وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۴۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(234)

 

 « بهشت » و « سرنوشت »

 

 من آینده را نه « سرابی سرشته »، که « کتابی نانوشته » دیدم 

که باید خود« شمایلش» را « بینگارم » و « خصایلش» را « بنگارم ».

آینده نه « سرنوشتی محتوم »،که « سرگذشتی مرقوم » است؛

هر انسان « آزاده » باید آن را با قلم « اراده » بنگارد . 

بنابراین هر کس « سازنده سرنوشت » 

و « پردازنده بهشت » خویش است.

 انسان در « روند تعامُل» و « فرایند تکامُل » 

باید خود « فعال » باشد،نه « در حال انفعال ».

همه ملت های تحت ستم، 

« سختی را سرنوشت محتوم» 

و « بدبختی را سرشت موهوم » خود می پندارند؛

بنابراین پذیرای هرگونه « تحقیر» می شوند 

و آن را « تقدیر» می نامند!

 

#شفیعی_مطهر

 -------------------------------------------------------

شمایل :طبع ها،خوی ها،شکل ها و صورت ها

بینگارم : طراحی کنم،بپندارم

خصایل : خصلت ها،خوی ها،صفت های ذاتی

بنگارم : بنویسم،نقش و نگارکنم

 پردازنده: جلادهنده،آرایش دهنده،آماده کننده 

تعامل :  رفتار متقابل

انفعال : پذیرفتن اثر چیزی را،از چیزی یا امری اثرپذیرفتن،شرمنده شدن

سرشت : فطرت،طینت،خوی،نهاد

موهوم : وهم شده،خیالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(233) 

 

 « تنازُل » یا « تکامُل »؟!

 

من در رویای سبز هر« برگ » و خیال سرخ هر« گلبرگ» 

سیمای « جنگلی بزرگ » و « گلزاری سترگ » را دیدم.

 در خیال خالی هر « ذره» و در  آرمان آبی هر « قَطره »  

کوهی « گران » و دریایی « خروشان » یافتم.  

در« قانون آفرینش » و « کانون این بینش»

هر ذزه« راه کمال » را «می پوید»

و هر قطره « بارگاه استکمال » را «می جوید».   

انسان مرغ « باغ ملکوت » است و باده « اَیاغ لاهوت ».

این جهان برایش « قفسی تنگ » است و « محبسی پرنیرنگ ».

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم 

(منسوب به مولانا)

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحان است

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

(حافظ)

انسان اگر از این« کاروان کمال» و « جَوَلان جمال» « واپس ماند» ،

خود را از این « قفس نمی رهاند»!

انسان اگر « آستان کمال » را « نبوسد »،

ناگزیر در« حِرمان زوال » « می پوسد»!

انسان « وامانده از کمال » و « درمانده در زوال »

در« مُرداب کُفر و کُفران » با ملال می میرد

و در « سراب خُسر و خُسران » زوال می پذیرد!

آن که دو  روزش یکسان است ،نه « راه تکامُل» را می جوید ، 

که « چاه تنازُل » را می پوید!

 

                                   شفیعی مطهر 

---------------------------------------------- 

تنازُل : فرودآمدن،پایین آمدن،سقوط

بارگاه : کاخ و دربار پادشاهان،خیمه پادشاهی

استکمال: طلب کمال کردن،به کمال رساندن،تمام کردن

اَیاغ : جام، ساغر،پیاله شراب

جَوَلان: گردیدن،دورزدن،به هر طرف اسب تاختن،تاخت و تازکردن در میدان

حِرمان : بی بهره کردن،بی روزی کردن،بی بهره ماندن،نومیدی

زوال :  نیست شدن،از بین رفتن،نیستی

کُفر و کُفران : ناگرویدن،ناسپاسی

خُسر و خُسران :زیان بردن،زیان دیدن،زیانکاری

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

عدالت جهانی زیر ذره بین آمارها

 

آمارهاى زیر بخشی از وضعیت مردم کره زمین را نشان می‌دهند. آمارهایى که حتماً براى شما هم جالب هستند: 

 جمعیت کره زمین 57 درصد آسیایی، 21 درصد اروپایی، 14 درصد آمریکایی (شمالی و جنوبی) و 8 درصد آفریقایی هستند.

70 درصد مردمان روی کره زمین رنگین پوست هستند. از جمعیت روی زمین 52 درصد زنان و 48 درصد را مردان تشکیل می دهند.

از لحاظ در آمد: 6٪ مردم، صاحب 59 ٪ از تمام ثروت جهان هستند و همگى آن‌ها نیز آمریکایى هستند.

از نظر شرایط زندگى: 80 ٪ مردم جهان در شرایط بدى زندگى می‌کنند .

تحصیلات: 70 ٪ بی‌سواد و کم‌سواد (تحصیل نکرده) 1 ٪ (تنها ١ ٪) با تحصیلات دانشگاهى

شرایط تغذیه: ٥٠ ٪ دچار سوء تغذیه

زاد و ولد: ١ ٪ در حال مرگ؛ ٢ ٪ در حال متولد شدن

و کامپیوتر: ١ ٪ داراى کامپیوتر

وقتى از این منظر به دنیا نگاه کنید، در می‌یابید که ما واقعاً به همبستگى، درک متقابل، شکیبایى و آموزش، نیاز جدّى داریم. 

همچنین بد نیست به نکته‌هاى زیر هم توجه کنید:

اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید؛ زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود. اگر تاکنون از آسیب‌هاى جنگ، تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه، یا گرسنگى در امان بوده‌اید، وضعیت شما از وضعیت ٥٠٠ میلیون نفر در دنیا بهتر است.

اگر می‌توانید بدون ترس از زندانى شدن یا مرگ، وارد محل عبادات خود مانند مسجد یا کلیسا شوید، وضع شما از ٣ میلیون نفر در دنیا بهتر است.

اگر در یخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد، اگر کفش و لباس دارید، اگر تختخواب و سرپناهى دارید،

 در این صورت شما از ٧٥٪ مردم جهان ثروتمندتر هستید.

اگر در بانکى حساب دارید، و اگر در جیب‌تان پول دارید،شما به ٨٪ مردم دنیا که چنین شرایطى دارند تعلّق دارید.

اگر شما این نوشته را می‌خوانید، از سه خوشبختى بهره‌مند هستید:

1- بالاخره یک کسى بوده که برای شما گردآوری کند.

2- شما به ٢٠٠ میلیون نفرى که قادر به خواندن نیستند، تعلّق ندارید.

3- و ... شما جزو ١٪ از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.

حال که این ها را می دانیم:

طورى کار کنیم که انگار نیازى به پول ندارید، طورى عشق بورزیم که انگار هرگز آرزده خاطر نشده‌ایم.

 هنوز تا سرمنزل مقصود عدالت اجتماعی در جهان بشریت خیلی راه نرفته داریم!!

 هنوز تا صعود بر قلل رفیع عدالت بشری و چکاد بلند برابری انسان ها بس راه نپیموده و بسی سنگلاخ نکوبیده داریم!!

  هنوز تا تحقق احساس همدردی با دیگر انسان ها چه بسیار پیچ و خم و سختی بیش و کم داریم!!

 ... بنابراین بیاییم :

« جهانی فکر کنیم، ولی منطقه ای عمل کنیم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(232) 


« پُل » و « تامُل »!

 

من در جهان امروز « پدیده ای پویاتر از پُل»

و « گزیده ای زیباتر از تامُل» ندیدم؛ 

پل بین دل ها، 

پل بین اندیشه ها، 

پل بین فرهنگ ها و تمدن ها ، 

پل بین ادیان و مذاهب....

و سرانجام پل بین زمین و آسمان ، 

از خاک تا خدا، 

از ملک تا ملکوت. 

از برهوت تا لاهوت.

پُل از ساحل « خاطرها » تا جزیره « خاطره ها »؛ 

بیاییم « پُل » را « پاس داریم » و « تامُل » را در « احساس آریم ».

بیاییم بین « جزیره های آفرینش» و « پذیره های بینش» ،« پُل » بزنیم؛

بیاییم « پایه های پُل » را با « سازمایه های تامُل » بسازیم!

« کمان پُل»، « زبان تعامُل » است!

با « تامُل» می توان بین دل ها « پُل» ساخت و سرود « تعامُل» نواخت! 

  پُل « فصل فاصله » را « پایان » می بخشد و « وصل واصله  » را « جان»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

بَرَهوت :  بیابان گرم و بی آب و علف

لاهوت :خدایی،خداوندی

تامُل : اندیشیدن،فکرکردن،درنگ کردن،دوراندیشی،دقت کردن در امری

سازمایه : مصالح ساختمانی

وصل : پیوستن، پیوندکردن، به هم رسیدن

واصل(واصله)  : رسنده، کسی یا چیزی که به دیگری متصل شود

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(231)

 

« مال » یا « وبال »؟!

 

من « تمنای ابلیس » را در « سیمای خسیس » را دیدم .

  افراد خسیس ترجیح می دهند « ثروتمند بِمیرَند»، 

تا این که « ثروتمند بِزیَند» !

بخل ،« شیرینی حیات » را از آنان می گیرد 

و « تلخی ممات » را به آنان را می چشاند!

انسان ها در « پگاهی» می آیند و در « شامگاهی» می روند؛ 

از بین صدها جامه « ملون» تنها یک « کفن» می برند.

« مال و منال » از دست می رود،اما « وزر و وبال » بر گردن می ماند.

« قصرهای قیصر » می ماند ؛ اما « فصل های فیصل» می گذرد! 

« مال» چون « بال است» ، « بال برای پرواز » و « مال برای رفع نیاز ».

« بال بدون پرواز، وبال » است و « مال ناکارساز،مایه ملال »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------     

تمنا : آرزو کردن،خواهش کردن

خسیس :فرومایه،پست،بخیل،لئیم،رذل،سفله،دنی

بِزیَند : زندگی کنند

مُلوَن :  رنگ آمیزی شده ،رنگارنگ

وزر  : بزه،گناه،سنگینی،بار گران

وبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت

قیصر : پادشاه، پادشاه روم

فیصل : حاکم،فرمانروا

کارساز : کارگشا،چاره جو،مشکل گشا

ملال : به ستوه آمدن،بیزاری،دلتنگی،افسردگی، رنج،اندوه 

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 هزینه های ضابطه مندبودن!  

 

#خاطره_هاومخاطره_ها

#شفیعی_مطهر

من دقیقا در تاریخ ۲۲ مهرماه سال ۱۳۶۴ به عنوان رئیس آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان کار خود را در آن شهر آغاز کردم. در نخستین روزهای کار خود روزی آقای محمد حسین اشراقی مسئول دایره آموزش نزد من آمد و با بیان دلایلی استعفانامه خود را ارائه داد و به علت خستگی از ادامه همکاری انصراف داد. پس از اصرار زیاد من مبنی بر بیان علت اصلی خستگی و استعفا، سرانجام با اکراه اعلام کرد:

 از شما چه پنهان خستگی من به خاطر رواج پارتی بازی و باندبازی است. من با این رویه ها نمی توانم کار کنم. 

من گفتم: آیا در این چند روزی که من آمده ام ، از من هم توصیه یا سفارشی مبنی بر تبعیض یا پارتی بازری دیده ای؟ 

پاسخ داد : خیر، اما احتمال می دهم. 

من گفتم :

  بنابراین شما همچنان کار خود را برابر با ضوابط و مقررات با قاطعیت انجام دهید و توصیه و تبعیض را از سوی هیچ مقامی نپذیرید.

  آقای اشراقی عجالتا پیشنهاد مرا پذیرفتند و من در مدت سه سالی که آنجا بودم، ایشان انصافا و صادقانه کار خود را با قاطعیت و ضوابط انجام دادند و حتی یک بار هم اظهار خستگی و نومیدی نکردند.

  آن روزها صدها معلم ابتدایی بنا به بخشنامه ای موسوم به یک آموز همه دقیقا امتیازبندی می شدند. امتیازها به قدری دقیق و منطقی بود که فهرست اسامی صدها نفر معلم روی دیوار نصب می شد و هر کس می توانست امتیازات خود و همه همکاران و همانندان خود را ببیند و ارزیابی کند و در صورت احتمال تبعیض می توانست با کمال شجاعت اعتراض کند و اعتراض او فورا و بدون استثنا رسیدگی و اقدام می شد.

 در آن روزها شخصی به نام آقای (الف) از سوی استانداری اصفهان به عنوان شهردار گلپایگان منصوب شد و خانم ایشان معلم ابتدایی بود.آن خانم پس از ارائه ابلاغ خود به من، او را برای تعیین محل تدریس به دایره آموزش معرفی کردم. دایره آموزش نیز پس از امتیازبندی طبق مقررات محل کار او را در یکی از روستاهای نسبتا دور گلپایگان تعیین کرد. آقای شهردار که انتظار داشت به علت مقامش محل کار خانم ایشان را در شهر و نزدیک خانه شان تعیین کنیم، به شدت از این موضوع ناراحت شد و ضمن تماس با من ناراحتی خود را ابراز کرد. من در پاسخ ایشان محترمانه گفتم:

  ما ضوابط و مقررات دقیقی داریم و برای هیچ کس حتی جناب عالی هم نمی توانیم از آن تخطی کنیم. 

اصرار و پافشاری ایشان نتوانست هیچ رخنه ای در ضوابط و رفتار ما ایجاد کند . 

 ناگزیر آقای شهردار تقاضا کرد با انتقال خانم ایشان به شهرستان خوانسار موافقت کنم. من نیز موافقت کردم. بنا به اظهار آقای شهردار،اداره آموزش و پرورش خوانسار محل خدمت خانم ایشان را آخرین روستای واقع در جاده خوانسار - گلپایگان تعیین کرده که به گلپایگان نزدیک تر از روستایی بود که ما در گلپایگان تعیین کرده بودیم. 

آن سال گذشت. در آغاز آقای شهردار خیال می کرد من با ایشان غرض دارم و عمدا می خواهم او را اذیت کنم . البته این بدبینی برای من کم هزینه هم نبود.

  یک روز بعد ظهر پس از تعطیلی اداره وقتی با پیکان خود عازم ورود به خانه مان بودم، با شگفتی مشاهده کردم که پل سیمانی روی جوی جلوی خانه ما را کنده و به کناری ریخته اند. من فهمیدم این نخستین هزینه ضابطه گرایی ماست!! 

بعدا فهمیدم آقای شهردار همه فکرهایشان را کرده اند و سرانجام تشخیص داده اند که کاری جز تخریب راه ورود ما را به خانه مان نمی توانند بکنند. آن خانه متعلق به اداره آموزش و پرورش بود. لذا وقتی از دایره خدمات با شهرداری تماس گرفته و علت تخریب پل را پرسیده بودند ، شهرداری تنگی گذرگاه آب را بهانه تخریب پل عنوان کرده بودند. گرچه بسیاری از پل های همان خیابان آیت الله گلپایگانی نظیر پل در خانه ما بود ، با این وجود من به خدمات دستور دادم برابر ضوابط شهرداری پل را بازسازی کردند و این بهانه هم از شهرداری گرفته شد . 

گاهی در جلسات شورای اداری وقتی شهردار را می دیدم، سرسنگینی و بی اعتنایی ایشان بیانگر گلایه شدید ایشان از عدم رعایت جایگاه خانم ایشان توسط ما بود. 

  البته مشابه همین هزینه را نیز من به خاطر تعیین ضابطه متد محل کار خانم رئیس دارایی گلپایگان پرداختم . ایشان  نیز به همین علت پرداخت حقوق معلمان را به بهانه واهی به تعویق انداختند. البته ما همچنان روی ضوابط خود ایستادیم و بدون کوتاه آمدن از ضوابط خود، مسئله را حل کردیم.

   سال بعد خانم آقای شهردار ناگزیر به گلپایگان منتقل شدند و من باز هم بدون هیچ تبعیضی برابر ضوابط و مقررات او را به آموزش معرفی کردم و دایره آموزش نیز کاملا با توجه به امتیازات ، نام برده را به یکی از روستاهای گلپایگان اعزام کرد. 

این دفعه آقای شهردار و خانمشان یقین و باورکرذند که ما کاملا برابر مقررات عمل می کنیم. اولا وقتی دیدند ما با عنایت به امتیازشان دقیقا عمل کرده ایم و حتی تخریب پل را بهانه ای برای انتقام و تبعیض قرار نداده ایم، بسیار تعجب کرده بودند.

 روزی برای بازدید به یکی از روستاها رفتم . دیدم حیاط مدرسه که قبلا خاکی بود و در مواقع بارندگی، گل و لای کار عبور و مرور را سخت می کرد، اکنون شن ریزی و مسطح شده است. از خانم مدیر به خاطر این کار تشکر کردم . ایشان اظهار داشت : چون خانم آقای شهردار یکی از معلمان ما هستند ، شهرداری چند کمپرسی شن آورده و حیاط را شن ریزی کرده اند.

  کم کم آقای شهردار احساس کردند ما هیچ تقابلی نداریم و تنها پای ضوابط و مقررات خود ایستاده ایم ، در روابط خود با ما تجدید نظر کردند و بر خلاف گذشته آمادگی خود را برای هرگونه همکاری اعلام داشتند.

 این قضایا گذشت. من در تیرماه ۱۳۶۷وقتی به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش یکی از استان ها منصوب شده و قصد خداحافظی با مسئولان شهر داشتم ، آقای شهردار با لحنی بغض آلود به من گفت:

 آقای شفیعی مطهر! مردان بزرگ دیر شناخته می شوند و شما یکی از ایشان هستید . من افسوس می خورم چرا شما را دیر شناختم. 

***************

  در سال ۱۳۷۷ نیز که من به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش استان قم خدمت می کردم، خاطره ای مشابه آن دارم . 

این دفعه هزینه ضابطه مند بودن بسیار سنگین تر بود و جایگاه مرا به باد داد. 

این دفعه عروس یکی از شخصیت ها معلم شده بود و آن شخصیت بسیار بزرگ!!!(که حتی هنوز جرات ندارم نامشان را ذکر کنم!!) انتظار داشت محل کار عروسشان را در نزدیکی خانه شان تعیین کنیم. وقتی ما خواستیم پای ضوابط بایستیم، دیدیم که ...

شد غلامی که آب جوی آرد     

  آب جوی آمد و غلام ببرد !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(230) 

 

« تغییر » یا « تدمیر »؟!

 

من دنیا را دیدم ،

در حالی که همه « پدیده »ها و « آفریده»های آن در حال تغییر بودند. 

هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی و « ممات » و استمرار « حیات » 

ناگزیر از « تغییر » و ناچار از « توفیر» است .

  همه پدیده ها از جمله انسان ها در صورت عدم تغییر 

در زیر چرخ های سرد و سنگین « گردون زمین » و « گردونه زمان » له می شوند.

آنان که از « تغییر » « می گریزند »،در حقیقت با « تدبیر » « می ستیزند ».

« فرار از اغتنام تغییر »، « قرار در دام تقدیر» است .

کسانی که از تغییر و توفیر ،طفره می روند،

« معمار نابودی » و « منکر بهبودی » خویش اند!  

یا باید با « تدمیر » « بمیریم » یا « تغییر » را « بپذیریم »!


#شفیعی_مطهر

---------------------------------

توفیر : افزودن،تمام  کردن،افزونی،زیادتی

گردون : چرخ،هر چه دور خود یا گرد محوری بچرخد،آسمان

گردونه : چرخ،ارابه،هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد 

اغتنام : غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی

قرار : جاگرفتن،آرام گرفتن،پابرجاشدن در جایی

تدمیر : هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن 

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

زن ،مظلوم همیشه تاریخ

 

( سخنی تحلیلی به بهانه روز بزرگداشت مقام زن)

#شفیعی_مطهر

    هر کس به طریقی دل ما می شکند       

  بیگانه جدا دوست جدا می شکند

  بیگانه اگر می شکند باکی نیست           

  از دوست بپرسید چرا می شکند

   از پگاه پیدایش پرتو پاینده آدم و از طلوع طلیعه فلق و آغاز سپیده دم نبرد بی امان حق با ناحق و پیکار پی گیر پاکی و پارسایی با پلیدی ، پلشتی و پستی و از سجود سرخ هابیل بر سجاده سپید سحر و پیروزی ستم و سالوس و سیاهی ، شاید اگر ما را مظلوم ترین و معصوم ترین عنصر تاریخ بنامند، سخنی به گزاف نباشد ؛ مظلومیتی به وسعت تاریخ و معصومیتی به عصمت سپیده .

چه دشمنانی که در جنگ های خونین تاریخ ، قتل عاممان کردند ، به زنجیر اسارتمان کشیدند و به کنیزیمان بردند و....

   و چه دوستانی که از شدت غیرت و حمیت جاهلانه و بی جا زنده به گورمان کردند و یا در اندرونی ها محبوسمان نمودند!

   چه سلاطین و فرمانروایان ستمگری که جابرانه گوهر عفافمان را به زنجیر هوس هایشان کشیدند و زینت حرمسراهایشان گردانیدند.

    در حرمسرای شاهان عثمانی صدها زن و دختر بدبخت به عنوان کنیز و برده محبوس و طعمه هوس رانی سلاطین عثمانی بودند. مراد سوم از زنان حرمسرا ۱۰۳ نفر فرزند به جای گذاشت. محمد سوم جانشین او ۱۹ تن از برادرانش را خفه کرد تا به آسودگی به سلطنت بپردازد . ابراهیم بر اثر سوء ظن به یکی از زنان حرمسرا ۲۸۰ تن  زنان حرم را در کیسه هایی نهاد که در ته آن سنگ گذاشته بودند و آن ها را وسط تنگی بسفر در دریا غرق کردند.  

 ( فرمانروایان شاخ زرین، نوئل باربر، عبدالرضا هوشنگ انصاری ، نشر  گفتار، تهران ، ۱۳۶۸)

   چه فرومایگانی که جاهلانه عطر عاطفه و عشق آسمانیمان را در گنداب تعفن اوهام خود به بیگاری کشیدند.

  « تحجر» به نوعی به استثمارمان کوشید و « تجدد» به گونه ای به ابتذالمان کشید.

  « شرق» به شکلی خوارمان کرد و « غرب » به صورتی بی بند و بارمان نمود.

   غرب متحجر قرون وسطی قرن ها مطالعه و بررسی کرد، همایش ها برگزار نمود و پژوهش ها و تحقیقات بسیار انجام داد تا پذیرفت که « ما انسانیم !!» و می توانیم مالک دارایی خود باشیم!!

   و شرق متقدم  ما را وسیله سرگرمی ها و هوس رانی های شاهان و امپراتوران قرار داد.

   در تحجر غرب ، انسان بودن ما رسمیت نداشت و زمانی که تازه داشتیم هویت انسانی خود را می یافتیم که در بینش تجدد و تمدن جدید غربی ُ خود را «کالا» و « مهره » ای یافتیم که :

    - در فروشگاه ها و سوپرمارکت ها وسیله ای در دست سرمایه داران برای آب کردن اجناس بنجل و مصرفی بارآوردن مردم شدیم !

   - جاذبه جنسی ما عامل فروش و رونق فیلم های مبتذل و بی محتوا شد.

   -  زیبایی ما وسیله پرشدن جیب  ابرسرمایه داران جهانی شد.

   - عروسکی شدیم که مایه سرگرمی و وسیله ارضای شهوات و امیال انسان های متمدن و متجدد قرن بیست و یکم باشیم .

   - مانکنی شدیم تا انواع مدهای لباس و کفش و آرایش گیسو و .... را برای هرچه بیشتر مصرفی کردن و مقلد بار آوردن مردم جهان سوم به نمایش درآوریم.

  غرب متجدد ماشینی شده که انبوه تولیدات تجملی و صنعتی نساجی و پارچه های رنگارنگ در دستش بی مصرف مانده بود ، به منظور آزمودن و مصرف کالاهای پر زرق و برق و پوشاندن لباس های رنگین و جلف خود بر پیکر معصوم ما ، چادر و حجاب را مانع تحقق مقاصد پلید خود می دید ، ناگهان منادی آزادی زن و مبتکر مبارزه با چادر شد و بار دیگر با طرح شعار « ازاد زنان دوش به دوش آزاد مردان! » از ما عروسکی بزک کرده ساختند تا بر رونق بازار سکس و تجارت و مصرف کاذب بیفزایند.

   بدین گونه ما شدیم عروسک خیمه شب بازی سیرک جهانی سرمایه داری که هر لحظه ناخودآگاه به سازی می رقصیدیم و بوقلمون وار به رنگی درمی آمدیم.

  

  در این سرزمین زمانی نه چندان دور فردی قدرتمند به نام رضاشاه پهلوی عزم جزم کرد تا با زور و قدرت ، چادر را برای همیشه از فهرست لباس های زن ایرانی بزداید. او همه قدرت خود را به صحنه آورد ؛ اما پس از چند صباحی - در زمان پسرش  - به این  نتیجه رسیدند که فرهنگ سازی با زور پاسخ نمی دهد. عرصه فرهنگی با منش سرهنگی هم خوانی ندارد.بنابراین گزیر را در گریز از منطق زور یافتند.

  پس از انقلاب نیز که ارزش های حاکم بر جامعه دگرگون شد ، بنا به رویکرد فرهنگی - که بارزترین رویکرد انقلاب اسلامی است -  « حجاب » به عنوان یک ارزش در فهرست ارزش های محوری انقلاب قرار گرفت. 

  یکی از متفکران می گوید:

   « انقلاب ها هر چند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نمی شوند.»

  فکر نمی کنم هیچ خردمند منصفی با این سخن مخالف باشد یا آن را درک نکند که « فرهنگ سازی با زور امکان پذیر نیست.» 

  ما در روند فرهنگ سازی با انسانی با کرامت و فکور طرف هستیم که حتی خداوند هم در منطق ۱۲۴ هزار پیامبر با زبان زور با سخن نگفته است.

بی تردید عقل و خرد از مهم ترین و ارزشمندترین نعم الهی است و تفکر از بالاترین عبادات انسان مومن می باشد . اسلام بیشترین ارزش را برای عنصر تفکر و تعقل قائل است . علامه طباطبایی (ره) مفسر بزرگ قرآن می فرماید :

       " اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده ، در آیاتش دقت کنید ، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد . خداوند در قرآن حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند ."

(المیزان ، ج5 ، صص255-270)  

    گذشته از آیات قرآن ، روایات زیادی نیز مسلمانان را توصیه به بهره گیری از این عنصر فطری و الهی می کند . نمونه هایی از روایات و احادیث درباره تعقل و تفکر را به عنوان برگی از کتاب و و بارقه ای از آفتاب تقدیم می دارم  :

     امام علی (ع) می فرماید : 

" العقل دلیل المومن . العقل رسول الحق . العقل داعی الفهم " .

      عقل و خرد ، راهنمای مومن است . عقل فرستاده حق است . عقل دعوت کننده به درک و فهم است .

      پیامبر اکرم (ص) اندیشیدن و تفکر را بالاترین عبادت می داند و هیچ عبادتی را چون تفکر ارج نمی نهد : 

" افضل العباده التفکر . لا عباده کالتفکر " .

      امام علی (ع) دانستن یک حدیث را از روی تفکر و درایت بهتر از نقل هزار حدیث می داند .

" حدیث تدریه خیر من الف حدیث ترویه " 

( بحارالانوار ، ج1)

      امام حسین (ع) ، اندیشیدن و نقادی انسان را دلیل دانایی انسان می داند .

    " من دلایل العالم انتقاده لحدیثه " (تحف العقول)

       امام حسن عسکری (ع) در تعریف عبادت پا را فراتر نهاده و اصولا عبادت را تفکر و اندیشیدن درباره خدا می نامد ، نه بسیاری نماز و روزه .

   " لیست العباده کثره الصیام و الصلوه و انما العباده کثره التفکر فی امرالله " 

( تحف العقول) 

   زن یک انسان ذی شعور و خردمند است . آیا بدون اقناع عقل و خرد او می توان ارزش یا ضد ارزشی را بر او تحمیل کرد؟

   همه قبول داریم که حجاب یک مسئله فرهنگی است  ؛ اما تجربه اداره جامعه در این 38 سال نشان داده هر جا که از منطق کم می آوریم ، از سلاح زور کمک می گیریم .... و این است رمز نهادینه نشدن حجاب در جامعه ما.

 هنوز بعد از 38 سال فرهنگ سازی می شنویم که توصیه می کنند در دانشگاه ها از زور نمره و در ادارات از زور اداری برای حاکم کردن حجاب - یعنی یک ارزش فرهنگی و اسلامی - سود بجوییم !!

 آیا نباید از تجارب این سی و هشت ساله بیاموزیم که این روش ها نتیجه معکوس می دهد؟!

   ما عادت کرده ایم در بازی های جناحی از هر پدیده حتی ارزش های دینی استفاده ابزاری بکنیم. در صورتی که استفاده ابزاری از آموزه های دینی یکی از بزرگ ترین خیانت ها به دین است. 

 این که یک جناح سیاسی ، جناح دیگر را به گسترش فرهنگ بدحجابی متهم کند ، دردی را دوا نمی کند .

 عزیزان ! بیایید برای خدا همه دست در دست یکدیگر دهیم و همه دلسوزان جامعه کمک کنیم و اصل مسئله را حل کنیم.  حل همه مسائل فرهنگی - از جمله حجاب - تنها یک راه حل دارد و آن این است که با کار فرهنگی و گفت و گوهای منطقی و اقناعی بکوشیم انسان ها به حقانیت باور خود جلب کنیم.

   دلایل قوی باید و معنوی    

  نه رگ های گردن به حجت قوی

      چهارشنبه بیستم جمادی الثانی فرخنده زاد روز حضرت فاطمه زهرا(س) و روز بزرگداشت مقام زن و مادر را گرامی می داریم و این مناسبت میمون و مبارک را به همه خواهران و بانوان فرزانه و فرهیخته تبریک و تهنیت می گوییم.

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(229) 

 

تاملی بر قانون هستی!

 

من زندگی را تا آن لحظه « شیرین » دانستم 

و هستی را « نوشین » خواستم ،

که از « بودنم » دلی « نَیَفسُرَد » 

و از « نبودنم » گُلی « نَپَژمُرَد ». 

اما « استمرار زیستن » و « تکرار نگریستن » به قانون هستی 

به من آموخت که آن را « توانی »،اما این را « ندانی»!       

  آن که در « وجود » چون « مهر » 

بر سریر « سپهر » « می درخشد »،

در « نبود »،هم نام و یادش دل ها را « صفا » 

و دردها را « شفا » می بخشد.

 بنابراین هر کس که برای مردم « زیست »،

 ناگزیر مردم بر فقدانش « خواهند گریست »! 

 

#شفیعی_مطهر

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

زیست انسانی بر مدار عزت نفس

#شفیعی_مطهر


انسان عزت مدار هویت خود را در قاب آرمان ها می نگرد و گلواژه های آرمان های خود را بر لوح آرزو می نگارد .

      "نگارش" او جلوه گاه "نگرش " او و نگاه او ترجمان دیدگاه اوست . هویت و حریت انسان فرهیخته به هم آمیخته است. قدرت نمایی هدایتگران خودکامه این گل سرخ فطرت را پرپر و این اسطوره اصالت را زیر و زبر می کند .

     برای خوارکردن و تحقیر انسان عزتمند نه تهدید چاره ساز است و نه تحدید . بل باید ابهامش را کاوید و پیامش را شنید . 

        شهروند عزت طلب نه تن به قدرت می دهد  و نه دل به قیمومت می سپارد . در برابر بذل محبت  ارادت می ورزد، اما قیادت نمی پذیرد .

      مذهب برای انسان گواراترین نوش است و گویاترین سروش . اما اگر انسان زیر بمباران تبلیغاتی مذهبی قرار گیرد، فشار را بر نمی تابد و ار آن روی بر می تابد . 

  نهال طبیعت هر انسان به ویژه جوان در برابر هیچ توفان تغییرآفرین نمی لرزد و به سختی مقاومت می ورزد . هر پیام تربیتی که در انسان این پندار را به وجود آورد که می خواهند باور او را بدین وسیله تغییر دهند ، آن را دفع می کند . باید عزت و کرامت او را اشباع و عقلانیتش را اقناع کرد.

       گذرنامه ورود به ملک روح انسان عزتمند، جلب اعتماد و اطمینان اوست . آنگاه به این مهم دست می یابیم که استقلال او را به رسمیت بشناسیم و از نیروی لایزال او نهراسیم .

                انسان یا شخصیت سری پرشور دارد ، اما با شعور . نه به خسی تملق می گوید، نه به کسی تعلق می جوید . چون فارغ از مقام و نام و نان است ، نه چاپلوسی را می شناسد و نه از عزل می هراسد.

 «دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: 

«حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند».

     انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بین همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را کرامت بخشید و او را بر سریر سبز عزت و فضیلت نشانید ؛ بنابراین انسان - بماهو انسان – کریم و عزیز است. به دیگر سخن انسان فاقد کرامت انسانی و عزت نفس، انسان نیست !

   کرامت انسان و عزت نفس ایجاب می کند که او بر فراز رفیع ترین چکاد خلقت بایستد و شخصیت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در میان همه موجودات انسان تنها کسی است که این کرامت و عزت و اختیار را یافته است که می تواند ابعاد وجودی خود را پی ریزی کند.

  حفظ کرامت برای همه انسان ها ضروری و لازم است و برای مسلمانان ضروری ترین حق و لازم ترین وظیفه و تکلیف است . انسانی که برای خود کرامت و عزت قائل است و خود را کریم می داند ، پیوسته می کوشد تا آیینه دل خود را از زنگار های رذایل بزداید و به آرایه های فضایل بیاراید. 

خداوند عزت آفرین در کتاب آسمانی قرآن کریم در این باره می فرماید:

    و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا ( اسری ، ۷۰)

   ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم . آن ها را بر مرکب های خشکی و دریا سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه ایشان را روزی دادیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری و فضیلت بزرگ بخشیدیم.

   امام علی (ع) می فرمایند: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته .

    کسی که شخصیت خود را گرامی بداند ، شهواتش را خوار و بی ارزش می شمارد.

   آن حضرت بر این باور است که هر کس شخصیت خود را گرامی بدارد ، آن را با پلیدی گناه و معصیت نمی آلاید.  ( من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه )

  انسان شریف و کریم و عزیز در نگاه امام علی (ع) کسی است که نفس و شخصیت خود را از ذلت ها و خواری ها تزکیه می سازد. 

( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب )

    در مکتب حیات آفرین و عزت بخش مولا (ع) به انسان عزت باخته ، امید خیری نیست.

  ( من هانت علیه نفسه فلاترج خیره )

   امام هادی (ع) نیز توصیه می فرمایند : 

از شر و بدی انسانی که در نفس خود خواری و پستی احساس می کند ، در امان نباشید.  

( من هانت علیه نفسه فلا تامن شره )

    " هیچ انسان سالمی تکبر نمی ورزد و ستم نمی کند مگر به خاطر پستی و ذلتی که در شخصیت خود احساس می کند. " 

  این حقیقت ارزشمند روان شناسی را امام علی (ع) به وضوح و روشنی بیان می فرمایند:

   " ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فی نفسه  "  

 عزت نفس ، عبارت است از احساس ارزشمند بودن . این حس از مجموعه ی افکار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم که فردی با هوش یا کودن هستیم  ، احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ،  مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟

مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی که از خویش داریم، باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم

عزت نفس عبارت است از میزان ارزشی که فر دبرای صفات و ویژگی های شخصی و ذهنی خود قایل است. 

فردی که از عزت نفس بالایی برخوردار است، خودش را به گونه ای مثبت ارزشیابی کرده و برخورد مناسبی نسبت به نظریات مثبت خود و دیگران دارد. درمقابل فرد با عزت نفس پایین اغلب نوعی نگرش مصنوعی نسبت به دنیا دارد، و در ناامیدی تلاش می کند تا به خود و دیگران نشان دهد که شخصی لایق است. یا منزوی شده و از ارتباط با دیگران اجتناب می کند.

 
عزت نفس برگردان مفهوم selfesteem می باشد که از دو واژه عزت و نفس تشکیل شده که در ادبیات فارسی معانی عزیز شدن ،گرامی شدن،ارجمند و ارجمندی را به عزت و معانی جان و حقیقت هر چیز را به نفس اختصاص داده اند.

عزت نفس از دو بخش مهم تشکیل می شود :

1- باور خودتوانمندی به معنای داشتن اطمینان به توانایی فکر کردن ، درک کردن ، آموختن ، انتخاب کردن و تصمیم گیری برای خود .

2- احترام به خود یا داشتن حرمت نفس به معنای ارزش برای خود قائل بودن؛ یعنی آن که به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم .

عزت نفس یک نیاز اولیه برای انسان هاست ؛چون فکرکردن لازمه زندگی موفق است . این اندیشه و فکر به ما امکان می دهد که قدرت تصمیم گیری داشته باشیم . نیروی اراده هر انسان بستگی به میزان عزت نفس او دارد؛ بنابراین نقش عزت نفس در زندگی انسان بسیار مهم وچشمگیر است.

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر