وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1425)  

 «خودخواهی» و «ناآگاهی»

«عروسِ دریایی» در میانِ «اقیانوسِ رویایی»،

هر «حلزونِ خُرد» را چون «معجونِ تُرد» می بلعد.

حلزون با «پیکرِ خوستۀ لَخت» در میان «بسترِ پوستۀ سخت»  

بدون این که از این «زندان بنالد» در «نهان می بالد».

بتدریج «حلزون» از «درون»،

«گام به گام» و «آرام،آرام» عروس دریایی را می خورَد.

آن گاه که حلزون به «سنینِ کمال» و «طنینِ اِکمال» می رسد،

دیگر از عروس دریایی نه «خبری» هست و نه «اثری»!

مبادا در درون ما نیز حلزون هایِ «خودخواهی» و «ناآگاهی»،

تا بدان «سازه» و «اندازه» رشد کنند

که با «سرمستی اِغوا» همۀ «هستی ما» را ببلعند! 

این حلزون ها در آغاز «به اندام چون جُوَند»،ولی وجود ما را «آرام آرام می جَوَند»!

بیاییم در وجود خویش از «لُقمه ها، لُقمان» بسازیم و از «جُرعه ها،جنان»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

معجون: سرشته شده ، خمیر شده

تُرد: تر و تازه ،هر چیزی که زود شکسته شود

خوسته(خوست):کوفته ، پایمال شده

لَخت: شل ، بی حال ، تنبل و بیکاره

می بالد: رشد می کند،بزرگ می شود

طنین: پژواک،بانگ،صدا

جنان: بهشت،ج جنّت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#سیاهنمایی/22

نظارت استصوابی

گفت: «استصواب» یعنی چه؟

گفتم: «استصواب» مصدر باب استفعال عربی و به معنی صواب خواستن،صواب شمردن،راست و درست پنداشتن و صوابدید است.

گفت: «نظارت استصوابی» یعنی چه؟

گفتم: این قانونی است که شورای نگهبان به موجب آن پیش از آرای مردم از بین نامزدها،بهترین هایشان را برمی گزیند و به ملّت معرّفی می کند. 

گفت:مگر مردمی که عقلشان  رسیده با آرای خودشان نوع نظام حکومتی خود را برگزینند،عقل و شعور ندارند که از بین نامزدها بهترین ها را برگزینند؟

گفتم: بالاخره شورای نگهبان خیر و مصلحت مردم را بهتر از خودشان تشخیص می دهد!!

گفت: بنا به سخنان صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی این تنها مردم اند که حق دارند خیر و مصلحت خود را  تشخیص دهند،اگر چه اشتباه باشد.

 این هم تذکرات صریح امام خمینی به اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی:

🔹اکثریّت هرچه گفتند، آرای‌شان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد.
🔹شما ولیّ آن‌ها نیستید که بگویید این به ضرر شما است.
🔹مسیر ملّت را بروید ولو عقیده‌تان این است که مسیر ملّت خلاف صلاح‌شان است.
🔹ملّت رای داده است، انصاف نیست  شما بیایید مطلبی بگویید که بر خلاف مسیر آن‌ها باشد.

گفتم: بالاخره تو بهتر می فهمی یا بزرگان؟!

گفت: در جریان مبارزات مشروطه خواهان با دستگاه استبداد قاجار، روزی یکی از مشروطه خواهان در حال فرار از دست ماموران رژیم قاجار،وارد خانه ای شد که یک مادر و  دختر عامی در آن زندگی می کردند. وقتی ساکنان خانه با او آشنا شدند،از او پرسیدند: مشروطه چیه؟

او که هنوز برخی از مردم را دارای بلوغ سیاسی نمی دانست،پاسخ داد:

مشروطه یعنی دختران جوان را به پیرمردها بدهند و پیرزنان را به پسرهای جوان!

دختر فوراً گفت: مرده شور این مشروطه را ببرد!!

مادرش با تشر به او گفت: مشروطه خیلی هم خوب است!حالا کارت به جایی رسیده که در کار بزرگ ترها دخالت می کنی!!تو بهتر می فهمی یا اونا؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! 

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۰۶:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد ویژه)

«سکّوی صدارت» در «کوی قدرت»!

«جنبش اصلاحات» به عنوان «آمایش مشکلات»،

نه «کاری زوری»،که «پیکاری ضروری» است.

 در انجام هر کاری داشتنِ«نگرش اصلاحی» بهترین مانعِ «کُنش جرّاحی» است.

انجام اصلاحات «همّتی ژرف» و «حمیّتی شگرف» می طلبد.

اصلاح طلبی «سکّوی صدارت» در «کوی قدرت» نیست،

بلکه «جُنبشی اصیل» و «خیزشی بی بدیل» است؛

بنابراین نیاز به «اصلاح طلبانی فداکار» دارد،نه «جاه طلبانی کاسبکار»!

«کاسبان اصلاحات،«حاسبان بَرَوات» هستند.

اینان  در «بازار سیاست»،«دوستدار ریاست»اند

و در «دهلیز تزویر» به یک «میز حقیر» قانع اند!

اصلاحات ،«گنجینه ای نهُفت» است و تحقُّق آن «هزینه ای هنگُفت» می طلبد.

بنابراین اصلاح طلبان باید آمادۀ «شناخت بهینه» و «پرداخت هزینه» باشند.

آنان که برای «دریافت غنایِم» و «بازیافت مَراحِم»، 

خود را چون «عَلَم سلیم می سازند» و «پرچم تسلیم برمی افرازند»،

«وهمی از بصارت» دارند و «سهمی از قدرت» را می خواهند!  

اینان پای بر «شانۀ ملّت» می گذارند و تا «آشیانۀ دولت» بالا می روند،

آن گاه متکبّرانه «سر بر سریر می سایند» و «زر از زریر می ربایند»!

آنان که «عقیده» را با «عُقده» می آمیزند،

«مایۀ دینی» را «سرمایۀ فرنشینی» می سازند.

چه «حقیر»اند ،که با «تحقیر»، 

می خواهند چند روزی «میز ریاست» را «دستاویز سیاست» سازند! 

برای جاه طلبان،«نردبان نخوت» و «پلّکان شُهرت» نشویم!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

سکّو: بنگاه، پاخره، تختگاه، صفه،پرشگاه

آمایش: آراستگی، آمادگی؛ آماده کردن.بررسی و تحلیل

حمیّت:مروت ، جوانمردی، غیرت ، رشک

بَرَوات:  دستاویزها. سندها. چک ها. برات ها

دهلیز: دالان،راهرو

عَلَم: مشهور شدن؛ معروف شدن؛ سرشناس شدن 

سلیم: سالم ، بی عیب،  نیک سرشت ، پاک نهاد

زریر: مرد تیزهوش

دستاویز: وسیله؛ بهانه، هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۰۳:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1424)  

«بندِ بندگی» یا «شرِّ شرمندگی»؟

تا هنگامی که هر «میوه» با هر «شیوه» ،

با درخت «پیوند» دارد و بدان «پایبند» است،

همۀ «عوامل» به طور «کامل»،

در جهت «رشد و رشاد» و «جلوگیری از فساد» در خدمت آن اند.

«آب،طراوتش» می بخشد و «آفتاب،لطافتش»؛

ولی آن گاه که «رشتۀ وصال» و «سرشتۀ اتّصال» آن 

از «نهال گسست» و به «فصال پیوست»، 

همۀ «عواملِ کمال» برای آن «وسایلِ زوال» می شوند.

«آب،عامل پوسیدگی» می شود و «آفتاب،عامل پلاسیدگی».

«نگاهِ بینش» در «کارگاهِ آفرینش» بر این حقیقت پای می فشارد

 که تا هنگامی که «هالِ انسان» با «نهالِ یزدان» پیوند دارد،

همۀ «پدیده های هستی» و «آفریده های اَلَستی»،

«لایزال می درخشند» و به او «کمال می بخشند»؛

ولی چون به «کانونِ نور» و «قانونِ شعور» پشت کند،

جز «سایۀ خویش» و «سازمایۀ تشویش» ،

«چیزی درنمی یابد» و «پشیزی برنمی تابد»!

از این پس او را «قُدرت،کر و کور» می کند و «شُهرت،مور و مغرور».

«پول،مستش» می کند و «تیول،سرمستش».

«بندِ بندگی ،شرافت» است و «شرِّ شرمندگی،آفت».

بیاییم از باور خویش این «آفت را بزداییم» و خود را با این «شرافت بیاراییم»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

فصال: از یکدیگر جداشدن

 هال : قرار، آرامش ، صبر

مور:مورچه، کنایه از: شخصی حقیر و کوچک 

تیول: واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۸ ، ۰۴:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1422

 

«تقابُل با جهان» یا «تعامُل با انسان»؟

 

آن گاه «لوله های تفنگ» و «گلوله های آذرنگ»  سخن می گویند، 

که طرفین به جای «فرهنگ گفت وگو» به «نیرنگ های وهو» دست می یازند!

خداوند به انسان «زبان استدلال»  داده،نه «شاخ و چنگال».

آنان که نه «زبانی برای گفت و گو» دارند و نه «بیانی برای تکاپو»،

قدر و ارزش خود را از «چکاد انسانیّت» به «فرناد حیوانیّت» فرومی کاهند.

اینان نه «انسانِ برازنده»،که «حیوانِ درّنده» اند!

اگر در نگارش، «مداد» می تواند ما را «اِمداد» کند،

به خاطر «مغز» او و نگاشتن «سخنان نغز»اوست.

اگر «مغز را از مداد» و «سخن نغز را از فرجاد» بگیرند ،

از آن پس آن ،«وجودی بی مصرف» و این «موجودی بی هدف» است.

بیاییم به جای «تقابُل با جهان»،راه «تعامُل با انسان» را بیاموزیم

و به جای «جنگ و هیاهو»،«فرهنگ گفت وگو» را بیازماییم. 

بیاییم در «کوفه» نیز «درختی پُرشکوفه» باشیم،

که هر «بدی»،«لگدی» هم بر ما زد،

بر سرش «گُل محبّت» بباریم و «سُنبُلِ مودّت»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------

تقابُل: رویارویی،روبه روی هم قرارگرفتن،درگیری

تعامُل: رفتار دوجانبه،با یکدیگر داد و ستد کردن

آذرنگ: آتش رنگ،آتشین

چنگال: پنجۀ درّندگان

چکاد: قلّۀ کوه

فرناد: پایاب،قسمت کم عمق رودخانه

فرجاد:فاضل و دانشمند

سُنبُل: گلی از تیرۀسوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#سیاهنمایی /21

در هر دو صورت ما بدبختیم!

گفت: بالاخره ما نفهمیدیم که وقتی برف و یارون میاد باید خوشحال باشیم،یا وقتی نمیاد و خشکسالی میشه؟!

گفتم: خب،معلومه! برف و بارون رحمت خداست و خشکسالی نقمت.وقتی رحمت خدا بر ما بباره،چرا غمگین باشیم؟

گفت: آخه چه بباره و چه نباره،برای ما هردوتاش مایۀ دردسره!

گفتم: چطور؟

گفت: به قول تو خشکسالی نقمته و نشانۀ قهر خداست.وقتی هم می باره ،چون مدیران معمولاً همیشه غافلگیر میشن و توان مدیریت سیلاب رو ندارن،باز گرفتار سیلاب و بهمن و...میشیم! بنابراین چه بباره و چه نباره ،مایۀ بدبختی ماست!

گفتم: نگو! ناشکری نکن!

گفت: زن و شوهری سالمند دو داماد داشتند؛یکی کشاورز بود و دیگری کوزه گر. روزی دربارۀ وضع دختران و  دامادهای خود صحبت می کردند. هوا نیمه ابری بود. زن از شوهر پرسید:

آیا امروز باران می بارد؟

مرد پاسخ داد: چه باران ببارد و چه نبارد؛ما بدبختیم!

زن پرسید:چرا؟

مرد گفت: داماد اول ما گندم کاشته و چشم به راه باران است تا برویَد و دومی کوزه های خود را ساخته و بر بام چیده و منتظر آفتاب است تا خشک شود.حالا اگر باران نبارد ،اولی بیچاره می شود و اگر ببارد،دومی!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1422)

«دریای وهم» و «فحوای فهم»

موسی در برابر «طُغرای طُغیان»،«عَصای عِصیان» برافراشت 

و با کمک «مُعاون و عَون» بر «تفرعُنِ فرعَون» برشورید.

او نه «صحرای بلا»،که «دریای ابتلا» را 

دو «نیمه» و یاران خویش را «بیمه» کرد.

«مسحِ مسیح» با «ریحِ صریح»، 

«مُرده را روح» بخشید و «افسُرده را فتوح».

ولی هیچ یک نتوانستند «گرۀ تعصُّب» و «گریوۀ تصلُّب» را بگشایند.

تا انسان در «دریای وهم، غوطه ور» است،از «فحوای فهم، بی خبر» است.

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

طُغراء: امضا و صحّۀ پادشاه

طُغیان: گردنکشی،گُستاخی،تجاوز

عَون: یاری،مساعدت،پشتیبان،مددکار 

مسح: دست مالیدن

ریح: باد، نسیم ،بوی

صریح: خالص،پاکیزه،روشن و آشکار

فُتوح: گشایش ها،پیروزی ها

فحوا: معنی،مضمون،مفهوم سخن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۰۴:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

آرمان شهر بهمن

 

 #شفیعی_مطهر

 

   از زندگی که نه، از بردگی در تنگنای لانه‌های باریک شقاوت و آشیانه‌های تاریک عداوت خسته شده، در آرزوی زندگی در فراخنای قصرهای مُصادقت و کاخ های مُرافقت بودیم.

   از تنفّس در فضای تیره و تار ستم و هوای نکبت‌بار اندوه و غم به ستوه آمده، در جستجوی نسیمِ سحرِ آزادی و شمیم معطّر شادی بودیم.

   از گام ‌زدن در کوچه‌های ظلمتِ ظلم و ضلال و بن‌بست‌های قیرگون پُر قیل و قال به تنگ آمده و به دنبال یافتن عرصه‌های وسیع سعادت و قُلّه‌های رفیع کرامت بودیم.

  از پوسیدن در منجلاب تملّق و چاپلوسی و گنداب ریا و سالوسی دلمُرده و افسُرده شده، در پی یافتن چشمه‌ساران زلال عزّت و آبشاران روشن شهامت بودیم.

  این گونه بود که ما قطره‌های تنها و چکّه‌های جدا از هم، به هم پیوستیم و بر سر پیمانة عشق، مصادقت را پیمان بستیم. 

از جویباران بیداری گذشتیم و رود هشیاری را پشت سر گذاشتیم، از پیوستن جویبارها در پهنای رود جوشیدیم و در فراخنای دریا خروشیدیم. 

از جنبش جمعیّت و خیزش خلق، شهر خروشید. از کوچه‌های احساس گذر کردیم. به خیابان های خَرَد رسیدیم. در میدان همایش گرد آمدیم. «استقلال» و «آزادی» را فریاد کردیم، تا «جمهوری اسلامی» را ایجاد کنیم.

با حمیّت اسلامی خلق را به حمایت از حق برانگیختیم و با باطل درآویختیم.

با هم نشستیم تا ایستادگی را پیمان ببندیم و ایستادیم، تا گرد ذلّت بر سیمای سرخمان ننشیند.

شهر شقاوت و شرارت و شهوت را در هم کوبیدیم، تا مدینة فاضلة فقاهت و فطانت و فراست را بنا کنیم. 

کوچه‌های تنگِ ننگ و عار را خراب کردیم، تا خیابان‌های پهن عزّت و افتخار را بسازیم.

تندیس سکوت را شکستیم تا توانستیم تدلیس طاغوت را بشکنیم.

کوخ های پستی و پلیدی و پلشتی را ویران کردیم، تا کاخ های پاکی و پارسایی و پایداری را برافرازیم. 

در رَزم آزادی و بهروزی جنگیدیم، تا در بزم شادی و پیروزی عزم را جزم کنیم، که بر خرابه‌های شهر طاغوت و طغیان، شهری بسازیم از یاقوت ایمان، شهری پر از غنچه‌های قناعت و شکوفه‌های شرافت. شهری بسازیم که سنگفرش خیابان های «استقلال» و «آزادی» آن با لعلِ محبّت و مروارید مودَّت پوشیده شده، در جویبارانش زلال سخاوت و گلاب حلاوت جاری باشد.

در اطراف خیابان هایش نهال‌های مساوات و درختان مؤاخات بکاریم.

مسجدهایی بسازیم که سنگ‌هایش از زمرّد عرفان و زَبَرجدِ ایمان، و گنبدش از آبگینۀ عشق باشد. 

از گلدسته‌هایش دسته گل های محمّدی بچینیم، و از مناره‌هایش شکوفه‌های نور ببوییم.

فرش هایی از پَرَندِ معنویت و پرنیان روحانیت در آن بگستریم. از گُل های قالی‌های آن رایحۀ جود و عطر سجود بتراود. از سقف گنبدش چلچراغی بیاویزیم از الماس اخلاص و عقیق تحقیق.

 در محرابش سجّاده‌ای بیفکنیم از اطلسِ خضوع و دیبای خشوع، تا بر روی آن تندیس امامت و مجسمۀ کرامت بر آستان الوهیّت سربسایَد.

در بازارهای شهر ما رایحۀ انصاف و عطر عفاف بپراکند و بازاریان صداقت بفروشند و قناعت بخرند.

میدان‌هایی بسازیم پر از فوّاره‌های خوش رنگ راستی و چراغ‌های رنگارنگ درستی. در کشتزار مدرسه‌ها بذر تربیت بیفشانیم و شکوفه‌های انسانیّت بچینیم. صدف نوباوگان را در مدرسه‌ها بپروریم و گوهر فطرت را در آن بیابیم و صحن و سرای شهرمان را با آن آذین بندیم.

برای ادارۀ شهرمان تصمیم گرفتیم شهد کیاست را با عطر سیاست آمیخته، در غربال دیانت ریخته، با فطانت آن را بیخته، به عنوان خون‌نامه میثاق ملّی بر فراز شهرمان آویخته، خُرد و کلان در برابرش یکسان باشیم.

بر اساس «اِنِ الحُکمُ اِلّا لِله»، جز حاکمیت «الله» را نپذیریم و جز حکومت «الله» را گردن ننهیم. 

اخیارمان را به امارت برگزینیم و اشرارمان را به حقارت بسپاریم.

شهریاران درهای مِهربانی و عطوفت را به سوی شهروندان گشایند. از سکّوی صداقت با مردم سخن گویند و شهروندان شکوفه‌های وفا و غنچه‌های صفا را نثار شهریاران کنند.

آیا اکنون به چنین آرمان های نخستین و هدف های دیرین رسیده ایم؟!

آیا به سوی آن اهداف روانه ایم؟ یا در جهت خلاف آن ره می سپریم؟!

بیاییم بار دیگر هدف ها را بازنگریم و بر آن چشم انداز نگاریم!

آیا «نظام موجود»، همان «اسلام موعود» است؟

داوری با شما!

امید که با «دادوری»،«داوری» کنیم!

   سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مستضعفان زمین و آزادگان زمان را به همه پویندگان راه عدالت و آزادی تبریک و تهنیت می گویم.

  به امید تحقّق همه اهداف و آرمان های انقلاب !

                                  در کسب رضای حق موفق باشید

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۸ ، ۰۴:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1421

 

«معنای عشق ورزی» و «مُعمّای انسان ارزی»

کسی «معنای زندگی» و «ژرفای ارزندگی» را درمی یابد،

که بفهمد «بی عشق نباید زیست» و «دنیا را عبث نشاید نگریست».

کسی که «معنای عشق ورزی را درنمی یابد»،

«معمّای انسان ارزی را برنمی تابد».

در نگاه چنین کسی «اهورای زندگی» ،«هیولای زنندگی» است

و  «شرافت بندگی»،«آفت شرمندگی»!

چه زیبا سرود آن «عارف آرمانی»،«هاتف اصفهانی»:

چشم دل بازکن که جان بینی

آن چه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آری

همه آفاق گلسِتان بینی

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

مُعمّا: پوشیده، کلامی که معنای آن پوشیده و با رمز بیان شود

عبث: بیهوده،کار بیهوده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۸ ، ۰۳:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#سیاهنمایی  /20

بلایی خطرناک تر از کرونا!!

گفتم: خدا رو شکر که این ویروس کرونا هنوز به ایران نیامده است.

گفت: خدا مرربان تر از اینه که در آنِ واحد دو بلای خطرناک بر مردمی محروم نازل کند!

گفتم: چه بلایی خطرناک تر از ویروس کرونا؟!

گفت: مدیریت برخی از مسئولان!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر