وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

وب‌نگاشته‌های شفیعی‌مطهر

بخشی از آثار،مقالات،سروده‌ها و تالیفات شفیعی‌مطهر

انتشار مقالات،سروده‌ها و معرفی آثار و تالیفات سیدعلیرضاشفیعی‌مطهر

بایگانی

۳۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

«اسارت فکر»یا «حقارت بکر»


----------------------
من «اسارت فکر»را بدترین گونه «حقارت بکر» دیدم.
هر انسان از آن لحظه که« هویت» خود را «حقیر» می بیند،«شخصیت» خود را «تحقیر» می کند.
انسان تحقیر شده موجودی پست و فرومایه و وجودی دون مایه است
که آماده« ارتکاب هر جنایت» و «انتخاب هر رذالت» است.
بنابراین راه تربیت انسان،«تکریم شخصیت» و «تعظیم هویت» اوست.


(‫#‏شفیعی_مطهر‬)

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

« نیش»یا«نوش»؟!


من خردمند را کسی دیدم که از هر «نقمت الیم»،«نعمت عظیم»می سازد
 و از هر «تهدیدی ویرانگر»،« فرصتی بارور» .
 در جهان آفرینش همه رویدادها« مطلوب» و همه رفتارها «محبوب» نیست؛
اما انسان خردمدار و خردورز از « نیش زهرآگین»،«نوش نوشین» می سازد 

و از «جهد دیرین»،«شهد شیرین»!
(#شفیعی_مطهر)
-------------------
نقمت:عتاب، انتقام ،کینه کشی، پاداش به عقوبت
الیم:(صفت مشبهه عربی)،دردناک
جهد:تلاش و کوشش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

                      انتقادپذیری در نگاه قرآن 

 

  بشوییم پر و بال دل را در صفای چشمه ساران «عرفان» و پرواز کنیم بال در بال ملایک تا عرش حضور «جانان».

 بشکنیم میله های قفس خودخواهی و« تنهایی» را و تفسیر کنیم رویای« رهایی» را . 

 بگشاییم پنجره دل را به سوی باغ های« فضایل »و برکنیم هرزه گیاهان« رذایل» را؛ باغ ها و بوستان های «عطرآگین قرآن» و گل ها و «ریاحین فرقان».

ببوییم عطر گل های سرخ« محمدی» را از رایحه ریاحین« احمدی» .

 فرو کوبیم تبر نقره گون نور« قرآن» را بر پیکره ستبر تاریکی خودکامگی و« طغیان».

 بپیچیم نیلوفر ترد« شعور» را بر گرداگرد مناره« نور».

بشکافیم صدف سخن وحی« منیر» را و دریابیم گوهر معنی و «تفسیر» را .

بنوشیم زمزم نور را و بنیوشیم زمزمه نشور را .

انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

انسان سالم در بستر« انتقاد» ، زبانی« نقاد» می شود و در خاکستر« انقیاد»، زبونی« منقاد» ! 

دل و نیت انسان فطری و سالم،« تابناک» است و دنیا را «پاک» می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از «نور و سرور» و لبریز از« شعر و شعور» . چون آن را به «رویت» نیابد، در« رویا »می یابد ...و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه« ریا را» می پوید .

 او می خواهد تصویر جامعه را در «قاب صداقت» به تماشا بنشیند، نه در« نقاب قداست !!» 

ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه« گاه پرسش»، که «جایگاه پرستش» است !! و چون ریشه انتقاد و «سوال بیفسرد» ، گل «کمال می پژمرد» . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال« ریشه» است و ابهام،« تیشه!! »

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق« سهیم» باشد،  نه «تسلیم !» 

طوفان «ابهام »،برانگیزنده غبار «ایهام» است . و چون این  دو بر وادی وجود بوزند، نهال« اندیشه» را از «ریشه »برکنند.

*********

 در قرآن کریم موضوع نقادی انسان و انتقاد پذیری همگان به زیبایی تبیین شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره می شود:  

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)

و (به یاد آر) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمین جانشینى قرار خواهم داد (نماینده خدا در آنجا یا جانشین ساکنان پیشین منقرض شده آنجا). گفتند: آیا در آن کسى را (جانشین) قرار مى ‏دهى که فساد مى‏ انگیزد و خون‏ ها مى ‏ریزد؟! در حالى که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح مى‏ گوییم و (از هر عیب و نقصى) تقدیس مى ‏کنیم. خدا گفت: بى‏ تردید من چیزى مى ‏دانم که شما نمى ‏دانید.(ترجمه مشکینی)

  آیت الله آقای جوادی آملی در تفسیر " تسنیم " خود درباره تفسیر این آیه  می نویسند:

 این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاک دلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابایی داشته باشد، بلکه میدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال کند ؛ چنان که ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبیه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه ای که آنان با آگاهی از عظمت و حکمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن که تحت تاثیر هیبتش قرار گیرند، پرسش خویش را مطرح کردند و خداوند نیز با عنایت و لطف خاص و با کمال حلم و مدارا و ارائه دلیل مشهود و معقول آنان را قانع کرد و جالب است که خداوند باب اشکال و گفت و گو را برای ابلیس لعین نیز باز گذاشت ؛ آنجا که وی به خدای سبحان گفت :

 خلقتنی من نار و خلقته من طین...

  پس آنان که خود را برتر از اشکال و اعتراض می بینند، به خود آیند و از این ماجرا عبرت گیرند و بدانند که با این خودپسندی و خودبرتربینی ، ناخودآگاه، خویش را فوق عزیز جبار قلمداد کرده اند .

 اینان از امیر بیان حضرت علی(ع) بشنوند که می فرمود:  

 «  آن گونه که با زمامداران سخن می گویید ، با من سخن مگویید و چنان که در پیشگاه حاکمان جبار خود را جمع می کنید، در حضور من نباشید و به طورتصنعی ( و منافقانه ) با من رفتار نکنید و هرگز گمان مبرید درباره حقی که به من پیشنهادکرده اید، کندی ورزم ( یا ناراحت شوم) و مپندارید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم ؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت بر او برایش دشوار باشد، عمل به آن برای وی دشوارتر است. براین اساس ، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز، خودداری مکنید؛ زیرا من (شخصا به عنوان یک انسان) خود را مافوق آن که در برخی موضوع ها، اشتباه کنم، نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر این که خداوند مرا حفظ کند.» (  تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)

    رفتار پیشوایان معصوم(ع) نیز به گونه ای بوده که هر شهروند به خود اجازه می داده تا بی پرده و بی پروا و حتی رو در رو از ایشان انتقاد کند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روی درهم می کشیدند و نه بر او خشم می گرفتند؛ بلکه کاملا منطقی و مستدل به او پاسخ می دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگیز خود نوضیحات کافی، مستدل و اقناعی عرضه می کردند.  

  مبدا و منشا انتقادناپذیری ، خودخواهی و خودکامگی است.

    امام خمینی (ره) می فرماید:

«خود خواهی منشأ همه مفاسد است.»

شکستن «بت» سخت است و شکستن« بت واره» های زنده بسیار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهمیت این بت شکنی تأکید می کند:

«تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خود خواهی پیدا می شود…. همه اش برمی گردد به حبّ نفس و این بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شکستنش هم از همه مشکل تر است… اگر رهایش کنید، شما را به هلاکت می کشاند … درجه به درجه پیش می برد تا آنجا که دین انسان را از دست انسان می گیرد.»

         بت شکستن سهل باشد نیک سهل

                          سهل دیدن نفس را جهل است جهل

این شرک «خفی» و میل« مخفی» در صورت عدم درمان همچنان رشد می کند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جایگاه معبود می نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار می دهد که:

«اَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَویهُ؟»(فرقان، ۴۳)

ای رسول! آیا دیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داد؟

پیامبر اکرم (ص) این نفس سرکش و توسن آتش را دشمن ترین دشمنان می دانند:

«اغدیعَدوِّکَ نَفْسُکَ اَلّتی بَینَ جَنْبَیْکَ »

دشمن ترین دشمن تو همان «خود»ی است که در میان دو پهلوی توست.

چه بسیار «سالکان رشاد» و« مدّعیان ارشاد» که رهپویه های «جهاد و اجتهاد» را گذرانده اند و در این وادی درمانده اند. «آنان که غنی ترند، محتاج تراند.» آری، آنان که در عرصه آرزو و بر کام این عدو لگام زده اند و در میدان تزکیه هم گام نهاده اند، در دریای «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قایقشان درهم شکسته است. 

آری پهلوانان عرصة علم و نام آوران حیطة حلم چون مقام علمی و مراتب فضل و کمال خود را بالاتر و بهتر از دیگران پنداشته اند، از فراز فضایل اعمال به فرود رذایل آمال فرو افتاده اند:

امام علی (ع) برای آگاهی و بیداری این مرشدان مغرور و زاهدان کور چنین هشدار می دهند:


«ما اری شَیْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ

برای دل های مردان چیزی زیانبارتر از صدای کفش هایی که از پشت سرشان بیاید، ندیدم.

          او چو بیند خلق را سرمست خویش

                          در تکبّر می رود از دست خویش

         هرکه را مردم سجودی می کنند

                                  زهر اندر جان او می آکنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهیر خود خواه و جویندگان جاه را به سختی هشدار می دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الایمانِ عَنْ عُنُقِهِ

هرکس تعصّب بورزد، یا برای او تعصّب بورزند (مرید متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ایمان از گردنش برداشته می شود. (از قلمرو ایمان بیرون می رود)

 برترین درمان و بهترین پشتیبان برای این گونه خودکامگان انتقادگریز و نقادستیز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذیرش منتقدان صریح و صادق است.

   امید که بتوانیم با روحیه ای انتقادپذیر، غنچه های حکمت و معرفت را بر شاخساران وجود شکوفا و با عطر رفتار و گفتار و رایحه کردار خود، کوچه باغ های جامعه را عطرآگین سازیم.

                                          

                                   در کسب رضای حق موفق باشید

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

بین «تَن»ها،«تَنها»ماندن!


من لب های خود را تاول زده دیدم از« آش نخورده» و «خراش سترده»  ؛
و چه دردآور است سوختن بدون «آتش» و پژمردن بدون «عطش!» 
...و چه شیرین است بین «تَن»ها،«تَنها»ماندن و از «مَن»ها،«مِنها» شدن!!


(#شفیعی_مطهر) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

شهر قلابی و شهروندان قلابی!

 

قصه پنجاه و نهم / قصه های شهر هرت

 

  در شهر هرت هیچ پدیده در جای خود قرار نگرفته است.هر کس هر شغلی دارد،از کار و شغل خود ناراضی است. هر شخص و شخصیتی خود را لایق تر و قابل تر از ان نقشی می داند که جامعه به او محول کرده است. همه بر این باورند که لیاقت و شایستگی آنان بیش از جایگاه و سمتی است که به او محول کرده اند و حقوق و دستمزدی که می گیرد،خیلی کمتر از حق اوست. 

البته ممکن است در بسیاری از موارد حق با آنان باشد؛زیرا نظامی عادلانه و علمی و بر اساس عقلانیت بر شیوه مدیریت این شهر حاکم نیست؛بنابراین بعید نیست که در بیشتر موارد کارهای مهم و بزرگ را به دست کوتوله ها بسپارند و کارهای کوچک و کم ارزش را به دست مدیران لایق و بزرگ.

همه مردم شهر هرت بر این باورند که سمت ها و مقام های عالی و مناصب بلندپایه را به افراد نالایق و فرومایه سپرده اند و بر عکس انسان های لایق و نخبه و متفکر را به کارهای کوچک و مسئولیت های بی ارزش گمارده اند.

بنابراین همه ناراضی اند و پارتی بازی و واسطه گری و رشوه خواری بیداد می کند.

هیچ شهروندی بدون پارتی بازی و رشوه دادن نمی تواند به حقوق مسلم خود برسد.

 

 

در این وضعیت روزی یکی از شهروندان معمولی بیمار می شود. او می داند که اگر با همین تیپ و شخصیت معمولیش پیش هر طبیبی برود،او را تحویل نمی گیرد و توجهی به او نمی کند.

بنابراین یک دست لباس ماموران درباری اعلی حضرت هردمبیل را گیر می آورد و خود را به صورت درباریان درمی آورد و نزد یکی از پزشکان شهر می رود.

منشی دکتر به محض مشاهده او با این پندار که او یکی از وابستگان درباری است، پیش پای او بلند می شود و با احترام اورا تحویل می گیرد و نزد پزشک می فرستد .

.در حین معاینه توسط دکتر،یک نفر بازرس از راه می رسد و از دکتر می خواهد که مدارک نظام پزشکی خود را ارائه بدهد. دکتر، بازرس را به کناری می کشد و پولی کف دست بازرس می گذارد و می گوید:

من دکتر واقعی نیستم.شما این پول را از من بگیر و بی خیال شو.

وقتی بازرس پول را می گیرد، از در خارج می شود. شهروند بیمار فورا یقهءبازرس را می گیرد  و اعتراض می کند و می گوید:

اگر این پزشک قلابی است،چرا اجازه می دهی به کارش ادامه دهد؟

بازرس که ناگهان با پرسش بی پاسخ او رو به رو می شود،با دستپاچگی و به طور درگوشی به او می گوید: 

آخر عزیز من! من هم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی آمده بودم، ولی شمای مریض با توجه به این که از بستگان اعلی حضرت هستید، می توانید از دکتر قلابی شکایت کنید.

مریض لبخند تلخی می زند و می گوید:

اتفاقا من هم این لباس و درجه ها مال خودم نیست و مال یکی دیگر است..

 

(#شفیعی_مطهر)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

گرمی در« دِل »،نه در« گِل»


عکسهایی دیدنی از شهر یخ زده


من شهری یخ زده را دیدم که همه بر و بومش اسیر «انجماد» ،اما حلقومش پر از «فریاد» بود.
برای« شاد زیستن» و «آزاد نگریستن» باید گرمی در« دِل »باشد،نه در« گِل». 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۶:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر
عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 آیت الله طالقانی(ره) روحانی راستین اسلام 

امروز ۱۹ شهریور ماه و  سال روز درگذشت نابهنگام آیت الله سید محمود طالقانی است . او که در سال ۱۲۸۵ به دنیا آمده بود در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که همه از بند رسته های دوران حاکمیت استبداد دل به اندیشه های راهگشای او بسته بودند ، به طور ناگهانی و نا باورانه خبر پر کشیدن این پرستوی مهاجر را شنیدند . پدر ایشان نیز یک روحانی بود،  ولی از ساعت سازی ارتزاق می کرد .

     برای آشنایی بیشتر با اندیشه های مترقیانه این اندیشمند مسلمان و مفسر قرآن ضمن بزرگداشت نام و یاد ایشان برگزیده ای از سخنانشان را در موقعیت های مختلف به بررسی می نشینیم .

زنده یاد آیت الله طالقانی آستانه تحمل بالایی داشت و گستره چتر مهر و مدارای ایشان تا آنجا گسترده بود که همه گروه های مذهبی،فکری و سیاسی را در بر می گرفت.همه گروه ها را به سعه صدر و مدارا  فرامی خواند.ایشان تاکید می کرد:

    " فرزندان من ! نمی خواهم مبارزه گروه های مختلف را نادیده بگیرم . شما فرزندان من هستید . من دلم برای شما می تپد . در زندان از هر گروه که می شنیدم جلوی تیر گذاشته اند، مثل این که به قلب من تیر می زدند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۵)

     شما می توانید یک خانواده سالم تشکیل بدهید . این کار استبداد و استعمار است که همه با نظر وحشت و بدبینی به هم نگاه می کنند . ما یک خانواده هستیم و باید با هم بسازیم . اختلافات در حد یک خانواده باشد  نه بیشتر . "

  (همان- ص۱۰۰)

         " اگر این محیط آزادی را قدردانی نکنیم و آن را محیط عقده گشایی و عناد و به هم ریختگی و موضع گیری قرار بدهیم ، نتیجه اش پیدایش مستبدین است . " 

(همان -ص۲۷۱)

      " این آن را تکفیر می کند . این به آن می گوید:"مرتجع" و آن به این می گوید: "انحرافی!"....باید از همان قدم اول پرچم رحمت را بلند کنیم. " 

(همان - ص۲۱۷)

     " هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگ تری در نظر بگیرد و  این جهت حکومت را در انحصار خود بگیرد ." 

(همان- ص۶۷)

     "مکتب پرستی یک نوع بت پرستی است."      (همان- ۳۲)

    " این ملت دنبال مکتب نیست ، دنبال آزادی است . "     (همان- ص۴۵)

    " اگر این ایده ئولوژی بت شد ، خودش مخرب است ." (همان- ص۵۶)

    "روشنفکران ما دچار شرک مترقی هستند."          (سروش -۲۱)

    " مسائل اجتماعی و مسائل انسانی با فرمول حل نمی شود . دانشگاهی های ما و طلبه های ما همه اش دچار فرمول اند ."   

(از آزادی تا شهادت- ص۱۸۰)

     آیت الله طالقانی آرزو داشت روحانیان روزی مسئولیت های اجرایی را ترک گویند( به جز موارد استثنایی) و به مساجد برگردند و بر کارها نظارت نمایند.

(همان- صص ۴۳۹- ۴۶۹)

   ایشان در سال ۱۳۳۴نوشت : "

      " هر مسئله و طرح و مرام اجتماعی که خودسران را محدود نماید  و جلوی اراده آنان را بگیرد ، قدمی به هدف پیامبران و اسلام نزدیک تر است . ولی مقصود نهایی نیست . مشروطیت و دموکراسی و سوسیالیسم همه این ها به معنای درست و حقیقی خود گام هایی پی در پی است که ما را به نظر نهایی نزدیک می نماید."           

( مقدمه " تنبیه الامه و تنزیه المله" -ص۱۰) 

       و در سال ۱۳۵۸ نوشت :

     "  هر انقلاب علیه ظلم ، علیه استبداد و علیه استعمار در هر کجای دنیا که باشد، از نظر ما یک انقلاب اسلامی است . چرا که روح اسلام در جهت رفع ظلم از همه انسان ها و مظلومین است." 

(از آزادی تا شهادت- ص۲۶۳)

       " اگر مخالفین نیامدند از آن ها دعوت کنید تا مجلس قانون اساسی یک بعدی نباشد . "       (سروش-۲۱)

       " حکومت اسلامی بر مبنای آزادی و دموکراسی است و کمونیست ها هم در گفتن مسائلشان و هم در تشکیلاتشان آزاد هستند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۴)

      " شما جوانان هر مسلکی که دارید، فطرتتان پاک است . ایرانی اصیل هستید . همه این ها را من می دانم . بهتر از خودت می دانم . سال ها با تو بوده ام . ای جوان مذهبی ! کمونیست! می دانم دردت چیست." 

( همان -  ص ۴۵)

     او حتی کمونیسم را مولود استبداد سیاسی و اجتماعی و دینی می دانست .    

(سخنرانی فیضیه -سروش-۲۱)

       " قرآن و مراجع دینی می خواهند شخصیت زنان حفظ شود . مسئله این است . هیچ اجباری در کار نیست. مسئله محدود کردن زن ها نیست . مسئله چادر نیست . حالا این که روسری سر کنند یا نکنند . باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است . اجباری حتی برای زن های مسلمان نیست . چه اجباری؟! وقتی نسبت به آن ها این طور نیست، برای اقلیت های مذهبی مسیحی  زردشتی و یهودی ( که البته خود مقید به حجاب روی همان سنن ایرانی که از قبل بوده هستند) برای آن ها اجباری نیست ." 

(از آزادی تا شهادت-صص۱۰۹ -۱۱۲) 

       " در مکتب های شرق و غرب، اقتصاد حاکم بر آزادی است ، ولی در اسلام آزادی حاکم بر اقتصاد است ."     (همان-ص۴۶۴)

     " ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل کنیم که استبداد جایش را به یک حزب و یا استبداد دیگری بدهد. "    ( همان-ص۷۸)

     آیت الله طالقانی  بر این باور پای می فشرد که :

      " هیچ کس نباید چنین ادعایی کند که آنچه می گوید و می اندیشد مطابق واقع است ."

      " شماها که حرف های مرا گوش می کنید، نباید تعبدا قبول کنید . شما مسئولید و باید بگویید اینجا اشتباه کردی ."

       دکتر علی گلزاده غفوری معتقد بود : 

 " آرزوی کامل طالقانی این بود که یک اسلام بی متولی نشان دهد ."(سروش-۲۱)

      طالقانی می گفت: " اسلام با تنگ نظری درست در نمی آید." (سروش-۲۱۹ )

      "  سینه مستبد با اراده خدا تضاد دارد ." ( از آزادی تا شهادت-ص۲۴۶)

       طالقانی در واپسین خطبه نماز جمعه تهران گفت :

        "...خودخواهی و خودرایی را کنار بگذاریم . گروه خواهی،  فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم  با درد مندها  رنج کشیده ها و با محروم ها هم صدا شویم . " (همان-ص۳۱۹)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۶:۴۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

« نایی برای گفتن» یا «نوایی برای نهفتن»  

  
          
من درد مشترک همه «فرزانگان فرهیخته» و «خردورزان برانگیخته» را دردی دیدم« نهان» و رازی« پنهان» ، 
که نه« نایی برای گفتن» دارند و نه «نوایی برای نهفتن»...
و دل های« سوخته» و درون های« افروخته» شان چنین می سراید:
مرا دردی است اندر دل که گر گویم زبان سوزد      
 و گر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد 
بیان این دردها زبانی« شیدا» می خواهد و گوش هایی «شنوا ».
 
(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

استقلال ، آزادی،جمهوری اسلامی

 

                 (یادواره از روز 17 شهریور57) 


امروز سی و هفتمین سالروز جوشش خشم و خروش ملت ایران در جمعه هفدهم شهریور سال 1357 بود. 

در این روز مردم آزادی خواه و سنم ستیز ایران ،عصای عصیان بر دست و پرچم طغیان بر دوش ،علیه خودکامگی حاکمان به پاخاستند و با سر دادن شعار« استقلال ،آزادی،جمهوری اسلامی»، در حقیقت ضمن تعیین نوع رژیم حکومتی خود(جمهوری اسلامی) بردرونمایه نمادین آن نیز (یعنی استقلال و آزادی) تصریح کردند.

من در آن روز احساس خود را در قالب سروده ای کوتاه بیان کردم و بر این شعار تاریخی(استقلال ،آزادی، جمهوری اسلامی) پای فشردم تا ان شاألله نسل های همیشه تاریخ به یاد داشته باشند که پدران و مادران آنان با ایثار خون خود نوع حکومتی را  برگزیدند که درونمایه سرخ آن «استقلال و آزادی » بود!

این شما و این شعر

       « استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی »

                                  (1)

بر سنگفرش کوچه ها

بر خاک خون رنگ بیابان ها و صحراها

به روی قلب اسفالت سیه رنگ خیابان های شهر

بر جبین روشن دیوار هر خانه

به روی صخره های سخت کهساران

و در پیشانی هر دسته از رزمندگان

                      بر روی هر پرده

و در آثار سرخ پنجه خونین جانبازان

 و اندر اختلاط پرشکوه خون روحانی و دانشجو

به روی سینه تخته سیاه هر کلاس درس

 و اندر لابه لای سطرهای مشق هر کودک

                          و هر سرمشق

با خون شهیدان و...

                  قلم های دو پای هر مجاهد

سرخ و خون آلود بنوشته است:

«استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی»

                                    (2)

شب است و در طلوع ماه پیکار است

محرم سرخ و خونین می رسد از راه

و بر سیمای او آثار زخم سال ها پیکار

پیکار مدام حق و باطل

             مردی و نامردمی

                      پاکی و ناپاکی

و در آغاز استقبال از این ماه پیروزی خون بر تیغ

خون پاک صدها جنگجو

                بر تارکش جاوید خواهد ماند

و در آغاز تحمیل سکوت و ظلم شب بر شهر

غریو و غرش تکبیر و توحید مسلمانان

ستون کاخ استعمار دشمن را فروکوبید

و در دنبال آن خطی ز آتش 

قلب مردان را درید از هم

و در توفان خونبار صفیر گرم خشم سرخ

و در آهنگ تکبیر و ندای دلکش توحید

و در موج عظیم خون جاری در خیابان ها

و در پرواز شورانگیز مرغ جان به اوج آسمان عشق

و در تکرار تکبیر جوانان بر فراز بام

هم آهنگ و توام با صفیر گرم و گل رنگ گلوله

                                در فضای تیره تهران

 اندر ریزش گل های پرپرگشته روی خاک

و اندر صبر سرخ سخت کوشان در بن سنگر

و در لبخند معصومانه پیکارگر در لحظه بدرود

                        بر لب های خشک و سرد

تنها این سرود ما ترنم داشت:

«استقلال،آزادی ،جمهوری اسلامی»

                                        (3)

در فضای وحشت میدان ژاله

در میان بزم خون و آتش و لاله

صفیر سرخ رگبار مسلسل ها

و در مشتان پولادین چون کوه استوار و سخت

و در شوق صدای نازک بشکفتن این لاله های سرخ شهریور

و در فریاد خشم توده های رنجبر بر ضد خودکامان

و اندر لرزش تند زمین در زیر پای مردم عاصی

و در آهنگ جانسوز شعار توده مستضعف بیدار

و در بازی شورانگیز جنگ مشت ها با تانک

و اندر ضجه های دلخراش مادران بر گور فرزندان

و در دُردانه های اشک بر سیمای معصوم یتیمان

در خراش دست خون آلود خواهرها

که با ناخن ز خاک سرد و افسرده

برادرهای از کف رفته می جویند

و در شور و شکوه رعدآسای سرود خون 

و از حلقوم مردان و زنان پاک و آزاده

طنین سرخ این آهنگ می پیچد که:

«استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی»

 

                                      (17شهریور1357 - شفیعی مطهر)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر