وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

مشق های زلال مدرسه(15)

يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ


مشق های زلال مدرسه(15) 

 دل نوشته های دانش آموزان و دانشجویان در نقد معلم 

   مشق بیست و چهارم

                    جناب آقای....................

   سلام بر جانشین انبیا . سلام بر ستاره درخشان زندگیم ، او که آموختن را به من یاد داد ، او که در کوره راه های زندگی چراغ پر فروغم بود و راهنمای دیرآشنایم ، به او که در هنگامی که زورق بشکسته ام ساحل را نمی دانست ، چون فانوس پر نوری مرا به ساحل رهنمون شد.

   گفته بودید نامه ای به یکی از معلمان خود که نصایح و پندهایش در زندگی شما تاثیر داشته است ، بنویسید و از او قدردانی کنید . من کسی را نیافتم جز تو ؛ زیرا از آن هنگام که قدم به کلاس می گذاری ، سنگینی و متانت تو از همان آغاز برایم یک درس است.  همه سخنانت برایم پند و نصیحت است. باور کن در زندگی پندهایت را رعایت کرده ، تا ابد رعایت خواهم کرد که این خود خاطره ای به جای ماندنی است.

  در آن هنگام که ادب را به من آموختی ، آن هنگام که راه درست زندگی را به من یاددادی ، وقتی کلام معرفت را به من آموختی ، من نیز چون کویری تشنه کام آن ها را در خود بلعیدم. تو «گذشت» را که بالاترین درجه از مراحل زندگی انسانی است و همه کارها طبق آن صورت می گیرد، به من آموختی ...

 بدان ای معلم عزیزم ! هرچه گویم از ادب ، هرچه گویم از هنر، از دست های پر عطوفت تو کم گفته ام . این ها گوشه ای است از نصایح گهربار تو به من و امثال من .  این ها مشتی از خروار است ...

  اکنون به پاس خدمات شایسته ات چند سطری را تقدیمت می کنم :

     می گویند معلم چون سرو افراشته ای است که با هیچ بادی از جای کنده نمی شود و همیشه صبور و مقاوم است...

  می گویند معلم چون رودی است همیشه شفاف و جاری ، آبی است خروشان و پرتلاطم در تمام مراحل ...

 می گویند معلم چون نسیمی است که وزیدنش روح ما را شادی می بخشد و خورشیدی است که با اشعه  طلایی اش به ما نور و گرمی می بخشد...

 اما من هیچ یک را نمی گویم ؛ چرا که روزی فرا خواهد رسید که سروها از جای کنده شود و تو مقاوم تر از سروی ، چرا که در غم و شادی و در تمام مواقع خود را با بچه ها یکی دانستی .

 تو از رود هم خروشان تر و شفاف تری ،  چرا که روزی فرا می رسد که جویبارها خشک می شوند ، اما  زلال کلام تو خروشان تر از آب و روانی گفتارت شفاف تر از جویبارهاست. ...

    در حسن ختام این را یادآور شوم که من به خاطر تو از هیچ به همه چیز رسیدم ...

و بدان که تنها توشه  راهم نصایح توست . این چراغ تابان را از راه ظلمانی و تاریکم بر مگیر و مرا در ظلمت رها مکن.

    بگذار مسافر شهر خورشید تو باشم

   بگذار اشعه  خورشید کلامت را بر قلبم نشانم

    کلامم سرد و خاموش است

  بتاب تا نهالش جان بگیرد

   نگذار که نهال نورسته ام در خاک بمیرد

     آری ، بتاب ، همیشه و تا ابد!

      قسم به شفق سرخ ، به صبح صادق ، به نیلوفر آسمان ، به زلال برکه ها ، 

  هیچ گاه از خاطرم محو نخواهی شد .

                                 شاگرد حقیر شما : موسوی       ۱۴/۲/۷۰

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی