وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۲۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(185) 

 

   « تخدیر ریشه ها» یا « تنویر اندیشه ها»؟!

من «صدا»یی را شنیدم و « سیما»یی را دیدم 

که هدف از تلاشش « تخدیر ریشه ها» بود، نه « تنویر اندیشه ها» !!

 روند آگاهی بخشی آن نه «کاری سیاسی » که « سیاسی کاری » بود ؛ 

او اندیشه ها را به جای« انتشار» ، به حبس در «حصار انحصار» فرامی خواند. 

این شیوه تبلیغ نه راهی به سوی «کمال» می پوید

و نه تکیه گاهی برای نیل به « آمال» می جوید. 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------- 

تنویر : روشن کردن،درخشان کردن

تخدیر:بی حس کردن،کرخ کردن،سست کردن

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(182) 

 

اشک چکیده ،صفابخش دل و دیده!

 

 من جهان هستی را دیدم. 

احساس کردم نگاه و نگرش من 

به « بصارت بیشتر» و « بصیرت بهتر» نیاز دارد؛ 

بنابراین بر آن شدم تا هر از چند گاهی «دل» و «دیده» را

با قطراتی از زلال اشکِ«چکیده» « بشویم»

تا راه رشد و رویش را بهتر« بپویم».

گاهی یک قطره اشکِ« چشم» بیش از صد« چشمه» 

می تواند« دل دیجور» را «صفا  بخشد»

و «جان رنجور» را « شفا دهد»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------

دیجور : تاریکی،تیره رنگ مایل به سیاهی



سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(181) 

 

مهر و مدارا ،کلید قلب انسان ها!

 

من انسانی را دیدم «فرزانه» که با یک تصمیم «خردمندانه»، 

آستانه «راه رستگاری» و «درگاه سبکباری» را گشود. 

در نتیجه عمری را با« رامش بیشتر» و« آرامش بهتر» زیست. 

«راز رستگاری» و «رمز سبکباری» او این بود که 

تصمیم گرفت از آن پس در رفتار با دیگران 

تنها «کمی مهربان تر» و« اندکی خوش زبان تر» باشد!!  

بنابراین همه را« دوست بداریم»!

و همه را بهتر از خود « انگاریم»!

 بیاییم« بیشتر بیَرزیم»!

و بهتر «مهر بورزیم»!

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(180)  

 

بی تفاوتی! بلا و بلوا !!

 

من دنیا را جای خطرناکی دیدم ، 

نه از آن جهت که «برخی شرورند» و « بعضی شریر»، 

به خاطر این که کسانی که شرارت ها را «می بینند»، بر جای «می نشینند»،  

«نیکی»ها را «پاس نمی دارند»

و «نیکوکاران» را «سپاس نمی گزارند»؛

از «بدی» ها «بازنمی دارند»

 و «بدکاران » را به پادافراه «نمی سپارند»!

 دنیا آمیزه ای است از «بشارت»ها و «شرارت»ها.

اما رسالت انسان ها این است که برای بشریت «بشیر» باشند ، نه «شریر»! 

 نهال نور و سرور بنشانند

و وبال زور و غرور را بمیرانند!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------------- 

بلاء : غم، اندوه ، رنج،گرفتاری

بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا

شرور : بدکار (در فارسی - در عربی استعمال نمی شود)

شریر: آدم بسیار بد،پرشر 

پادافراه : بازخواست، کیفر،مکافات،مجازات، سزای بدی

بشارت : مژده،خبر خوش،خبر مسرت آور

بشیر: مژده دهنده،بشارت دهنده

وبال : سختی،عذاب،وخامت امر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(179)  

 

در میان « خار» ها از «گل» سرودن مشکل است....

 

 من شاعران را دیدم 

که در «چله سرد زمستان»، «چکامه تموز گرم تابستان» را «می سرایند»

و در در دل تاریکی« جور و  جمود و جهل» ، 

راه روشن «عقل و علم و عدل» را « می پیمایند».  

بنابراین دانستم که هر هنرمند می کوشد 

تا در سیاهی« شب»،چامه درخشش« کوکب» را « بسراید»

  و از سیاهچال« تاریک شهر سرب و سراب »

راهی به «دیار روشن آب و آفتاب» « بگشاید».  


در میان « خار» ها از «گل» سرودن مشکل است 


«نیش» خوردن،«نوش» را در دل ستودن مشکل است


 #شفیعی_مطهر

-------------------------------------------------

چکامه : شعر ،قصیده، چامه

تموز : ماه دهم از ماه های رومی برابر با مردادماه، تابستان، موسم گرما

جمود : بسته شدن، یخ بستن آب، لخته شدن خون، خشکی و افسردگی

چامه : شعر ،غزل، سرود، نغمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(178) 

 

شجره « زقوم» «بیداد» و «استبداد»

 

  من روح خود را دیدم 

که چون برکه ای «رام » و « آرام »

در دل دشت های « پرابهام» « لمیده»

  و تصویر آبی آسمان را در آغوش خود « کشیده» بود؛ 

اما افسوس که «کودک بازیگوش بیداد» و «شحنه پرخروش استبداد» 

هر از چندگاه با« پرتاب سنگی» و « ارتکاب نیرنگی» ، 

آرامش او را « می ربود» و فراست او را « می فرسود».

بنابراین دانستم که در سایه سار «شوم» شجره « زقوم» «بیداد» و «استبداد»

نه می توان «آرمید» و نه به آرامش «رسید»! 


 #شفیعی_مطهر

------------------------------------------------     

شحنه: داروغه، پلیس، پاسبان و نگهبان

ارتکاب: شروع به کاری کردن،کاری انجام دادن،گناه کردن

فراست: دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظرکردن به ظاهر آن،هوشیاری،زیرکی

شجره زقوم : درختی در دوزخ که میوه آن بسیار تلخ است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(177)  
 

اقیانوس عمودی!
 

 من اقیانوسی را دیدم عمودی و « ایستاده» ، و استوار و « آزاده».

دوستان نشناختند و او را« ارزان باختند»

و دشمنان شناختند و بر او «گران تاختند».

او فریادگری « فراتر از زمان» و « فرازتر از زمین» بود.

گویا بیش از هزار سال زود آمده بود

و گستره گیتی گنجایش حجم وسیع اندیشه او را نداشت.

تنها می شد به او گفت:

یا علی(ع) ! پیش از تو هیچ اقیانوسی را نمی شناختم که عمود بر زمین بایستد!

  او همه رشته های وابستگی را از هم« گسست »

و «تصویر»خود را در آیینه «تقدیر» «شکست»؛

از آن پس عرصه گیتی مزرعه گل های آفتاب گردان شد...

#شفیعی_مطهر

—----------------------------------------------------------

گران : سنگین،ضد ارزان
 
—---------------------------------------------------------------
سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(176)  

 

« اندیشه های نو » و «پیشه های پیشرو»! 

 

من دیاری را دیدم 

که در آن «سنگ ها را بسته» و «سگ ها را گسسته» بودند. 

همه کسانی که از اندیشه های نو «سخن می گفتند»، 

سگ های هار بر ایشان «برمی آشفتند». 

 

سگ ها چه« هار» و سنگ ها چه« استوار»! 

 

«سرنوشت این دیار» و «خشت خشت این ساختار» را 

 

«متلاشی» و در شرف «فروپاشی » یافتم!

 

در دیاری که در برابر« اندیشه های نو » و «پیشه های پیشرو»، 

سگ ها« پارس» می کنند، 

کسی نواندیشی را « پاس» نمی دارد.  

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۳۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(175) 

 

هر «انسان عاقل» یک «موجود مستقل» 

 

من ایدئولوگی را دیدم 

که برای تحقق ایده یک« جامعه آرمانی» ، «افراد انسانی» را 

در قالب «واژه های خیالی» و «ژاژه های آمالی» به تصویر می کشید. 

او بر این پندار بود که گویا می شود شخصیتی را الگو گرفت 

و همه آحاد جامعه را با تاسی به او از طریق زیراکس و کپی برداری تکثیر کرد ! 

وی ، انسان را شیء« می پنداشت»

و راه افزایش آنان را تکثیر «می انگاشت».  

در حالی که هر «انسان عاقل» یک «موجود مستقل» است!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

ایده ئولوژی: مسلک سیاسی یا اجتماعی،علم افکار و معانی

ایده ئولوک: نظریه پرداز یک مسلک

ژاژه : سخن یاوه و بیهوده

آمال : آرزوها (جمع اَمَل)

تاسی : پیروی و اقتدا و تقلیدکردن

----------------------------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(174) 

 

شاهینی در «قفس» و گُلی اسیر«خار و خَس»!

 

من شخصیت زنی را دیدم 

که مرغ اندیشه اش را در قفس قابلمه « محبوس»

و دستانش را با جارو «مانوس» کرده بودند. 

بنابراین «جهان بینی» او تا « نوکِ بینی» 

و پرواز او در« پرده نشینی» بود. 

افق اندیشه اش از درگاه « اتاق»

و سرو قدش از« طاق» فراتر نمی رفت! 

در حالی که من او را شاهینی در « قفس» 

و گلی اسیر «خار و خس» یافتم.

اگر در قفسش «بگشایند» و پروازش را «بیازمایند»؛

سپهر زندگی را «دَرمی نَوَردَد»

و عرصه ارزَندگی را «کَمَر می بندَد! »

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر