وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۲۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(196)
  

«قناعت» و «مناعت»!

من سیمای فقر را دیدم ، 

نه تنها در چهره« گدای نادار» ، 

بل که در سیمای « زیاده خواهِ طمعکار».   

فقر نه تنها «نداشتن» ، که خود را « فقیرانگاشتن» است!

چه بسیار انسان های« آزمند» که با فرادستی از فقر «می نالند»

و چه بسیار شهروندان« خرسند» که با فرودستی به خود «می بالند»!

بنابراین آنچه انسان را از «باریکه نیاز و نقمت» «می رهاند»

و بر «اریکه ناز و نعمت»« می نشاند»،

«قناعت» است و «مناعت»!      


#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

آزمند: حریص ،آزور

نقمت: کینه کشی، عذاب، رنج و سختی، عقوبت

اریکه: تخت،سریر،تخت پادشاهی 

مناعت : بلندنظر و عالی طبع بودن،پایداری و استقامت

http://telegram.me/amotaharl

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(195)



« سرمایه ثبات»و «حاصل حیات»


من « سرمایه ثبات»و «حاصل حیات» خود را دیدم،  

نه در اموالی که «اندوخته بودم»؛  

بل که در قلب هایی که به آن ها عشق و عاطفه« آموخته بودم».

عشق و عاطفه،«کمال آفرین» است  

و مال و دارایی مایه «نفرت و نفرین»!

من حاصل زندگی را نه در «اندوختن مال»

که در « آموختن درس کمال» یافتم.  

درسی که خود در «مشرب بندگی » « آموخته »
 
 و در «مکتب زندگی » «اندوخته »بودم!

عشق آموزی، «درس کمال» است و «غرس نهال» است !

مال« در حال زوال» است و   

عشق «سرچشمه لایزال» .  

آن ،«غرور» را برمی انگیزد  

و  این، با «زور می ستیزد»!  


#شفیعی_مطهر

—-------------------------

ثبات : قرار،پایداری،استواری

----------------------------------------------------

http://telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(194)


چشم دل باز کن...



من موش کور را  دلداده ای « عاشق »

و  همسری « صادق ترین » دیدم ؛

چرا که زیبایی همسرش را نادیده باور داشت..

چه زیباست دیدن با « چشم دل » همراه با « درک فضائل»  

و چه باصفاست شنیدن با «گوش جان» برای« انسان گوشوان».

  بنابراین فهمیدم که می توان «با هر پگاه شکُفت»

و « با هر نگاه سخن گُفت»!

آن که چشم و گوش دل را « گشوده» و راه عشق و عرفان را « پیموده»

هم « آهِ حِس » را می فهمد و هم « نگاهِ نرگِس » را .

هاتف چه« زیبا سروده» و چه« پویا پیموده»

این «این وادی وَهم» و « این فاق فَهم » را:

چشم دل باز کن که جان بینی

و آنچه نادیدنی است آن بینی



#شفیعی_مطهر
—------------------------------------
گوشوان : آگاه و شنوا

وادی: دره، سرزمین ، رودخانه

فاق:  دشت هموار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(193)    

 

آتش عشق؛سوزنده ،اما سازنده!


 

من سه چیز را غیرقابل اتکا دیدم: 
غرور را ، دروغ را و عشق را؛ 
زیرا انسان با « غرور» بر دیگران« می تازد» ، 
با « دروغ» ،جان خود را «می گدازد»
و با «عشق» سر را « می بازد». 

هر سه پرخطرند و ویرانگر؛

اما آن دو «جانکاه»اند و این «جان پناه»!       

آن دو انسان را به «خاک تباهی»می نشانند

 و این انسان را به «افلاک آگاهی» می رساند!

انسان در آتش عشق چون « ققنوس » می سوزد؛

اما چونان « ونوس » از خاکستر خود « برمی خیزد»

و عالمی را به شوق وصال یار «برمی انگیزد»!      

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

ققنوس: معرب کلمه یونانیKuknos ،مرغی افسانه ای است که منقارش 360 سوراخ دارد و و در کوه بلندی برابر بادمی نشیند و آوازهای عجیب برمی آورد و هزار سال عمر می کند.چون عمرش به آخر می رسد،هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و بال برهم می زند تا آتشی از بال او بجهد و هیزم آتش بگیرد و خود با آن بسوزد! ققنوس های بعدی از خاکستر او پدید می آیند.

ونوس:رب النوع عشق و زیبایی در نزد رومی ها ویونانی های قدیم

----------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(192)   

 

 «زندگی» و «اَرزَندگی»

من رودخانه خشکی را دیدم 
که هیچ کس از «امواج سیال» و «آب های زلال» آن نامی نمی بُرد
و از روزهای طراوت بخشی و حیات آفرینی او سپاسگزاری نمی کرد .....
و من دانستم که انسان همیشه و همواره و در همه عمر 
باید مفید و اثر بخش باشد. 
شمع های« خاموش»، «فراموش» می شوند .
درختان «بی ثمر» را به « تبر» می سپارند 
و انسان های« بور» را به «گور»!! 

دنیای زیبا تا آنجا ارزش« زیستن» و« نگریستن» دارد 

که «زندگی» همراه با «اَرزَندگی» باشد!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

بور  : کسی که از عهده هیچ کاری برنیاید یا کاری کند که در اثر آن شرمنده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(191)  

 

«خط فقر» ناشی از « شط فرق»؟

 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من خط فقر را دیدم . 

خط فقر دقیقا زیر پای « مرفهان بی درد» بود و «متولیان نامرد». 

خط فقر، پیکر نحیف و لطیف و «نازنین»کودکی خیابانی را 

در زیر جرثومه سیاه و « سنگین» خود « می فشُرد»

و طراوت نوجوانی اش را بی رحمانه «می پژمُرد».  

آن گاه که «خط فقر» پررنگ شود، «شط فرق» طغیان می کند!

 

...و خدا نکند که این «طغیان بیهوده » به «عصیان توده» بینجامد! 

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

شط :رود بزرگ   

طغیان: از حد خود درگذشتن،از اندازه تجاوزکردن،بالاآمدن آب دریا

عصیان : ترک طاعت،،عدم انقیاد،نافرمانی،سرپیچی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(190)  
 

 تبر هیزم شکن

« اندیشیدن بهتر» یا« کوشیدن بیشتر»؟!

 

من هیزم شکنی را دیدم

که هر روز برای «گذران معاش» بر«میزان تلاش» خود می افزود ، 

اما حاصل کارش نه «افزایش» که «کاهش »می یافت.....

زیرا او فرصت نداشت تا « تبرش را تیز» کند و «خردش را دستاویز» قرار دهد!! 

او به جای این که «بهتر بیندیشد»، «بیشتر می کوشید».  

یک هیزم شکن وقتی خسته می شود که «تُندرش تُند» باشد و « تبرش کُند» ، 

نه این که «خود دُژآباد » باشد و «هیزمش زیاد ».

تبر ما انسان ها نیز« باورهایمان »است، نه« آرزوهایمان»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------

دستاویز : وسیله 

تُندر: غُرش ابر،هر چیز غُرنده

دُژآباد: خشم آلود،بدخو،نادان،تندخو

-----------------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(188)  

 

«تلاش بخردانه» یا «تقلای احمقانه»؟!

 

من یک ماهی را دیدم 

که برای رهایی از محبس« تُنگ مینا »خود را به «خاک صحرا »افکند.

 ...و من آنگاه بود که دریافتم 

تکاپو در راه آزادی آن گاه به ثمر می رسد که 

همراه با «تلاشی بخردانه» و «کنگاشی کنجکاوانه» باشد.

تقلای نابخردانه انسان را از «بدبختی و اندوه نمی رهاند»، 

  بلکه در ژرفای« شوربختی انبوه می میراند». 

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

کنگاش : شور،مشورت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(187)  



...آن گاه که انسان اندیشید!!               


 من انسانی را و گرگی را دیدم

که هر دو می خوردند و می خفتند و شهوت می راندند.

در این عرصه ها اشتراک ها را یافتم،

اما افتراق ها را درنیافتم؛  تا.......

تا آن گاه که انسان اندیشید!!!!

آن گاه که انسان «اندیشید»،  

جهان هستی را معنی «بخشید»!


 #شفیعی_مطهر            
                                          
—---------------------------------------------------—
سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(186) 

 

 لزوم شناخت « زمینه » و «زمانه»! 

 

http://www.migna.ir/up/pictures/ddb0768b9e69645ae1b76a6b935ee0d1.jpg

 من روشنگری را دیدم 

که بر این باور بود 

که «پوسته شب سیاه» ،

«خورشید روشن پگاه» را در نهانگاه خود نهفته است. 

او همه طول شب بر آن پیکره سیاه «چنگ انداخت»

و جان را در این «گُدازه گُداخت» . 

او حتی سینه سیاه شب را «شکافت»؛ 

اما خورشیدی «نیافت»!!

......و من دریافتم که تا « روزگار شیدایی» و « بهار شکوفایی» فرانرسد،

نه صبا پرده  غنچه را « می شکافد» 

و نه گُل در عرصه چمن« می شکفد»

 خورشید هر پگاه نه بی گاه « می تابد»

و نه بی راه « روی برمی تابد»! 

بنابراین «روشنگران زمین» و «روشنفکران زمان» باید 

هم« زمین و زمینه» را بشناسند 

و هم« زمان و زمانه » را دریابند!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

زمینه: نقشه،موضوع،متن،سطح و روی چیزی،چیزی که نقشه روی آن کشیده شود

زمانه : دهر ،روزگار

-------------------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر