بلند بخوان تا همۀ حاضران ببینند تو به همه توهین کرده ای و مرتکب جُرم بزرگی شده ای!

 نویسنده شجاع شهر، نامه  را گرفت و با صدایی رسا و عاری از تنش ؛ این چنین شروع به خواندن کرد:

متحیّرم که چه عرض کنم!

 مجلس شورای ملی نمایش غریبی از خود می‌دهد.

 آنچه در روزنامه‌ها ملاحظه می‌فرمایید نمونۀ خیلی کمرنگی از حقیقت مطلب است.

بیرونِ مجلس هم نعوذ بالله!

آنچه به تحقیق می‌توانم عرض کنم این است که امروز مجلس شورای ملّی نمایندۀ حقیقی و مظهر کامل ملّت است.

اما حقیقت ملّت را اگر از حیث مدارک و مشاعر یک اندازه اطلاع دارید، از حیث صلاح و فساد نمی‌توانید تصوّر کنید و به وَهم درآورید.
بنده هم از عهدۀ بیان ماوقَع بر نمی‌آیم.

 چیزی که منظور نیست حتی در اخیار مصلحت و بهبودی حال مملکت و ملّت است.

می‌فرمایید در این مدّت کسی به فکر من نیفتاد.

بفرمایید کسی به فکر چه افتاد؟

 آنچه من می‌بینم در این مملکت همه‌کس از اعلی و ادنی بدون استثنا ( یعنی اگر استثنایی باشد همان در حکم النّادر کالمعدوم است ) وجهۀ همّتش تحصیل مال است و بس.

آن هم گویی ملتزم شده‌اند از غیر مجرای صحیح باشد و انصاف این است که از مجرای صحیح میسّر نمی‌شود.

مگر این که شخص به قوت لایموت قانع شود.

 آن هم باز نه برای همه‌کس.

یگانه وسیلۀ تحصیل شغل و مقام و هر مقصود دیگر، امروز دسته‌بندی و انتریگ‌بازی و شارلاتانی است.

تا آنجا که معلّم شدن و حتّی ردّ و قبول شاگردان در امتحانات از روی دسته‌بندی و به ملاحظات شخصی می‌شود.

وزرا به قول عوام مثل پیراهن و زیرجامه عوض می‌شوند و هر وزیری که عوض می‌شود و بر سر کار می‌آید، اجزای ادارات را بیرون می‌کند و یک دستۀ تازه از قوم و خویش‌های خود یا دوستان یا کسانی که با او برای وزیرشدنش در دسیسه‌کاری شریک بوده‌اند، بر سر کار می‌آورد بی‌هیچ مناسبتی.
تُجّار و کسبه دست از کاسبی برداشته و سیاست‌مآب شده و منظور واحد از سیاست‌مآبی این است که از این نمد کلاهی داشته باشند.

 هرچه آخوند و ملّا هست می‌خواهد یا در ادارات مستخدم باشد (استخدام شود) یا مستمرّی‌خور باشد.

حضرت عالی می‌دانید که قحط‌الرّجال امروز ما نتیجۀ آن است که در دورۀ ناصرالدّین شاه و مظفّرالدّین شاه از لیاقت اشخاص صرف‌نظر کرده و هوسناکی اولیای مملکت، مدار امور بود.

حالا به مراتب بدتر شده و فقط انتریگ‌ و دسیسه و دسته‌بندی و فحّاشی و بستگی به مقامات مقتدرۀ خارجی و داخلی میزان پیشرفت مقصود است و بنده پیش‌بینی می‌کنم که اگر امر بر همین منوال بگذرد، تا ده پانزده سال دیگر معلومات ما به درجه‌ای برسد که یک نفر آدم قابل مخاطبه و مصاحبه یافت نشود و اعضای ادارات، همه اشخاصی باشند که پانزده سال قبل، قابل حتی مهتری و جلوداری شمرده نمی‌شدند.
سست عنصری و سبکسری ما به جایی رسیده که از یک طرف جراید جدیدالتّاسیس کشور به مناسبت احوال روسیه موسوم به «طوفان» و «آتشفشان» و «احشویروش» می‌باشند( به مناسبت این که وزیر مختار روس، یهودی است ).

از طرف دیگر آخوند و ملا و روضه‌خوان، منکر مدارس جدیده شده، می‌خواهند درِ آن ها را ببندند و روزنامه‌‌ای را که برای نسوان طبع می‌شود توقیف کنند.
 مختصر ! خر بازار غریبی است.

بنده که عقلم نمی‌رسد که چگونه تصوّر نجاح و فلاحتی برای این قوم می‌شود کرد.

فقط امیدی که می‌توانم به خود بدهم این است که همان طور که برخلاف قواعد عقلی تا کنون این ملّت و دولت باقی مانده ( اگرچه به کثافت و فضاحت ) باز هم بماند، یا بهبودی یابد و الّا در جبین این کشتی نور رستگاری نیست.

خلاصه..! مجددا تاکید دارم که  اوضاع مملکت «خَر بازار غریبی است »!

و....

در اینجا شاه به محض شنیدن این جمله از جا برخاست و بر سر ماموران فریاد کشید:

قلم این مرد را بشکنید و زبانش را ببرّید!

بعد رو کردبه حکیم و گفت:

 تو خجالت نمی کشی این گونه از مدیریت ما و وضع کشورداری ما انتقاد می کنی؟

 این ها چیست که تو نوشته ای؟

حکیم پاسخ داد:

 همۀ این انتقادهایی که خواندم هیچ یک نوشتۀ من نیست!

شاه فریاد زد:

 پس کدام ابله خائن و مزدور بیگانه این مزخرفات را نوشته؟

حکیم پاسخ داد:

همۀ این هایی که قرائت شد بخشی از نامه ذکاءالملک فروغی به سید حسن تقی‌زاده در صدسال پیش است!

شاه با شنیدن این خبر و با فهمیدن دسته گلی که به آب  داده، سر خود را پایین انداخت و هیچ حرف دیگری برای گفتن نداشت.

سکوت مرگباری بر حضّار دربار سایه افکند.

شاه که به شدّت رنگ پریده به نظر می رسید،با صدایی گرفته که بیانگر شرمندگی او بود به حکیم گفت:

شما بفرما!

ولی از این پس برای مردم شهر هرت دیگر تاریخ نخوان!

حکیم در حالی که با بی اعتنایی دربار را ترک می کرد،زیر لب گفت:

ولی ملّتی که تاریخ نمی خواند،ناگزیر از تکرار آن است!!

 

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۹ ، ۰۴:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1578)

«حریم قداست» و «اقلیم سیاست»

هر «فرد اقدس» و «مرد مقدّس»،

که با «احساس ریاست» ،«لباس سیاست» می پوشد،

باید بداند «حریم قداست» با «اقلیم سیاست» نمی سازد.

کسی که بر «صدر می نشیند» و «قدر می بیند»،

 در برابر «خیارات خویش» و «اختیارات بیش»،

باید «اُلگو» و «پاسخگو» باشد. 

آن که می خواهد «پاسدار قداست» باشد،

باید از «مدار سیاست» بپرهیزد!

#شفیعی_مطهر

--------------------------

اقدس: مقدّس تر،پاک تر،پاکیزه تر

خیار: اقدام به کاری به میل خود،برگزیده،دارای اختیار

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر